هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
#خاطرات_شهدا🌷
🔰شهیدی که در میلاد حضرت زینب (س) گرهگشایی میکند
🌷شهید «کیومرث (حسین) نوروزی فر»، اول مرداد سال 1341 در #سمنان به دنیا آمد. پدرش درجهدار ارتش بود که در سال 57 خود را پیش از موعد #بازنشسته کرد.
🌷حسین دو سال از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تهران گذراند و تحصیلات دبیرستانی را در سمنان با بهترین رتبه در رشته #ریاضی به پایان رسانید و در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد اما از دانشگاه به بسیج و بعد #سپاه رفت.
🌷نبوغ و استعداد سرشارش سبب شد تا در #خط_مقدم جبهه گرهگشای مشکلات شود، عملیاتهای متعدد و بزرگ والفجر مقدماتی، والفجر 3، محرم، خیبر، بدر و مخصوصاً عملیات والفجر 8 شاهد توانمندیهای او بودند.
🌷شهید حسین (کیومرث) نوروزی و برادرش میثم (ایرج) از اوایل انقلاب تا هشت سال دفاع مقدس جزء فعالین #انقلابی بودند. مادر این دو شهید میگوید «یکبار که هر دوشان از جبهه به خانه برگشتند، به آنها گفتم «حداقل یکیتان برود، یکی بماند».
میثم سکوت کرد و حسین سر تکان داد و گفت: «مادر تا کفر هست جبهه و جهاد هم هست» دیگر حرفی نزدم...».
🌷میثم در عملیات «والفجر 3» در کنار حسین به #شهادت رسید. حسین که فرمانده گردان بود، بعد از پایان عملیات، بر بالین برادر شهیدش نشست. بعد هم برای #خاکسپاری برادرش به سمنان رفت و بلافاصله به منطقه برگشت.
🌷سرانجام حسین نوروزیفر با مسئولیت فرمانده و قائم مقام گردان موسی بن جعفر (ع) در 22 بهمن 1364 در منطقه امالرصاص و طی عملیات «والفجر 8» با اصابت #ترکش به بدن، سر و پا به شهادت رسید و پیکر مطهرش در امامزاده یحیی سمنان آرام گرفت.
🌷حسین قبل از عملیات والفجر 8 #ازدواج کرد. همسرش میگوید: «شب قبل از رفتن به جبهه گفت: «فردا میروم. شما بمانید تا برگردم». دلم گرفت، گفتم شما که به #شهادت خودت آگاهی چرا اینطور حرف میزنی؟ جواب داد: «قول میدهم تا دو - سه ماه دیگه بیایم. «طبق گفته خودش دقیقاً سه ماه بعد پیکرش را آوردند.»
🌷مادر شهید نوروزی میگوید: حسین وقتی که به جبهه اعزام شد، همسرش باردار بود. گفته بود «اگر بچهمان پسر شد، اسمش را بگذارید حسین و اگر دختر شد، #زینب». او در عملیات «والفجر 8» شهید شد. مدتی بعد از شهادت پسرم، دخترش «زینب» به دنیا آمد.
🌷دختر شهید میگوید: «پدرم در ایام #ولادت_حضرت_زینب (س)، عجیب بذل و بخشش میکند». زینب نوروزی که شش ماه پس از شهادت پدرش به دنیا آمده، میگوید «برخی از آشنایان و مردم شهر ماهها در انتظار #شب_میلاد حضرت زینب (س) هستند تا در این روزها عیدی و #حاجت خود را از او بگیرند.»
#شهید_کیومرث_نوروزی_فر🌷
شادی روحش #صلوات
@channelKomeil313
#وصیتنامه
🔰اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و #سرباز کوچک حضرت #زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که به حضرت زینب بی احترامی💥 کردند، جواب دندان شکنی دهم و به #جهادی که رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده اند #لبیک گویم و برای دفاع از حرم به عنوان #مدافع_حرم به سوریه بروم.
🔰از شما مردم عزیز میخواهم که همیشه کنار #رهبر انقلاب بوده و #هیچوقت نگذارید تنها باشد❌ و اجازه ندهید کسی به این انقلاب با چشمان بد نگاه اندازد👊 همیشه کنار دین و قرآن📖 باشید و #هرگز آن را ترک نکنید که تمام شیعیان امیدشان به خدا و ائمه اطهار می باشد. امیدوارم روزی برسد که تمام مستکبران👹 #نابود و اسلام پیروز شود✌️
✍مصطفی شیخ الاسلامی ۹۴/۸/۲۲
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
@raviannoorshohada
#خاطرات_شـهدا
♥️🍃همسرم خیلی وقتها از #شهدا برایم صحبت میکرد💞. از شهید املاکی و شهدای دوران دفاع مقدس زیاد یاد میکرد و همیشه #غبطه نبودنهایش در آن دوران را میخورد. از شهدا و فرماندهانی صحبت میکرد که با وجود سن کم توانسته بودند👌 خدمتی به نظام و اسلام کنند. علاقه زیادی به دانشمند #هستهای شهیدمصطفی احمدیروشن داشت. همیشه به مادرش میگفت شما چهار پسر دارید، نمیخواهید یکی را هدیه کنید.‼️ وقتی من شهید شدم باید مثل مادر احمدیروشن #محکم باشی و خوب صحبت کنی.
♥️🍃با حرفها و کارهایش ما را برای #شهادتش آماده میکرد. قبل از تولد زهرا دخترم یک CD📀 از دختر شهید محمد ناصر ناصری به خانه آورد. دختر شهید در آن برای پدرش میخواند🎤: «باباجان باز سلام، منم زهرایت، #دختر کوچک تو. ای امید من و ای شادی تنهایی من. یاد دارم که دم رفتن تو دامنت بگرفتم😔 و به تو میگفتم پدر این بار نرو. پدر این بار نرو. من همان روز بله فهمیدم #سفرت طولانی است....»
♥️🍃بعد رو به #من کرد و گفت: اگر من صاحب فرزند دختر شدم، اسمش را زهرا 💓میگذارم. تا زمانی که شهید شدم زهرایم برایم اینگونه بخواند. #دخترمان زهرا ۱۴ تیر ۱۳۸۴ به دنیا آمد. محمدحسین در دورهای این صحبتها را میکرد که نه جنگی بود و نه شهادتی مطرح بود. اما شرایط اینگونه مهیا شد تا به #آرزویش برسد و شهید مدافع حرم شود و دخترمان زهرا طبق خواسته پدر در مراسم پدر شهیدش از اشعاری که خود شهید از امام زمان (عج) و حضرت #زینب (س) سروده بود، خواند.
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمدحسین_عطری🌷
@raviannoorshohada🌹
همهی زندگیم عمه ساداته شهیدمعزغلامی.mp3
2.8M
مداحی
همهی زندگیم عمهی ساداته...
سند قلبم به نام #زینب خورده...
با صدای #شهید_مدافع_حرم
حسین معز غلامی
@raviannoorshohada
حتی یک نفر، زینب کبری را تحسین نکرد!
🌷 حضرت آیتالله خامنهای: مادر شهیدی که عزیزانش را در راه خدا داده، میلیونها انسان، میلیونها چشم، با تحسین به او نگاه میکنند و جامعه او را در اوج افتخار مینشاند.
💔 اما وضعیت #زینب_کبری این گونه نبود. یک نفر در سرتاسر این جامعه نبود که جرأت داشته باشد به او بگوید: آفرین، مرحبا، بارک الله! در چنین دنیای سختی، همان قدر که #شهادت #حسین ممتاز بود و با همه ی شهادتها از صدر اسلام تا امروز فرق داشت، حرکت #زینب هم همان قدر عظمت داشت. ۱۳۶۵/۱۰/۱۵
@raviannoorshohada
✌️ دو اقدام حضرت زینب برای باقی ماندن حادثه عاشورا
🚩 رهبر انقلاب: حادثه ى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، #زینب_کبری (سلام الله علیها) نگذاشت. دو حرکت عمه ى ما - #زینب کبری (علیهاالسلام) - انجام داد:
1️⃣ یک حرکت، حرکت #اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرى ها و آن بیانات که مایه ى افشاى حقایق شد.
2️⃣ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا #اربعین اول یا دوم یا هرچه.
🌸 این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه هاى خباثت آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفق بشوند. ۹۳/۱۰/۱۷
@raviannoorshohada
36.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مااز دمشق و
کربلا خیلی فاصله داریم،💔
اما همینجا کنار هم، میلادِ
#حضرت_زینب (س) رو جشن میگیریم . . . 💞
رفقای شهدایے☺️
تولد #عمهجانموݩ
#عقیله #زینب (س)
@raviannoorshohada
بسم رب الزهرا(س)
.
🍃تقویم را که ورق میزنم یاد و #خاطره #شهدا در هر روز نمایان است.
#تقویم به دست، رسیدم به ۱۴ فروردین.
.
🍃دوباره سالروز #شهادت یکی از #علیاکبر های #زینب(س) است.
نامش #سعید است و این خودش به منزله سعادت است، آخر مگر سعادتی هست بالاتر از شهادت؟
.
🍃راهکار شهادت #آسمانی زیستن است!
آسمانی زیست، حتی شروع #زندگی مشترکش هم آسمانی بود.
.
🍃به وساطت بانوی #قم، خانم #فاطمه_معصومه(س) #معشوق زمینیاش را یافت.
ولیکن پس از چند صباحی باهم بودن به دلبستگی دنیا پشت پا زد و با علم #غیرت، راهی دیار #عاشقی شد.
.
🍃پس از دوبار حضور در #سوریه در حین عملیات مستشاری درکمین نیروهای #تکفیری گرفتار شد و #پرواز کرد تا انتهای عاشقی.
.
🍃آری درست است که میگویند " هرکس که #خدا عاشق او شود خوب خریداریاش میکند"
به مناسبت سالروز #شهادت_شهید_سعید_مسافر
📆تاریخ تولد: ۱ دی ۱۳۶۵
📆تاریخ شهادت: ۱۴ فروردین ۱۳۹۵حلب سوریه
@raviannoorshohada
🍃ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان
🍃نام #زینب س شنوم زیر لحد گریه کنم...
هِدیه تَوَلُد بِه شَهید ✨صَلَوات✨ بِفرِستیم ♥️🌱🌸
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
#وعجل_فرجهم
#شهید_محمدرضادهقان_امیری
#روایت📜👇
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زندگی را وقف #زینب میکنم.
🌷ازبرای غربتش تب میکنم.
🌷بهر رفتن به #دمشق بیتابم.
🌷بامشقت روز را شب میکنم.
لبیک_یا_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/raviannoorshohada
زینب، دختری که بخاطر #حجابش، منافقین با #چادر_خودش خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش😔
مادر این شهیده 14 ساله درباره دفتر #خودسازی زینب📖 این گونه روایت میکند:
📒زینب در #دفترخودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن #نمازشب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)💚 ورزش صبحگاهی، #قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن🤲 در صبح و ظهر و شب، کمتر #گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
📒دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از #محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی #زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و #نهیفش که چند تکه استخوان بود افتادم.
📒به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و #بیصدایش، به یاد گریههای او😭 در سجدههایش و دعاهایی که در حق #امام_خمینی(ره) داشت.
🔰زینب در عمل، تکتک موارد آن جدولِ #خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود❌ را رعایت میکرد.
🌹شهیده_زینب_کمایی
#سالروز_ولادت
http://eitaa.com/raviannoorshohada
بازمزمه سـرود یارب رفتند
چون تیرشهاب در دل شب رفتند
تا زنــده شــود رسالت #خون_حسین
با نام شکوهمند #زینب رفتند
🌹شهید_سعید_کمالی
🌹شهید_علی_جمشیدی
شهدای_خانطومان
http://eitaa.com/raviannoorshohada
برشی از #کتاب قصه دلبری
(شهید محمدخانی به روایت همسر)
دلـداده ی اربـاب بـود
درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن #آخـرین فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل #قبـر.
بدنـم بیحـس شـده بـود، #زانـو_زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود . بایـد #وصیـتهای محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام میدادم.
پیـراهـن #مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که #محـرم_ها می پوشیـد. یڪ #چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم میلرزیـد .
بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی #بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با #وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور #گردنـش.
جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« میخواسـت بـراش #سینـه_بزنـم ؛ شـما میتونید؟!یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید.
دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمیتوانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه #محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود.
نمیدانم #اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« #خودت بگـو » نفسـم بالا نمیآمد .
انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و #گلـویم را فـشار میداد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم :
از حـرم تـا قـتلگـاه
#زینـب صـدا میزد حسـیـن
دسـت و پـا میزد #حسـیـن ؛
زینـب صـدا میزد حسـیـن ...
سینـه میزد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان میخورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را #انجـام_دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ #پـای_اربـاب تـازه سینـه زده بـود ...
#شہید_محمـدحسین_محمدخانی
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------