#وصیت_شهید
خدایا ؛ به سویت آمدم اما روی ناصر دینت مولایمان را ندیدم .
من به امید یاری و دیدار او آمده ام .
خدایا ، مرا از یاری در رکابش نا امید مگردان ،
خدایا ، به من توفیق ده که جزء اولین شهدای گلگون کفنت به خاک و خون خویش بغلطم و جان خود را تسلیم کنم ،
به من اجازه ده ، هر چه زودتر پروانه وار خود را در آتش عشق تو بسوزانم ،
خوش دارم هر چه زودتر از این دنیا رخت بربندم و در محضر عدل
تو حاضر شده و به لقای تو واصل گردم
خدایا ، من از دردها و رنجها شکوه نمی کنم و از بار مشکلات نمی ترسم ، از زیبایی های طبیعت که همه تجلیات ذات بی همتای توست خسته و سیر نشده ام ولی صبرم برای دیدار تو تمام شده ،
تارو پودم ، قلبم به مهرت سرشته شده ، قلبم به عشق تو می تپد و برای دیدار تو بی تابم ....
عارف شانزده ساله
#شهیدمحمدرضا_پرتونیا
اللهم عجل لولیک الفرج...
@raviannoorshohada
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_بابک_نوریهریس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️بابک عاشق امام رضا(ع) بود و هر سال آبان ماه خانوادگی به پابوس حضرت علیبن موسیالرضا(ع) میرفتند...
◽️ولی سال آخر بابک سوریه بود و نتوانست به مشهد برود؛ و درست در شب شهادت امام رضا(ع) آسمانی شد...
#یادش_با_ذکر_صلوات
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷نماهنگ بسیار زیبا
شاید آن یار اینجا باشد
با صدای دلنشین
🌷 #شهید_آوینی
تقدیم به آقا امام زمان (عج)
@raviannoorshohada
°•|🌿🌹
#پاسدار
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴 رؤیت #نور_شهادت در چهرهیشهید
◽️مهدی به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک دستمال داده و گفته بود اشکهایی که برای امام حسین(ع) میریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگهدار تا در کفنت بگذارند؛ به دوستانش نیز گفته بود احترام این آقا را خیلی داشته باشید.
◽️بار دیگر که به دیدن ایشان رفته بودند، آیتالله به محض اینکه مهدی را میبیند گریه میکند..
◽️مهدی همیشه به جز روزهای عید لباس مشکی به تن داشت و معتقد بود که بعد از مصیبت حضرت زینب(س) باید همیشه عزادار بود.
◽️در آخر نیز به توصیه خودش تربت کربلا و دستمال اشکش را در کفنش گذاشتند.
راوی 👈 مادر شهید
@raviannoorshohada
#یاصاحب_الزمان😭
#یازینب_کبری💔
🕊خاطره ای از بچه های مدافع حرم
👈🏼از قول بچه ها میگفتند #داعش اطراف حرم حضرت زینب بودند وبچه های ما هم از حرم حضرت زینب دفاع میکردند ✌️🏼 یه جا که یه محله رو بچه ها از دست داعش آزاد کرده بودند یکی از داعشی ها هم اسیر کرده بودند
اون داعشی اسیر شده خیلی پریشان و ترسیده بود😧بهش میگفتند چیه عمو چرا میترسی !میترسی بکشیمت😏 !
داعشیه هی مرتب به بچه ها نگاه میکرد میگفت👈🏼 اون رفیقتون که دشداشه سفید تنش بود ویه عمامه سبز سرش بود کجا رفت !
بچه میگفتند ما همچین رفیقی نداریم😐همه مون لباس رزم تنمون داریم..
داعشی میگفت نه شما دروغ میگید بگو اون عربه که لباس عربی تنش بود و #عمامه_سبز داشت کجاست؟ کجا رفت
بچه ها ارومش کردند که کاریت ندازیم✋🏼 ولی باید حقیقت بگی وجریان این شخص عربی که میگی چیه ؟
👈🏼داعشی به حرف میاد میگه من خمپاره انداز بودم و به فاصله یکی دوکیلومتری حرم حضرت زینب ماموریت داشتم #خمپاره بندازم رو حرم حضرت زینب واونجا رو بزنم..
میگفت با دوچشمام میدیدم که یه نفری با لباس عربی و#عمامه_سبز رنگ رو حرم حضرت زینب نشسته و هرچی خمپاره مینداختم اون اقا با دستش خمپاره رو میگرفت ومینداخت کنار و مات ومبهوت مونده بودم😳 که این کیه و داره از حرم دفاع میکنه !
بچه ها میگن همگی داشتند گریه میکردند😭 بله #حضرت_مهدی خودشون شخصا تو میدان نبرد بودند و #نمی_گذاشتند که به حرم حضرت زینب تجاوزی بشه ایشون خودشون خط مقدم مدافعان حرم هستند😭
🌹ببینید حضرت مهدی چقدر پای #شیعیانش وایساده
واقعا مدافع حرم لیاقت میخاد واقعا نوکری حضرت زینب لیاقت میخاد همه کس لیاقت
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
#یاصاحب_الزمان😭 #یازینب_کبری💔 🕊خاطره ای از بچه های مدافع حرم 👈🏼از قول بچه ها میگفتند #داعش اطرا
#یاصاحب_الزمان😭
#یازینب_کبری💔
🕊خاطره ای از بچه های مدافع حرم
👈🏼از قول بچه ها میگفتند #داعش اطراف حرم حضرت زینب بودند وبچه های ما هم از حرم حضرت زینب دفاع میکردند ✌️🏼 یه جا که یه محله رو بچه ها از دست داعش آزاد کرده بودند یکی از داعشی ها هم اسیر کرده بودند
اون داعشی اسیر شده خیلی پریشان و ترسیده بود😧بهش میگفتند چیه عمو چرا میترسی !میترسی بکشیمت😏 !
داعشیه هی مرتب به بچه ها نگاه میکرد میگفت👈🏼 اون رفیقتون که دشداشه سفید تنش بود ویه عمامه سبز سرش بود کجا رفت !
بچه میگفتند ما همچین رفیقی نداریم😐همه مون لباس رزم تنمون داریم..
داعشی میگفت نه شما دروغ میگید بگو اون عربه که لباس عربی تنش بود و #عمامه_سبز داشت کجاست؟ کجا رفت
بچه ها ارومش کردند که کاریت ندازیم✋🏼 ولی باید حقیقت بگی وجریان این شخص عربی که میگی چیه ؟
👈🏼داعشی به حرف میاد میگه من خمپاره انداز بودم و به فاصله یکی دوکیلومتری حرم حضرت زینب ماموریت داشتم #خمپاره بندازم رو حرم حضرت زینب واونجا رو بزنم..
میگفت با دوچشمام میدیدم که یه نفری با لباس عربی و#عمامه_سبز رنگ رو حرم حضرت زینب نشسته و هرچی خمپاره مینداختم اون اقا با دستش خمپاره رو میگرفت ومینداخت کنار و مات ومبهوت مونده بودم😳 که این کیه و داره از حرم دفاع میکنه !
بچه ها میگن همگی داشتند گریه میکردند😭 بله #حضرت_مهدی خودشون شخصا تو میدان نبرد بودند و #نمی_گذاشتند که به حرم حضرت زینب تجاوزی بشه ایشون خودشون خط مقدم مدافعان حرم هستند😭
🌹ببینید حضرت مهدی چقدر پای #شیعیانش وایساده
واقعا مدافع حرم لیاقت میخاد واقعا نوکری حضرت زینب لیاقت میخاد همه کس لیاقت ندارن برا شهادت
مدافعین حرم گلچین خدا هستند
خوش بحال گلچین شده ها 😭
✨اللهم ارزقنا توفیق الجهاد فی سبیل الله بحق حضرت بی بی زینب کبری
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت بحق حضرت بی بی زینب کبری ✨
@raviannoorshohada
°•|🌿🌹
#سردار
#شهید_ولیالله_چراغچی_مسجدی
🔺قائم مقام فرمانده لشگر ۵ نصر سپاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کلام_شهید
◽️هميشه میگفت: «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و قشنگ به شهادت برسم»
◽️سرانجام در یکی از ساعتهای سخت عمليات بدر، ترکشی به سرش اصابت كرد و پس از ۲۲ روز بیهوشی، همانگونه كه آرزو داشت، قشنگ شهيد شد.
#ادامه_مطلب⇩⇩
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
°•|🌿🌹 #سردار #شهید_ولیالله_چراغچی_مسجدی 🔺قائم مقام فرمانده لشگر ۵ نصر سپاه ــــــــــــــــــــــــ
°•|🌿🌹
#برگی_از_خاطرات
🔴 #امدادهای_غیبی
◽️بعد از عملیات رمضان بود که به تعدادی از یگانهای رزمی سپاه ماموریت داده شد، سریعا از جنوب کشور عازم جبهه میانی در محور سومار بشوند.
◽️لشگر ۲۱ امام رضا(ع) که در آن روزها تیپ مستقل بود، عامل این ماموریت شد و فرماندهی این تیپ را شهید ولیالله چراغچی برعهده داشت.
◽️این عملیات با عنوان مسلم بن عقیل در سال ۱۳۶۱ آغاز شد. محور یکم تیپ امام رضا(ع) قرار بود عمل کند. ارتفاعات بسیار بلندی را که مشرف به دشت اطراف شهر مندلی عراق بود، بچهها هنگام شب و در موعد مقرر تمام آنها را تصرف کرده بودند و به هدف اصلی دست یافته بودند، ولی دشمن در پایین ارتفاعات "که تپههای کوچکی بود" استقرار داشت و احتمال تعرض او می رفت. لذا با هماهنگی فرمانده گردان آن محور با فرمانده تیپ شهید چراغچی، قرار شد آن تپههای پایین ارتفاعات هم از دشمن گرفته شود.
◽️بعد از ظهر روز اول عملیات بود، تصمیم گرفتند به همراه عدهای از عزیزان از جمله: شهید رمضان علی عامل، شهید حسینیان، شهید نعمانی، شهید عرفانی و شهید شریفی بروند پایین و منطقه را ببینند وقتی رسیدیم پایین، بعد از ظهر حدود ساعت ۵ بود.
◽️به محض اینکه رسیدیم پایین، دشمن شدیدا پاتک کرد و با امکانات بسیار زیاد و یک لشکر نیرو قصد تصرف مواضع از دست داده را داشت. در این زمان گردانی که شهید چراغچی و ما در آن حضور داشتیم به محاصره دشمن در آمدیم که آن موقع هوا کاملا تاریک شده بود و دشمن محاصره را خیلی تنگ کرده بود.
◽️شهید چراغچی به همراه گردان خیلی سریع نیروها را سازماندهی و تقسیم کرد. سپس توصیه میکردند مهمات موجود را خیلی با صرفه و دقت مصرف کنید که تمام نشود تا اینکه گردان کمکی برسد و محاصره شکسته شود.
◽️یکی دو ساعت شب گذشته بود که شهید چراغچی به افراد گردان دستور دادند که سریع دعای توسل برگزار کنید تا اینکه از طرف خداوند متعال و ائمه معصومین (ع) شاید فرجی شود. بلافاصله دعا برگزار شود و به نیمههای دعا نرسیده بودیم که بالای سر ما یک ابر سیاهی فرا گرفت و بلافاصله شروع به باریدن کرد و چنان باران شدیدی بارید که ماشین جنگی دشمن از کار افتاد و سر و صدا کم شد، در همین حال فرمانده گردان اطلاع داده بودند، مهمات در شرف اتمام است.
◽️زیر باران نشسته بودیم و خدا را شکر میکردیم که سر و صدایی بلند شد. یکی از برادران با سرعت آمد و گفت: از دور دو سیاهی به طرف ما می آیند. دو نفر از برادران بسیج را که جلوتر فرستاده بودند، آمدند و گفتند: آن دو سیاهی دو قاطرند که حامل مهمات می باشند این قاطر ها به محض اینکه رسیدند، در میان بچه ها زانو زدند و روی زمین دو زانو خوابیدند و سرشان را روی زمین گذاشتند و بچهها سریع بار آنها را تخلیه کردند. سپس آن دو حیوان از شدت جراحات زیاد و تیرهایی که به آنها اصابت کرده بود از بین رفتند.
◽️شهید چراغچی با چشمان پر از اشک گفت: من در سخت ترین اوضاع و گرفتاری متوسل به دعای توسل شدم که این چنین نتیجه هایی داشته باشد.
◽️بعد که از گردان بالا سوال شد، گفتند: ما هیچ گونه قاطری نفرستادیم و خبر نداریم و بدون شک امدادهای غیبی بود که دائما به یاری رزمندگان میشتافت.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌انتظارفرج👌
🎤استاد رائفی پور
عالی👌
پیشنهاد_دانلود
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@raviannoorshohada
#سیزده_ساله_ها
هر کس جبهه را دوست داشته باشد،خودش می آید
یکی از بچه ها اسمش سعید بود.تا آن موقع سه عراقی را به اسارت در آورده بود.از او درمصاحبه سوال کردم برای بچه های شهر و محله ات چه پیامی داری؟
گفت این بچه ها بروند سنگر مدارس را پر کنند و درس بخوانند.من خنده ام گرفت و پرسیدم کلاس چندمی؟گفت چهارم دبستان.گفتم پس چرا خودت نرفتی در سنگر مدارس درس بخوانی؟!.
یک مرتبه گفت قطع کن!...
من اینها را می گویم که پدر و مادرم از دست من دلخور نباشند.این وظیفه من است که به بچه ها بگویم درس بخوانند،ولی هر کس جبهه را دوست داشته باشد،خودش می آید.
منبع:کتاب "سیزده ساله ها"ص134 نوشته هادی شیرازی
@raviannoorshohada
🔰دوری از گناه از کلام شهید
🔹یه روز با #مسعود در مورد گناه کردن🔞 افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب #نیست صحبت میکردیم.
🔸مسعود می گفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم🚷 و باید برای خودمون #ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی #حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم❌
🔹پس باید برای خودمون چند تا ترمز⛔️ و عقب گرد موقع نزدیک شدن به #گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم.....
راوی: دوست شهید
#شهید_مسعود_عسگری ❤️
@raviannoorshohada
📖 #کتاب_بخونیم
🌹 #زمین_غصبی
نزدیڪ ظهر بود . از شناسایی بر میگشتیم .
از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم . آن قدر خسته بودیم ڪه نمیتونستیم پا از پا برداریم ؛ ڪاسه زانوهامون خیلی درد میڪرد . حسن طرف شنی جاده شروع ڪرد به نماز خوندن . صبر ڪردم تا نمازش تموم شد . گفتم : « زمین این طرف چمنیه ، بیا این جا نماز بخون . » گفت : « اون جا زمین ڪسیه ، شاید راضی نباشه . »
ڪتاب یادگاران ، جلد۴ ، ص۲۳
#شهید_حسن_باقری
@raviannoorshohada
خواب های خوب رو نباید تعریف کرد ‼️
پدرم همیشه ما را به خواندن #زیارت_عاشورا تشویق میکرد.🌱 همیشه بعد از نماز صبح زیارت عاشورا میخواند و رأس ساعت هفت صبح #دعای_عهد میخواند.این دو را آنقدر خوانده بود که حفظ شده بود👌،حتی یاد دارم،آنقدر به خواندن دعای عهد متعهد بود،که چندبار وقتی مرا به مدرسه میبرد،دعای عهد را به من میداد و از من میخواست که نگاه به برگه کنم تا ببینم که از حفظ درست میخواند یا خیر🙈!
اوایل غلط هایی داشت اما به مرور غلط هایش برطرف شد و دیگر حفظ شده بود...
اما پدرم چون مداح اهل بیت بود، از همان روزی که نذر کرده بود صبح ها بعد نماز، زیارت عاشورا بخواند،حفظ بود اما جالب این است که بعد از ماه ها دیدم بعد سلام در زیارت عاشورا سلامی هم بر حضرت عباس میدهد🌸
یعنی میگفت : السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی الاولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اخیک الحسین 🍁
وقتی پرسیدم دلیل این سلام چیست گفت به خاطره اینکه جواب نذری که برای خواندن ۴۰ زیارت عاشورا کرده بودم را گرفتم و بعد از آن خوابی دیدم که باعث شد این سلام را به آن اضافه کنم اما هیچوقت خوابش را تعریف نکرد...🍀
نقل از پسر شهید مدافع حرم
حسین رضایی 🌺
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها ✨
به دست #شهید علی شبیب محمود 🌿
#لبیک_یازینب_الصبور💔
@raviannoorshohada
💥 #خواندنی | درد دل سید حسن نصرالله در دوران جوانی و توصیه آقا به ایشان
😔 آن موقع من جوان بودم و ریشهایم هنوز سیاه بود؛ اما بار بر دوشم سنگینی میکرد! گاهی به ایران میآمدم نزد ایشان (رهبر انقلاب)؛ رفتم و گفتم چهکنم تا سنگینی بار این مشکلات را تحمل کنم؟
🌻 ایشان فرمودند «تو هنوز جوانی! من با این ریشهای سفیدم به شما نصیحتی میکنم ... طبیعی است انسان در حرکتش با چالشها و دشواریهایی روبهرو شود. دشمنان و دوستان غالباً موجب ناراحتی انسان میشوند؛ اما اذیت دوستان سنگینتراست؛ انسان خسته میشود؛ نیاز به راهنما دارد؛ کسی که دستش را بگیرد و به وی آرامش دهد در همه مشکلات.
☀️ تا خدا را داریم به کس دیگری نیاز نداریم؛ خداوند با رحمت و لطفش به ما اجازه داده که وی را بخوانیم و خطاب قرار دهیم. در هرحال و صورت و هر زمان که احساس خستگی میکنی، توصیه میکنم وارد اتاقی شوی؛ تنها ده دقیقه یک ربع با خدا صحبت کن.
😌 ما معتقدیم خدا علیم، بصیر، سمیع و حکیم است همه نیازهای ما درهرصورت نزد خداست؛ با او سخن میگوییم نیازی نیست. با دعاهای خاصی وی را بخوانی با زبان خودت در قلب خودت با زبان عامیانه با او مناجات کن؛ خدا میشنود. خدا جواد و کریم است. اهل کرم، مغفرت و هدایت است. خدا به تو آرامش و قدرت میدهد. دستان تو را میگیرد. از روی تجربه میگویم...»
📝 قسمتی از گفتگوی اختصاصی حجتالسلام والمسلمین سیدحسننصرالله دبیر کل حزبالله لبنان
@raviannoorshohada
#شهیدمدافع_حرم
محمدرضادهقان 🕊🌺
💠از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد😊
💠وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت.☝️
💠خادم الشهدا بود...
ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت.👌
💠خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد.🌺
💠تا جایی که میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود.‼️
💠عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) #عمل رو انتخاب کرد👌 ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بیبی موند و شد یکی از علمداران ظهور
@raviannoorshohada