حاج احمد اولین فرماندهای بود که وارد خرمشهر شد، حاج قاسم درموردش گفت؛
تصورم این بود وقتی خبر شهادت احمد کاظمی اعلام شد حداقل تیتر همه روزنامهها باید این باشد که فاتح خرمشهر شهید شد...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت جالب سید حسن نصرالله در هنگام گفتن جمله «وقتی آمریکاییها از منطقه بروند صهیونیستها هم چمدانشان را جمع میکنند و میروند»
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#دخترا_اگه_برن_جنگ😂
#خاطره_طنز_ازحضورخواهران_درجبهه
اینم یه عیدی به اعضای خوب کانال☺️
بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐
✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋🏻
که پزشـ🔬ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک
یعنی بیگودی هام😲
و چند دست لباس👗
و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم...👐🏻
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که😰
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬
و برادرا افتادن دنبال لباسا😱
ما خجالت زده 😥.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅
دلمون میخواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن #بیگودی_های_خواهر_کاتبیه😮
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون…
داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد😌
http://eitaa.com/raviannoorshohada
تو فکه دنبال پیکر شهدا بودیم.
نزدیک غروب، مرتضی یه شهید توی گودال پیدا کرد.
هربیل خاک رو که می ریخت بیرون، مقدار بیشتری خاک توی گودال برمی گشت!
دم اذان مغرب شد. مرتضی بیل رو فروکرد تو خاک و گفت: فردا برمی گردیم.
صبح برگشتیم فکه. به محض رسیدن، مرتضی رفت سراغ بیل و اون رو از خاک کشید بیرون و راه افتاد.
تعجب کردم. گفتم: آقامرتضی کجا میری؟!
یه نگاه به من کرد، گفت:
دیشب یه جوونی اومد به خوابم و گفت:
من دوست دارم تو فکه بمونم! بیل رو بردار و برو...
سلام ما به سربازان گمنام
به ابراهیم🌹 و ردانی پور🌹 وباکری ها 🌹ضرغام🌹
به آنانی که عمری نذر کردند
اگر رفتند، دیگر برنگردند ...
کتاب شهیدگمنام
به نقل از بسیجی های گردان تفحص
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#یاران_مهدی(عج)
✍ماه #رمضان افتاده بود توی گرمای تابستون درگیری سنگین بادشمن بچه ها روتشنه و بیتاب کرده بود. یکی از رزمندها توی همون تشنگی خوابش برد تو خواب امام زمان(عج) رودید✨و بااستغاثه آقا را صدا زد حضرت فرمودندچه میخوای؟
رزمنده گفت آقاتشنه ام ودارم ازحال می روم😞
حضرت فرمودند یکی از فرزندانم رو میفرستم تا سیرابت کنه. رزمنده از خواب پرید گفت تا بیدار شدم چشمم خورد به سیدعلی زنجانی که بادوستانش براشون آب یخ آورده بود❗️زبونش قفل شده بودفقط باحیرت به آقاسیدعلی نگاه می کرد...
🌹شهید_مدافع_حرم
سید_علی_زنجانی🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
☑️دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیهای اعلام کرد فردا ۴ خرداد ۱۳۹۹ روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است.
🔸متن اطلاعیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
🌙با آرزوی قبولی طاعات و عبادات ملت عزیز در ماه مبارک رمضان، به اطلاع عموم مردم شریف ایران می رساند، بر اساس گزارشهای متعدد رسیده از راصدان کاردان و مورد اطمینان، رؤیت هلال ماه شوال المکرم در غروب شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹ مطابق با ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۱ هجری قمری برای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی) محرز شده است، بنابراین فردا (یکشنبه) ۴ خرداد عید سعید فطر خواهد بود.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
سلام_آسمانیان 🌷
رزق «رمضانالمبارڪ» را ،
در محضر شهیدان 🌹بودیم ...
اما امروز ،
عید_فطر شد ،
و فطریہ واجب است .
فطریہ را هم ڪه گفتهاند :
آن قوت_غالب ڪه میخورید ؛
حالا هر چہ حساب مےڪنیم ،
یڪ عمر ، فقط حسرت خوردیم !
حسرتِ جا ماندن از آسمانیان ،
پس بگیرید دستِ ما زمینگیران را ....
http://eitaa.com/raviannoorshohada
آخرین درخواست سردار شهید حاج احمد کاظمی از رهبر انقلاب
مقام معظم رهبری در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در سال ۸۴ فرمودند:
"دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند!
فاصلهی بین مرگ و زندگی، فاصلهی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند".
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زندگی را وقف #زینب میکنم.
🌷ازبرای غربتش تب میکنم.
🌷بهر رفتن به #دمشق بیتابم.
🌷بامشقت روز را شب میکنم.
لبیک_یا_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/raviannoorshohada
شوق 🌹شهـادت . . .
در نگاهـش موج می زد ؛
مرغ مهاجر بود و دل بر اوج میزد
🌹شهیـد_مدافـع_حـرم
سردار مهدی_نعمایی
نام_جهادی_حاج_مسلم
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۹
◻️محل ولادت: البرز
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
◻️محل شهادت: حما_سوریه
همسر_شهید_سردار مهدی_نعمایی🌹
وصیت کردند که مرا در امامزاده_محمد_کرج، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یکبار از او پرسیدم چرا کنار بچههای دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتیاش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم میخواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم. متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امامزاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید میگفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آنشب تلفن زدند و گفتند یکجا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امامزاده پیدا شده است. آنلحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ریختیم و او را تا خانه ابدیاش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم.
http://eitaa.com/raviannoorshohada