°•|🌿🌹
#سردار
#شهید_ولیالله_چراغچی_مسجدی
🔺قائم مقام فرمانده لشگر ۵ نصر سپاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کلام_شهید
◽️هميشه میگفت: «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و قشنگ به شهادت برسم»
◽️سرانجام در یکی از ساعتهای سخت عمليات بدر، ترکشی به سرش اصابت كرد و پس از ۲۲ روز بیهوشی، همانگونه كه آرزو داشت، قشنگ شهيد شد.
#ادامه_مطلب⇩⇩
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
°•|🌿🌹 #سردار #شهید_ولیالله_چراغچی_مسجدی 🔺قائم مقام فرمانده لشگر ۵ نصر سپاه ــــــــــــــــــــــــ
°•|🌿🌹
#برگی_از_خاطرات
🔴 #امدادهای_غیبی
◽️بعد از عملیات رمضان بود که به تعدادی از یگانهای رزمی سپاه ماموریت داده شد، سریعا از جنوب کشور عازم جبهه میانی در محور سومار بشوند.
◽️لشگر ۲۱ امام رضا(ع) که در آن روزها تیپ مستقل بود، عامل این ماموریت شد و فرماندهی این تیپ را شهید ولیالله چراغچی برعهده داشت.
◽️این عملیات با عنوان مسلم بن عقیل در سال ۱۳۶۱ آغاز شد. محور یکم تیپ امام رضا(ع) قرار بود عمل کند. ارتفاعات بسیار بلندی را که مشرف به دشت اطراف شهر مندلی عراق بود، بچهها هنگام شب و در موعد مقرر تمام آنها را تصرف کرده بودند و به هدف اصلی دست یافته بودند، ولی دشمن در پایین ارتفاعات "که تپههای کوچکی بود" استقرار داشت و احتمال تعرض او می رفت. لذا با هماهنگی فرمانده گردان آن محور با فرمانده تیپ شهید چراغچی، قرار شد آن تپههای پایین ارتفاعات هم از دشمن گرفته شود.
◽️بعد از ظهر روز اول عملیات بود، تصمیم گرفتند به همراه عدهای از عزیزان از جمله: شهید رمضان علی عامل، شهید حسینیان، شهید نعمانی، شهید عرفانی و شهید شریفی بروند پایین و منطقه را ببینند وقتی رسیدیم پایین، بعد از ظهر حدود ساعت ۵ بود.
◽️به محض اینکه رسیدیم پایین، دشمن شدیدا پاتک کرد و با امکانات بسیار زیاد و یک لشکر نیرو قصد تصرف مواضع از دست داده را داشت. در این زمان گردانی که شهید چراغچی و ما در آن حضور داشتیم به محاصره دشمن در آمدیم که آن موقع هوا کاملا تاریک شده بود و دشمن محاصره را خیلی تنگ کرده بود.
◽️شهید چراغچی به همراه گردان خیلی سریع نیروها را سازماندهی و تقسیم کرد. سپس توصیه میکردند مهمات موجود را خیلی با صرفه و دقت مصرف کنید که تمام نشود تا اینکه گردان کمکی برسد و محاصره شکسته شود.
◽️یکی دو ساعت شب گذشته بود که شهید چراغچی به افراد گردان دستور دادند که سریع دعای توسل برگزار کنید تا اینکه از طرف خداوند متعال و ائمه معصومین (ع) شاید فرجی شود. بلافاصله دعا برگزار شود و به نیمههای دعا نرسیده بودیم که بالای سر ما یک ابر سیاهی فرا گرفت و بلافاصله شروع به باریدن کرد و چنان باران شدیدی بارید که ماشین جنگی دشمن از کار افتاد و سر و صدا کم شد، در همین حال فرمانده گردان اطلاع داده بودند، مهمات در شرف اتمام است.
◽️زیر باران نشسته بودیم و خدا را شکر میکردیم که سر و صدایی بلند شد. یکی از برادران با سرعت آمد و گفت: از دور دو سیاهی به طرف ما می آیند. دو نفر از برادران بسیج را که جلوتر فرستاده بودند، آمدند و گفتند: آن دو سیاهی دو قاطرند که حامل مهمات می باشند این قاطر ها به محض اینکه رسیدند، در میان بچه ها زانو زدند و روی زمین دو زانو خوابیدند و سرشان را روی زمین گذاشتند و بچهها سریع بار آنها را تخلیه کردند. سپس آن دو حیوان از شدت جراحات زیاد و تیرهایی که به آنها اصابت کرده بود از بین رفتند.
◽️شهید چراغچی با چشمان پر از اشک گفت: من در سخت ترین اوضاع و گرفتاری متوسل به دعای توسل شدم که این چنین نتیجه هایی داشته باشد.
◽️بعد که از گردان بالا سوال شد، گفتند: ما هیچ گونه قاطری نفرستادیم و خبر نداریم و بدون شک امدادهای غیبی بود که دائما به یاری رزمندگان میشتافت.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌انتظارفرج👌
🎤استاد رائفی پور
عالی👌
پیشنهاد_دانلود
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@raviannoorshohada
#سیزده_ساله_ها
هر کس جبهه را دوست داشته باشد،خودش می آید
یکی از بچه ها اسمش سعید بود.تا آن موقع سه عراقی را به اسارت در آورده بود.از او درمصاحبه سوال کردم برای بچه های شهر و محله ات چه پیامی داری؟
گفت این بچه ها بروند سنگر مدارس را پر کنند و درس بخوانند.من خنده ام گرفت و پرسیدم کلاس چندمی؟گفت چهارم دبستان.گفتم پس چرا خودت نرفتی در سنگر مدارس درس بخوانی؟!.
یک مرتبه گفت قطع کن!...
من اینها را می گویم که پدر و مادرم از دست من دلخور نباشند.این وظیفه من است که به بچه ها بگویم درس بخوانند،ولی هر کس جبهه را دوست داشته باشد،خودش می آید.
منبع:کتاب "سیزده ساله ها"ص134 نوشته هادی شیرازی
@raviannoorshohada
🔰دوری از گناه از کلام شهید
🔹یه روز با #مسعود در مورد گناه کردن🔞 افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب #نیست صحبت میکردیم.
🔸مسعود می گفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم🚷 و باید برای خودمون #ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی #حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم❌
🔹پس باید برای خودمون چند تا ترمز⛔️ و عقب گرد موقع نزدیک شدن به #گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم.....
راوی: دوست شهید
#شهید_مسعود_عسگری ❤️
@raviannoorshohada
📖 #کتاب_بخونیم
🌹 #زمین_غصبی
نزدیڪ ظهر بود . از شناسایی بر میگشتیم .
از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم . آن قدر خسته بودیم ڪه نمیتونستیم پا از پا برداریم ؛ ڪاسه زانوهامون خیلی درد میڪرد . حسن طرف شنی جاده شروع ڪرد به نماز خوندن . صبر ڪردم تا نمازش تموم شد . گفتم : « زمین این طرف چمنیه ، بیا این جا نماز بخون . » گفت : « اون جا زمین ڪسیه ، شاید راضی نباشه . »
ڪتاب یادگاران ، جلد۴ ، ص۲۳
#شهید_حسن_باقری
@raviannoorshohada
خواب های خوب رو نباید تعریف کرد ‼️
پدرم همیشه ما را به خواندن #زیارت_عاشورا تشویق میکرد.🌱 همیشه بعد از نماز صبح زیارت عاشورا میخواند و رأس ساعت هفت صبح #دعای_عهد میخواند.این دو را آنقدر خوانده بود که حفظ شده بود👌،حتی یاد دارم،آنقدر به خواندن دعای عهد متعهد بود،که چندبار وقتی مرا به مدرسه میبرد،دعای عهد را به من میداد و از من میخواست که نگاه به برگه کنم تا ببینم که از حفظ درست میخواند یا خیر🙈!
اوایل غلط هایی داشت اما به مرور غلط هایش برطرف شد و دیگر حفظ شده بود...
اما پدرم چون مداح اهل بیت بود، از همان روزی که نذر کرده بود صبح ها بعد نماز، زیارت عاشورا بخواند،حفظ بود اما جالب این است که بعد از ماه ها دیدم بعد سلام در زیارت عاشورا سلامی هم بر حضرت عباس میدهد🌸
یعنی میگفت : السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی الاولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اخیک الحسین 🍁
وقتی پرسیدم دلیل این سلام چیست گفت به خاطره اینکه جواب نذری که برای خواندن ۴۰ زیارت عاشورا کرده بودم را گرفتم و بعد از آن خوابی دیدم که باعث شد این سلام را به آن اضافه کنم اما هیچوقت خوابش را تعریف نکرد...🍀
نقل از پسر شهید مدافع حرم
حسین رضایی 🌺
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها ✨
به دست #شهید علی شبیب محمود 🌿
#لبیک_یازینب_الصبور💔
@raviannoorshohada
💥 #خواندنی | درد دل سید حسن نصرالله در دوران جوانی و توصیه آقا به ایشان
😔 آن موقع من جوان بودم و ریشهایم هنوز سیاه بود؛ اما بار بر دوشم سنگینی میکرد! گاهی به ایران میآمدم نزد ایشان (رهبر انقلاب)؛ رفتم و گفتم چهکنم تا سنگینی بار این مشکلات را تحمل کنم؟
🌻 ایشان فرمودند «تو هنوز جوانی! من با این ریشهای سفیدم به شما نصیحتی میکنم ... طبیعی است انسان در حرکتش با چالشها و دشواریهایی روبهرو شود. دشمنان و دوستان غالباً موجب ناراحتی انسان میشوند؛ اما اذیت دوستان سنگینتراست؛ انسان خسته میشود؛ نیاز به راهنما دارد؛ کسی که دستش را بگیرد و به وی آرامش دهد در همه مشکلات.
☀️ تا خدا را داریم به کس دیگری نیاز نداریم؛ خداوند با رحمت و لطفش به ما اجازه داده که وی را بخوانیم و خطاب قرار دهیم. در هرحال و صورت و هر زمان که احساس خستگی میکنی، توصیه میکنم وارد اتاقی شوی؛ تنها ده دقیقه یک ربع با خدا صحبت کن.
😌 ما معتقدیم خدا علیم، بصیر، سمیع و حکیم است همه نیازهای ما درهرصورت نزد خداست؛ با او سخن میگوییم نیازی نیست. با دعاهای خاصی وی را بخوانی با زبان خودت در قلب خودت با زبان عامیانه با او مناجات کن؛ خدا میشنود. خدا جواد و کریم است. اهل کرم، مغفرت و هدایت است. خدا به تو آرامش و قدرت میدهد. دستان تو را میگیرد. از روی تجربه میگویم...»
📝 قسمتی از گفتگوی اختصاصی حجتالسلام والمسلمین سیدحسننصرالله دبیر کل حزبالله لبنان
@raviannoorshohada
#شهیدمدافع_حرم
محمدرضادهقان 🕊🌺
💠از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد😊
💠وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت.☝️
💠خادم الشهدا بود...
ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت.👌
💠خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد.🌺
💠تا جایی که میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود.‼️
💠عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) #عمل رو انتخاب کرد👌 ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بیبی موند و شد یکی از علمداران ظهور
@raviannoorshohada
هدایت شده از شاخص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 یک پسرم شهید شد و دیگری مفقود، اما کاری برای اسلام نکردهام
♦️انتشار به مناسبت هفته دفاع مقدس
🌍 eitaa.com/shakhes1 ایتا
🌍http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
امام بیمار یا امام مبارز؟!
🔻وقتی مقام معظم رهبری یک تحریف تاریخی را رسوا میکنند
⚫️ برشی از کتاب #همرزمان_حسین علیهالسلام به مناسب ایام شهادت امام سجاد علیهالسلام
😔 امام سجاد علیهالسلام را یک آدم ضعیف بیاراده بازیچه بیمار معرفی کردند؛ امام بیمار! هیچ نام دیگری، هیچ عنوان دیگری، هیچ لقب افتخارآمیز دیگری غیر از «بیمار» برای یک امام پیدا نکردند. آن هم چه امامی؟! امام چهارمی که به نظر ما بنیانگذار نهضت مخفی شیعه بعد از واقعه کربلا است؛ کسی که ضامن همه نهضتهایی است که در طول تاریخ تشیع به وسیله شیعه انجام گرفته. امام سجاد مادر همه اینها و به وجود آورنده اینهاست.
🙁 شیعه امروز امام سجاد را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری ایشان محدود به چند روز درکربلاست. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم، هر آدم ورزشکار قوی هیکلی هم بیمار میشود، اسم بیمار که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عناوین افتخار آمیز: امام مجاهد، امام عالم، امام آگاه، امام سازمانبخش، امام تشکیلات ده، امام به وجودآورنده نهضت، امامی که موتور گردونه تاریخی تشیع است، بگویند:«امام بیمار!»
☀️ پس ببینید که واقعا این شیوه دشمن قرار گرفته و ما امروز در مقابل یک تحریف چندین قرنی قرار داریم، ما در مقابل یک چنین انبوه متراکمی از دروغ قرار داریم. بایستی از لابه لای این همه دروغها، این همه ظلمتهای متراکم، حقیقت منور را، حقیقت درخشان را کشف کنیم و بیرون بیاوریم. کار مشکلی هم هست، اما شدنیست.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت سید الساجدین امام چهارم شیعیان ، پرچمدار کربلا و نهضت عاشورا تسلیت باد
@raviannoorshohada
❣خواب شهیدحاج همت که تعبیرشد❣
🍃حاج ابراهیم همت، محسن را خواست و به او گفت: محسن، تو به شهادت میرسی، محسن كه كمی جا خورده بود، گفت: چطور مگه حاجی؟ حاج همت ادامه داد: من خواب ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول اسيرت میكنن و بعد از اينكه آزار و شكنجهات دادن و تو خواستههای اونها رو برآورده نكردی، تو رو تيرباران میكنند و به شهادت میرسی🍃
🌴سه روز بعد خواب حاج همت تعبير شد، در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲ و در آزاد سازی مهران، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه قلاجه به كمين منافقين خورد، پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء يك نفر جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به شهادت رسيدند🌴
🌷شهید محسن نورانی🌷
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
سردار کانال کمیل ؛ شهید گمنام #ابراهیم_هادی
⭕️ چند دقیقه ای از وقتمان را با #شهید_ابراهیم_هادی میگذرانیم 👇👇👇
💢راویان علی صادقی و علی مقدم
🔰دي مــاه بود. حــال و هواي ابراهيــم خيلي با قبل فرق كــرده. ديگر از آن حرف هاي عوامانه و شوخي ها كمتر ديده ميشد! اكثر بچه ها او را شيخ ابراهيم صدا ميزنند.
🔰ابراهيم محاسنش را كوتاه كرده. اما با اين حال، نورانيت چهره اش مثل قبل است. آرزوي شهادت كه آرزوي همه بچه ها بود، براي ابراهيم حالت ديگري داشت.
🔰 در تاريكي شب با هم قدم ميزديم. پرسيدم: آرزوي شما شهادته، درسته؟! خنديد. بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذره اي از آرزوي من است، من ميخواهم چيزي از من نماند. مثل ارباب بيكفن حســين(ع) قطعه قطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم ميخواهد گمنام بمانم.
🔰دليل اين حرفش را قبلاً شنيده بودم. ميگفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نميخواهم مزار داشته باشم.
🔰 بعد رفتيم زورخانه، همه بچه ها را براي ناهار فردا دعوت كرد. فردا ظهر رفتيم منزلشــان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهيم را فرســتاديم جلو، در نماز حالت عجيبي داشت. انگار كه در اين دنيا نبود! تمام وجودش در ملكوت سير ميكرد!
🔰 بعد از نماز با صداي زيبا دعاي فرج را زمزمه كرد. يكي از رفقا برگشت به من گفت: ابراهيم خيلي عجيب شده، تا حالا نديده بودم اينطور در نماز اشك بريزه! در هيئت، توســل ابراهيــم به حضرت صديقــه طاهره(س) بــود. در ادامه ميگفت: به ياد همه شــهداي گمنام كه مثل مادر سادات قبر و نشاني ندارند، هميشه در هيئت از جبهه ها و رزمنده ها ياد ميكرد.
@raviannoorshohada