مواسات_شهیدان
🌹شهید علی_امرایی
💠از کار کردن ابایی نداشت و با برادر دامادمان به مدارس میرفت و در و دیوار مدارس را رنگ میکردند و نقاشی میکشید و از این راه درآمد خوبی هم داشت اما حتی یک هزاری از درآمد این سالهای علی را ندیدیم. لباس تنش راهم خودم برایش میخریدم. بعد از شهادتش از طریق کمیته امداد فهمیدیم که او دو خانواده و سه یتیم را تحت پوشش مالی خود داشت و تمام درآمدهایش را خرج آنها میکرد.
ارواح طیبه شهدا 🌹صلوات
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاکریز خاطرات✨
❣ماه رمضان بود ،جهاد نيمه شب تماس گرفت با من وگفت كه اماده شوم و به چندنفر ديگر از دوستانمان كه از افراد مورداعتماد جهاد بودند بگويم حاضرشوند ميخواهيم برويم جايي. ساعت نزديك ٢:٣٠،٣صبح بود در محلي كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم همه نگاه ها به دهان جهاد بود تا بازشود بگويد كه چرا مارا اينجا جمع كرده. جهاد بعد از چند دقيقه گفت بچه ها سوار شويد ماهم بدون اينكه چيزي بپرسيم سوار شديم.در راه كسي حرف نزد و چيزي از او نپرسيد.ديديم در خانه اي ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبي ندارند از ماشين پياده شد وماهم همين طور نگاهش ميكرديم ،بسته اي از صندوق عقب ماشين دراورد و به من داد وگفت برو در ان خانه و اين را بده وبيا، گفتم جهاد اين چيه؟!گفت كمي خوراكي هست برو…چند قدم كه رفتم برگشتم وبا تعجب نگاهش كردم ،او هم مرا نگاه كرد ويك لبخند زد وگفت راه برو ديگر….رفتم سمت در ودر را زدم كسي امد جلوي در وبدون اينكه از من سوالي بكند بسته را گرفت وتشكر كرد و رفت داخل خانه…اون لحظه بود كه فهميدم جهاد قبلا هم اينكار را ميكرده و براي ان ها چيزي ميفرستاده و ما بيخبر بوديم ،اون لحظه بود كه فهميدم خودش براي اينكه ممكن بود كسي بشناسدش نيامد بسته را بدهد،حتي تا قبل از شهادتش چند نفر خيلي اندك كه به او خيلي نزديك بودن از خانواده اش اين را ميدانستند و ان هم فقط بخاطر اينكه ماه رمضان كه مي امد ديروقت از خانه مي امد بيرون و دير هم برميگشت ان ها خبردار باشند و نگرانش نشوند،بعد ازشهادتش بودكه
همه فهميدند اون شهيدجهاد عماد مغنيه بوده است.💚
🌹شهیدجهادمغنیه
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی جالب از شهید حسن فاتحی ملقب به «حسن سر طلا» در خصوص پیشبینی نحوه شهادت خود و خواسته وی از فرماندهاش
http://eitaa.com/raviannoorshohada
روز عروسیش خیلی خسته شده بود😓 مدام درگیر کارها بود و رفت و آمد.
شوخی میکرد و به هرکسی که میرسید میگفت: زن نگیری😄 ببین به چه روزی افتادم ، زن نگیری.
حتی به ما خواهرها هم میرسید میگفت: آبجی زن نگیری...😅
شهید_مدافع_حرم
محمد تقی سالخورده🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📩برسانید به مسکین
خبر شاد مرا
⌛️اندکی مانده
کریم دیده گشاید به جهان
غریب_مدینه
یا امام حسن مجتبی(ع)💚
http://eitaa.com/raviannoorshohada
با مجروح شدن پسرم برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم!
نمیدانستم در کدام اتاق هست
در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا
وارد اتاق شدم، دیدم بخاطر مجروحیت هردوچشمش بسته است...
بعد از کمی صحبت، گفتم: مادر، چطور با چشمان بسته مرا دیدی؟!
هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد...
"شهید محمدحسین یوسف الهی"
🌷🌷🌷
@raviannoorshohada
به حاج قاسم گفتم:
تو ماشاالله رشیدی، کنار قبر یوسفالهی یک ذره است، خب جایت نمیشود!
گفت: از من گفتن بود.
وقتی شهید شد و دستی ازش ماند، فهمیدم چه میگوید.
#راوییوسفافضلی
#حاج قاسم_سلیمانی
@raviannoorshohada
📖✨همراهان گرامی کانال ، ⬅️ختم قرآن دسته جمعی ( به مناسبت ماه مبارک رمضان ) در کانال برگزار میشود
❇️مهلت تلاوت از روز اول تا روز آخر ماه مبارک رمضان
✅ به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وهدیه به هر شهیدی که دوست دارین
💠حدیثی از حضرت رضا (ع) در بیان ثواب قرائت یک آیه از قرآن کریم در ماه ضیافت الهی اشاره میشود:
«مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَهً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور»؛
هر کس در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماههاى دیگر قرآن را ختم کرده باشد.
منبع: فضائل الاشهر الثلاثه ص97 ، ح82 ـ بحار الانوار(ط-بیر
📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊
🌸تقاضا میشود تعداد جزء درخواستی خود را که هر روز قرائت میکنید و نام شهید را بعد از قرائت به آیدی زیر👇👇👇 اعلام فرمایید.
@yamahdi313_13
🌺دانی که چرا ماه رمضان ماه خداست
یا آنکه چرا حساب این ماه جداست؟
🌺یا آنکه چرا باب کرم مفتوح است؟
زیرا که تولد حسن عشق خداست
🌺ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی
ای داد رس روز معاد ادرکنی
🌺ای گشته ز فرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به مجتبی ادرکنی
🌺🌺 میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به شما عزیزان تبریک عرض میکنم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💠سقای تشنه
🔰مرتضی درتحمل سختی زبانزد هم قطارانش بود. تحمل سختی برای او دوره #خودسازی بود.در عملیات آبی خاکی شمال کشور در هوای به شدت گرم♨️ ناگزیر می شود چند بار یک #عملیات را تکرار کنند.
🔰وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای جرعه ای آب له له می زدند ولی اوبه همراه دوستش #اکبرشهریاری که بهمن ۹۲ درحوالی حرم🕌 #حضرت_زینب(س) به #شهادت رسید سقا شده،وخود بدون نوشیدن جرعه ای آب به پادگان باز می گردند.
🔰مرتضی درجریان #عملیات_حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت #تروریست های تکفیری خطر می کرد و #آخرشب باز می گشت.
🔰یک شب زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود پرسید غذاهست⁉️ گفتیم مقداری عدس داشته ایم که تمام شده وکمی نان مانده. تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دولقمه ازآن را خورد وخدا شکر کرد🙂 و خوابید.
🌹شهید_مرتضی_حسین_پور
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔰همرزم شهید نوری:
❣✨دو روز قبل از شهادت بابک بود. شدت درگیری زیاد بود و چون دشمن سالها در ان منطقه حضور داشت پر از تله های انفجاری بود. بچه ها تله ها را پیدا میکردن و خنثی میکردن ولی گاهی هم انفجار رخ میداد و شهید تقدیم میکردیم.
❣✨شهید صمدی به یکی از این تله ها برخورد کرد و شهید شد. بعد از شهادت شهید صمدی دیدم بابک نامه مینویسد.
بهش گفتم چیکار میکنی؟
گفت: بعد میفهمی.
به شوخی گفتم: چیه بابک عاشق شدی؟! یاخبرش میاد یا نامه اش.
❣✨وقتی بابک شهید شد من پیشش بودم و دیدم داخل جیبش کاغذ هست. بازش کردم، همون نامه بود که روز شهادت شهید صمدی مینوشت.
مضمون نامه:
(متن نامه به صورت دقیق نیست و فقط کلیات است)
من تا به حال نه شهید دیده ام نه لحظه شهادت.
هرکس بعد از شهید صمدی به فیض شهادت نائل شود اسمش را داخل این نامه مینویسم.
❣✨بعد از شهادت شهید صمدی، خودبابک به فیض رفیع شهادت رسید و به اسمان عروج کرد.
شهید #بابک_نوری هریس
شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیکر شهیدی پس از ۳۰ سال در قلاویزان تفحص شد...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
عملیات خیبر انقدر سخت
و سنگین بودڪه بعداز گشت
هفت شب در جزیره مجنون،
وقتے به شهیدڪلهرگفتم:ڪه
این هفت شب چگونه گذشت؟
پاسخ داد؛
نگوهفت شب،بگوهفت هزارسال
وضعیت وحشتناڪی بودتعداد
انگشت شمارے باقے مانده بودند
به اضافهـ یڪ تیربارودو اسلحه..
به اقامهدے گفتم چهـ بایدڪرد؟
باخونسردے گفت:
صدمترتاانجام تڪلیف باقے ماندهـ.
ماتڪلیف خود را
انجام مے دهیم؛
ادامه راهـ بآ آنان ڪه باقے مآنده اند..
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطرات_شهدا🌹
●واقعه پاوه در ماه رمضان بود .
● شهید فلاحی می گفت: "روزه بودیم ، خوردنی نداشتیم . رفتیم آب پیدا کردیم توی آفتابه های دستشویی ها ، یک جرعه وقت سحر و یک جرعه افطاری می خوردیم."
●چند روز در اونجا بدون غذا و مهمات بودیم .
یک خلبان شجاع گفت : "من می روم ؛ شهید محمد نوژه رفت هواپیمایش را زدند و شهید شد . یک خلبان دیگر گفت من از هشت هزار مهاجم می گذرم و می روم ، نان ، خرما و پنیر بسته بندی برداشت و رفت و تصمیم داشت مجروحان را برگرداند . این خلبان محمد جعفر مهدوی ملک کلاهی خلبان هوانیروز بود.
●کمک خلبان او هم محمد وجدانی نام داشت و اهل رفسنجان بود . کمک ها را رساند و خیلی ناراحت کننده تر از آن چه که در فیلم چ دیدید، تکه تکه شد.
📎پ ن: این خلبانان شجاع جانشان را در کف اخلاص گذاشتند و به شهید دکتر چمران و نیروهایش کمک رساندند و به فیض شهادت نائل شدند .🌷
روایتی از امیر_سرتیپ_دربندی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺خبر رسید که مادر شده است کوثر عشق
🌺نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق
🌹حسن امید دو عالم، حسن برادر عشق
🌹بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق
🌺بیا که شامل لطف خدا شویم امروز
🌺به زیر پای کریمی فدا شویم امروز
🌹نوشته روزی ما را به پای چشم حسن
🌹تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن
🌸ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد.
صبحتون بخیـــــر
دلاتـــــون شھـــــدایـــــے🌹
روزتون معطر با عطر و بوی شهدا
http://eitaa.com/raviannoorshohada
سیره شهدا 🌹
وقتی از کار برمی گشت، با وجود خستگی کار، درخونه یک ثانیه هم بیکار نمینشست.
برای راحتی من خیلی زحمت میکشید. واگر میدید ازانجام کاری خسته شدم انجام اون کار رو به عهده خودش میدونست...
هیچوقت نمیذاشتن من از انجام کارهای خونه خسته بشم
می گفتم حسابی کدآقایی هستی برای خودت...
می گفت:
- حضرت محمد(ص) به حضرت علی(ع)فرموده:
مردى كه به زن خود در خانه #کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها روزه باشد و شبها به قیام و نماز ایستاده باشد به او میدهد.
🌹شهید_مدافع_حرم
محمدکاظم توفیقی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطرات شهدا 🌹
سنم كم بود، گذاشتندم بيسيمچي؛ بيسيمچي ناصر كاظمي كه فرماندهي تيپ بود.
چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپهاي كه بچههاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.
وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام. توي تمام اين مدت خودش بيسيم را برداشته بود و حرف ميزد.
وسايل نيروهايم را چك ميكردم. ديدم يكي از بچهها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان. گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، ميخوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم.
عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچههاي يك روستا بودند. فرماندهشان كه يك سپاهي بود از اهالي همان روستا، شهيد شد. همهشان پكر بودند. ميگفتند شرمشان ميشود بدون حسن برگردند روستايشان.
همان شب بچهها را براي مأموريت ديگري فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمندهي اهالي روستايشان نميشدند.
http://eitaa.com/raviannoorshohada