🌱 پنج توصیه #شهید_حاجقاسم_سلیمانی خطاب به بسیجیان:
"بسم الله الرحمن الرحیم"
برادران و عزیزان بسیجیم
سلام علیکم
خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید.
عزیزانم
#اولا بزرگترین امانت سپرده شده به ما جمهوری اسلامی است که امام عارفمان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید.
#ثانیا؛ به حلال خداوند وحرام آن توجه خاص خاص بفرمائید.
#ثالثا؛ پدر و مادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند وائمه معصومین توصیه فرمودهاند.
#رابعا؛ دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی میکنید.
#خامساً؛ نماز شب نماز شب نماز شب کلید تمام عزتهاست.
✍برادرتان قاسم
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------
مسئول بودن و مسئولیت داشتن
یعنی پایبندی به وظایف تا مرز شهادت!
از ریا دوری کنید
و از ته قلب و با عشق کار کنید.
به مأموریت وابسته نباشید ..
همیشه هدف اولیهمان را
از پیوستن به سپاه در نظر داشته باشیم.
هدف ما عشق بود ..
دوست دارم بچههایی که وارد سپاه میشوند
با همان عشق بچه قدیمیها بیایند.
خاطرات آنان را بخوانند،
به ظواهر بها ندهند
و همیشه حاضر به جانفشانی عاشقانه
در راه انقلاب و رهبر باشند.
از وصیتنامه جانباز شهید #سید_منوچهر_مُدِق
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
بلای جانسوز عصر ما #غیبت نیست.. #غفلت است..
او غائب نیست... پرده بر چشمان ماست..
چه کسی صادقانه دست به دعابرداشته وخالصانه امام خویش را طلب کرده وجواب نگرفته؟!!
#شهید_ایمانخزاعینژاد
صبحتون شهدایی✋
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #شهیدانه
روزتون مزین به لبخند شهدا 😊
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
📕✏عهد-کمیل
💠قسمت-هشتم
🥀وقتی شرایطش را گفت و تمام شد،گفت:"حالا من گوش می دم شما شرایطتون چیه برای ازدواج؟"هرچه فکر کردم شرایط خاصی نداشتم.فقط گفتم"دوست دارم همسرم خوش قول و صادق باشه، بعد مکث کردم و گفتم:من دوست دارم چادر سر کنم.ولی نیاز دارم واقعا کسی مشوقم باشه.کسی که به من انگیزه بده و بتونم تو این راه ثابت قدم باشم...
گفت:شما اگه از ته قلبتون بخواید،منم به شما کمک میکنم
کمی دیگر صحبت کردیم ،هرشرایطی که او گفته بود بی هیچ چونه زدنی قبول کرده بودم و این دو سه شرطی که من داشتم او پذیرفت...
🥀روز آزمایش کمیل سرش پایین بود.گاه گاهی سرش را بالا می آورد و به من نگاه می کرد و دوباره سرش را می انداخت پایین.اما من خجالت می کشیدم به کمیل نگاه کنم یا چیزی بگویم،
بعد آزمایش ما برگشتیم فریدون کنار و رفتیم خانه مادربزرگم.همه دور هم جمع بودیم.همه خوشحال از اینکه من قرار است عروس شوم...
دو سه ساعت بعد کمیل جواب آزمایش را گرفته بود خانواده شان تماس گرفتند و گفتند که مشکلی نیست و اجازه خواستند که بیایند برای مراسم بله برون..
🥀من و مادر و پدر و خاله و شوهرخاله ام رفتیم برای مراسم خرید کنیم، هنوز حس عجیبی داشتم ، این حس متفاوت بود و فقط قرار نبود ازدواج کنم بلکه قرار بود مسیر زندگیم را تغییر بدهم.
🥀بلاخره خانواده کمیل با شیرینی امدند.بزرگترهای هر دو فامیل بودند،درمورد مهریه پیشنهاد خانواده داماد چهارده سکه بود.خانواده ما مخالفت کردند.کمیل ان گوشه جمع تو خودش بود و به حرف ها فقط گوش می داد.دایی بزرگ کمیل درباره مهریه صحبت می کرد تا بلاخره پیشنهاد دادند که ۱۱۴ سکه باشد و مورد قبول خانواده ما هم شد...
🥀طبق رسوم رفتم آشپزخانه چای بیاورم .دیدم مادر کمیل امد داخل آشپزخانه و به من گفت:از این به بعد تو باید چادر سرت باشه تو دیگر عروس مایی." فهمیدم این حرف جدی است و تغییرات باید جدی باشد..
&ادامه دارد...
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
برای شهادت ..
يا بهشت رفتن تلاش نكنيد.
برای رضای او كار كنيد.
بگويید خداوندا!
نه برای بهشت، نه برای شهادت
و نه برای ترس از جهنم،
فقط برای رضای تو كار میكنم
و اگرچه جهنم هم بروم
و تو راضی باشی
برای من كافی است.
از وصیتنامه شهید
#علی_چیتسازیان
[۴ آذر سالروز شهادت علی چیتسازیان]
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهید علی چیتسازیان؛ فرمانده اطلاعات عملیات لشکر انصارالحسین؛ به روایت همرزمانش
◇در ۱۸ سالگی مربی آموزشهای نظامی و اطلاعات و عملیات شد.
◇نبوغ و خلاقیت او را "علی شادمانی" کشف کرد.
◇در عملیات "مسلمبن عقیل" ۱۴۰ نیروی بعثی را، که به اسارت درآمده بودند، از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد.
◇حاج همت گفته بود برایش نقشهها دارم؛ اما حاج حسین همدانی زودتر او را به کار گرفت.
◇سال ۶۲ در ۱۹ سالگی، فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین را عهدهدار شد.
◇در آخرین عملیات گشت شناسایی در ۴ آذر سال۶۶ از همرزمانش پرسید: «آنچه من حس میکنم را شما هم حس میکنید؟». گفتند: «چه چیزی؟». گفت:«از این مکان عجب بوی خوشی میآید!» و در همانجا به شهادت رسید.
شهید #علی_چیتسازیان
۱۳۴۱/۹/۱۹ همدان، ۱۳۶۶/۹/۴ ماووت
آرمیده در باغ بهشت همدان
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
هدایت شده از شوق پرواز🕊
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
📕✏عهد-کمیل
💠قسمت-نهم
🥀همه چیز به سرعت داشت اتفاق می افتاد.مرا بردند ارایشگاه.بعدظهربود.هوا بارانی بود و من هم لباسی را که خریده بودیم.پوشیدم و کفش قرمز پاشنه بلندی هم به پا کرده بودم.
وقتی کمیل آند دنبالم دیدم دسته گل دستش نیست!همینطور خودش کت و شلوار پوشیده بود و اومده بود دنبالم.پله های آرایشگاه زیاد بود.به جلوی پله ها که رسیدین.گفت:شما می تونید با این کفش ها راه بیایید؟ گفتم:بله
گفت:من جلوی شما هستم که شما زمین نخورید.
هنوز ناراحت بودم.در ذهنم بود که چرا یک دسته گل نگرفته.ماشین را که دیدم،تعحبم بیشتر شد حتی به ماشین گُل نزده بود.اما شش دانگ حواسش به من بود.
در بین راه تو خودم بودم و فکر می کردم.بلاخره طاقت نیاوردم و گفتم:یعنی شما داشتین میومدین آرایشگاه،یه دسته گل نباید همراهتان می بود؟حداقل یه گل به ماشین نمی تونستین بزنین؟گفت:شما ببخشید!همه چی عجله ای شد،ان شاءالله عردسی جبران می کنم.
🥀کمیل دوستی داشت به نام سعید.آقا سعید بعدها به ما می گفت:من هیچ وقت کمیل را به اندازه روز عقد شما آنقدر خوشحال ندیده بودم.
وقتی سر سفره عقد نشستیم ،قلبم گواهی میداد که اشتباه نکرده ام و انتخابم درست است.حس می کردم قلبم دارد محکم میشود.ناگهان چیزی یادم افتاد.صورتم را نزدیک گوش کمیل بردم و گفتم:ببخشید آقا کمیل!من سومین بار باید بله بگم یا چهارمین بار؟
کمیل از سوالم خنده اش گرفته بود،لبخند زد.من این را می دانستم .اما انقدر استرس و هیحان به جانم افتاده بود که انگار همه چیز را فراموش کرده بودم.
کمیل قران را از سفره برداشت و باز کرد و طوری نگه داشت که من هم بتوانم نگاه کنم و بخوانم.عاقد عقد را خواند و من چشمم به آیه بود و گوشم به کلمات عربی عاقد.هر دو بله را گفتیم،کمیل قران را بست و شبیه دعا کردن زیر لب شروع کرد به زمزمه کردن چیزی.به قول معروف فضولی ام گل کرده بود."چی داره دعا میکنه که من هم دعا کنم"
&ادامه دارد...
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
روایت رهبر فرزانه از نذر شهید حمید سیاهکالی و همسرش:
«دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ، که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.»
[یادی از شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی به مناسبت ۵ آذر سالروز شهادتش]
شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
"پهلوان کوچولوی پایتخت"
تصویر روی لباس ورزشکاران نوجوان در دیدار با رهبری، تصویر شهید "پهلوان سعید طوقانی" است.
سعید قبل از انقلاب در ۷سالگی بازوبند پهلوانی گرفت و وارد گود روزخانه شد، در حالی که ورود بچهها به گود ممنوع بود و لقب "پهلوان کوچولوی پایتخت" را به او دادند.
وقتی انقلاب شد تحتتأثير کلام امام (ره) تصميم گرفت به نشانه اعتراض به پهلوی تا مدتها وارد گود نشود. عکسهایی را که با سردمداران آن زمان داشت، پاره کرد و وارد ليست ورزشکاران معترض به پهلوی شد.
بعد از انقلاب با دستکاری شناسنامهاش در ۱۴ سالگی به جبهه رفت و در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش پس از ۱۰ سال شناسایی شد.
شهید #سعید_طوقانی
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
📕✏عهد کمیل
💠قسمت-دهم
🥀از همان شبی که عقد کردیم کلا لوازم آرایشم رفت کنار.مانتوی جدید نداشتم.همه مانتوهایم بالای زانو بود.ولی یک چادر قدیمی داشتم که روی همین مانتو میپوشیدم، سعی میکردم موهایم مشخص نباشد.یک ماه اول گاهی بی اختیار موهایم معلوم میشد.اما کمیل اصلا به من حرفی نمیزد یا تذکر نمیداد که حجابت را رعایت کن...
🥀یکی دو روز بعد با کمیل رفتیم خیاطی و سفارش چادر جدید دادیم...
در همین روزهای اول ،مثل روز برایم روشن شد که روحیات و اخلاقیات من و کمیل عین هم است.من و کمیل عین هم بودیم.اینکه می گویند:خدا در و تخته رو جور میکنه، بهترین مصداق بود برای شباهت من و کمیل. حتی از نظر ظاهری هم شبیه هم بودیم.از همان روزهای اول خیلی ها به هر دویمان می گفتند شما چقدر شبیه هم هستین!درست مثل برادر و خواهر ما را اشتباه می گرفتند.
🥀به من می گفت: مریم!تو بار آخری که به من جواب منفی دادی رفتم داخل اتاق و داشتم گریه می کردم.اصلا وقتی بار اول دیدمت مهرت به دلم نشست؛نمی دونم چرا.
و چیزهای عجیب دیگری برایم تعریف کرد که خوابش بود؛ قبل از خواستگاری خواب دیدم یه آقایی با محاسن سفید و بلند اومد به خوابم ،گفت:در سال ۸۹ و ۹۰ دو اتفاق خوب تو زندگیت می افته که باعث عاقبت به خیریت میشه.یکی ازدواج و یکی دیگه رو هم به من گفت،ولی مریم خدا شاهده هرچی فکر میکنم یادم نمیاد....
🥀ما ۲۷بهمن ۸۹ باهم ازدواج کردیم و حالا میگفت اولین پیش بینی پیرمرد ریش سفید که اومد تو خوابم تعبیر شد.ان شاءالله عاقبت به خیریم در سال ۹۰ تکمیل میشه"
🥀حدود یک ماه از عقدمان گذشته بود هرروز با هم تلفنی در ارتباط بودیم و او آخر هفته ها از تهران می آمد و دوباره برمیگشت تهران.من کم کم به شرایط جدید و پوشش جدید خو گرفته بودم و بیشتر خودم را به کمیل نزدیک می دیدم ...
اسفندماه رسید.قبل از عید قرار بود اولین سال تحویل و عیدی را کنار هم باشیم.از تهران تماس گرفت و گفت ، اگر من موافق باشم بریم مشهد، از خوشحالی در پوستم نمی گنجیدم.
واقعا می خوام برم مشهد؟ پنج سالی می گذشت از اخرین باری که رفته بودم مشهد...سریع به خانواده خبر دادم که با کمیل می خواهیم بریم مشهد...
باز هم شیطنت کمیل گل کرده بود، با مادرم تماس گرفت و گفت:مامان!یه چیزی می خوام بگم بین خودمون بمونه.به مریم هیچی نگید...
گفت:مریم که موضوع مشهد رفتنمونو به شما گفت،شما فقط یه زحمت بکشید لباس هاشو یه جوری جمع کنید که خودش نفهمه و ببرید خونه خاله . به مریم چیزی نگید من تو راهم دارم میام."
ما داشتیم آماده میشدیم که برویم خونه خاله .در حیاط ایستاده بودم که دیدم مامان دارد می خندد.مامان از این همه برنامه ریزی های کمیل خنده اش گرفته بود.
گفتم:چیه مامان؟ می خندی. گفت یاد چیزی افتادم خندم گرفت. یک دفعه گفت: راستی مریم لباس هاتو هم بردار شب میمونیم خونه خاله...
خونه خاله که رسیدیم با کمیل شروع کردیم به پیامک دادن
احوال پرسی کردیم و بعد پرسیدم کجایی؟ موضوع را عوض کرد...
بعد گفت: مریم جان همه جمع هستند خانه پدرم، به من گفت که آماده باشم که احتمالا پدرش بیاد دنبالم بریم خونشون گفت: زشته منم نیستم تو باشی بهتره...
منم آماده شدم و منتظر پدر کمیل ...
کمی بعد زنگ خانه خاله به صدا دراومد،به خیال اینکه پدرکمیل اومده دنبالم،از همه خداحافظی کردم و رفتم جلوی در ، یهو کمیل پرید جلو و صدای بلند گفت:سلام من اومدم...
من از دیدنش هیجان زده شدم کمی رفتم عقب و خندیدم...
&ادامه دارد...
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید محسن
🔹سالگرد شهادت دانشمند گمنام، عارف مخلص، دلسوز غریب شهید محسن فخریزاده گرامی باد.
🌹گوارایشان شهادت,که بر این روح بزرگ ردای شهادت آمدنی بود.
@raviannoorshohada
۷ آذر روز نیروی نامگذاری شده است. امام خمینی (ره) به پاس رشادت و مجاهدت نیروی دریایی ارتش در "عملیات مروارید" در روز هفتم آذر ۱۳۵۹، این روز را به نام نیروی دریایی نامگذاری کردند.
اقدامات غرورآفرین ناوچه پیکان به فرماندهی شهید محمدابراهیم همتی و تکاوران نیروی دریایی در انهدام دو سکوی البکر و الامیه توان اقتصادی نظامی رژیم بعث را ساقط کرد و نیروی دریایی عراق را از پا انداخت.
«روز نیروی دریایی و یاد دریادار شهید محمدابراهیم همتی و شهدای دیگر عملیات مروارید گرامی باد.»
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
دلنوشتهی قابل تأمل شهید محسن فخریزاده یک ماه پیش از شهادتش؛
«یک سؤال دارم: چرا شهدا در جوانی سخنانی میگویند که عرفا در کهنسالی؟ البته میدانیم که این سخنان از عمق حکمتِ جاری شده از قلب بر زبان است، نه آنکه سخنانی سطحی است.»
۹۹/۸/۷
[بهمناسبت ۷ آذر سالروز شهادت دانشمند هستهای محسن فخریزاده]
شهید #محسن_فخری_زاده
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
جلسه ی اول خواستگاری بود، با همان شرم و حیای همیشگی، اولین سوال را از من پرسید:
آیا حوصله ی فرزند شهید بزرگ کردن را داری؟
آیا میتوانی همسر شهید شوی؟
🌷شهید #مسلم_خیزاب🌷
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
از شهدا که نمیشود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهۀ مستانهشان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونَاند؛ و از «نفوس مطمئنهای» هستند که مورد خطاب فَادْخُلِی فِی عِبادِی وادْخُلیِ جَنَّتِی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش برخود میشکافد.
صبحتون شهدایی✋
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
◇پیکرهای مطهر ۸ تن از شهدای مدافع حرم تازه تفحص شده در سوریه، برای طواف و زیارت حرم مطهر امامرضا(ع) عازم مشهد مقدس خواهند شد و پس از آن به زادگاهشان بازمیگردند.
◇آیین استقبال از این شهدا پنجشنبه ۹ آذر ساعت ۸، در ایستگاه استقبال از زائر پل سلام مشهد برگزار میشود.
◇ پس از مراسم استقبال و در ساعت ۱۵ همان روز، مراسم محوری تشییع با حضور مردم شهیدپرور مشهد مقدس از مقابل مهدیه تا حرم مطهر رضوی برگزار میشود.
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------