eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
628 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونید؟!یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمی‌دانم بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------