تنها فرماندهی که #امام پیشانیاش را بوسید 🌹
مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای میکند✌️در حالی که ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند⚔، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم می گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی کنیم☝️، به همین علت او را به عنوان "سردار احد" هم می شناسند. بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام میروند.😍🚶
محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات میدهند و به رشادت و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره میکنند✨. امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمیخیزد و تمام قد میایستد و شهید جاویدی را در بغل میگیرد❤️. همهی نگاهها به امام بود و لبهای مبارکشان که بر پیشانی مرتضی مینشیند✨ و مرتضی در حالی که اشک میریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام میکند.🌿
شهید مرتضی جاویدی🌸
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸:کسی که تو فیلم میبینید نه مدلِ نه آدم معروفیه هیچ وقت از عکس زندگی دیگران رو قضاوت نکنید.
#بابک_نوری_هریس🌷
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#لبیک_یازینب.(س)
#سلام_بر_شهیدان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@raviannoorshohada
#تلنگر
گفتم ، ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟!
قدری فکر کرد و گفت ، هیچی !!
گفتم ، یعنی چی !؟ ، مثلاً دلت نمی خواد یک کاره ای بشی ؟ ، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه؟!
گفت ، یک آرزو دارم ،
از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده ، شهید بشم....
#شهیدنورالله_اختری
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@raviannoorshohada
ميگفت:
ما یه نگاه کردن داریم یه دیدن،
من شايد تو خيابون ببینم اما "نگاه" نمی کنم...
#شهید_عباس_بابایی✨
@raviannoorshohada
#تلنگر_مهدوی
😏 به بهانه رفع فیلتر #اینترنت
⌛️خیلی وقته فیلتریم اما...
هنــــوز احساس نیاز به فیلترشکن نکردیم 😔
وقتی گناهی میکنیم
با هر گناه یه قدم از خدا دور میشیم
و بعد... چشمامون... گوشامون... قلبمون فیلتر میشه...
اون وقت...
از دیدن خیلی قشنگیا محروم میشیم...
و از شنیدن خیلی زیباییها...
و از درک کردن خیلی از بهترین ها...
😭💔
خیلی وقته فیلتریم اما...
نمیدونم چرا نگران نیستیم؟؟!!
⁉️ مگه تو نت چه چیز تماشایی بود که برای دیدنش #منتظر بودیم...
یعنی تماشایی تر از چهرهی دلربایی یوسف فاطمه بود...
⁉️ واقعا چه بلایی سرمون اومده که دلمون برا وصل شدن به نت خیلی بیقرارتـــر از وصل شدن به مولاست؟؟؟!!!!
#العجل_یاران_مهدی
@raviannoorshohada
#دانشمند_هستهای
🌹#شهید_مجید_شهریاری
#ولادت : ۱۳۴۵
#شهادت : ۱۳۸۹/۹/۸
#محل_شهادت : تهران - ترور توسط ایادی رژیم صهیونیستی و با همکاری منافقین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
نسبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. حتی در وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشکی میپوشید. میگفتیم دکتر چه اتفاقی افتاده؟ میگفت وفات است.
شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمیکردند ناراحت میشد.
میگفت مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی(ع) از دو روز قبل شیرینی میگذارید، ولی برای ولادت امام هادی(ع) یا سایر امامها نمیگذارید. اگر نگرفته بودند، خودش شیرینی میگرفت و در دانشکده پخش میکرد.
#نحوه_شهادت
به روایت از محافظ شهید
صبح از منزل بیرون آمدیم.
وارد اتوبان ارتش شدیم. همسرشان هم در ماشین بود. حدود 4، 5 دقیقهای از منزل فاصله رفتیم.
موتورسواری بمب را به آن سمت که آقای دکتر نشسته بود چسباند.
چند ثانیه نشد که نگه داشتم و صدا زدم که پیاده شوید. دکتر یک پایاننامه را مطالعه میکرد.
فکر کنم همان روز جلسه دفاع داشت.
کاملاً در فضای پایاننامه بود. زمانی که گفتم پیاده شوید، حاج خانم در را باز کرد و پیاده شد. دکتر سرگرم مطالعه بو دو عکسالعملی نشان نداد. حاج خانم که زود پیاده شده بود، خواست در را باز کند که با انفجار مجروح شد.
ایشان ضربه شدیدی خورده بود؛ از پا و سرش خون میرفت.
تمام بدنش مجروح شده بود. آمبولانس آمد و ایشان را به بیمارستان فرستادیم. آقای دکتر در جا شهید شده بود.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد صحیح
#شهید_ابراهیم_هادی🌹
@raviannoorshohada
فرود با یک بال
👈ناگهان زنگ تلفن به صدا در آمد . خبری فوری آرامش پایگاه هوایی بوشهر را بر هم زد . از آن لحظه به بعد حال و هوای خلبانان پایگاه هوایی بوشهر عوض شد . خبر حاکی از جنگ تمام عیار عراق در برابر ایران بود . تیزپروازان ایرانی هم جزء اولین کسانی بودند که باید در مقابل تجاوز رژیم بعث ایستادگی می کردند .
عشـــــــــ💖ــــــــق محمد کاظم روستا به پرواز از چهره اش نمایان بود . او هم از اوایل مهر 1359 دوشادوش با شهید دوران و یاسینی مشغول پرواز های🛫 عملیاتی شد . از هر فرصتی برای پرواز استفاده میکرد و در اکثر عملیات ها هم شرکت داشت .🌹
اما در یکی از پرواز ها ، بال هواپیما مورد اصابت گلوله های خط پدافندی عراق قرار می گیرد و یکی از بال هایش منهدم می شود . هواپیما در آن لحظه تعادل خود را از دست می دهد و در آستانه ی سقوط قرار میگیرد . بدن محمدکاظم هم بی نصیب از این عدم تعادل نبود ، همین موضوع نگرانی او را دو چندان کرده بود . نمیدانم در ان لحظات چه گذشت اما محمد کاظم موفق می شود با توکل بر خدا و مهارت خویش هواپیمای شکاری اش را تنها با یک بال به آشیانه ی پایگاه هوایی برگرداند . کار بی نظیر او ، زبان همه را به تحسین او گشوده بود .
هدیه به روح سرلشکر خلبان شهید محمد کاظم روستا #صلوات
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ویژه سالگرد #شهيد_شهرياری
📹 ببينيد| رهبرانقلاب خطاب به همسر شهید شهریاری:
⚠️ تركشی که نزدیک قلب شما خورد، اما وارد نشد؛ اتفاقی نیست و حتما خدا توقع دارد کاری بکنید.
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا 📖
دڪتر ڪم وزن بود ، ولی انرژی زیادی داشت .
بہ شوخی میگفتم دڪتر مثل مورچہ است
و میتواند پنج برابر وزن خودش را
بلند ڪند .
اگر میخواستیم جایی را تجهیز ڪنیم ،
طوری همڪاری میڪرد
ڪہ اگر ڪسی او را میدید
تصور میڪرد نیروی خدماتی است .
در راهاندازی ڪارگاهها و
تجهیزشان مشارڪت میڪرد .
میرفت بازار ، وسیلہ ای را ڪہ
مورد نیاز بود میخرید .
وقتی پروژه بہ ایشان ربط داشت ،
همہ ڪارهای اجرایی و مالی را
خودش انجام میداد . اگر وارد امور مالی هم میشد ، درست و حسابی ڪار میڪرد .
یڪ بار در آزمایشگاه اسباب ڪشی داشتیم ،
و ڪار بسیار سختی است .
وسایل آزمایشگاهی ، هم سنگین هستند
و هم حساس .
قیمت آنها هم بسیار بالا است و
بعضی از آنها را بہ واسطہ تحریم
نمیتوانستیم از خارج بخریم .
برای انتقال آنها چند نفر از خدماتیها را
بہ ڪار گرفتیم .
خود دڪتر هم بود و مرتب تذڪر میداد
تا وسیلہ ای نشڪند .
یڪ دفعہ پای یڪی از نیروها گیر ڪرد
و یڪ وسیلہ شڪست .
دڪتر او را سرزنش ڪرد .
آن بنده خدا دلگیر شد و
از جمع فاصلہ گرفت .
چند دقیقہ بعد دڪتر رفت ڪنارش
و صورتش را بوسید .
گفت : از من ناراحت نباش ،
اینها همہ قیمتیاند و ڪمتر پیدا میشوند .
باید مواظب باشیم .
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آرزویش رسید...
کلیپ فوق☝️ مربوط به شهید صیادی هست که ٢تااز بچه های سرطانی توسط شهید صیادی به آرزوشون میرسن و عملیات پلیسی انجام میدن .
شهید رضا صیادی در مقابله با اغتشاشگران داعشی به فیض شهادت نائل گردید.
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🔻🔻🔻
💢 #برگی_از_خاطرات
🔴 شهیدی که پیکرش پس از ۳۱ سال سالم بود
◽️مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید» به اصرار مادر شهید، ایشان را سال ۹۰ نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
◽️آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند، و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی او قرار داشتیم.
◽️خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میروند. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
◽️آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از ۳۱ سال هنوز زانویش خون میچکید.
◽️مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
◽️من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت “جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم”، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛
◽️من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش».
راوی 👈 سرهنگ جانباز «علی قمری» فرمانده پادگان دژ خرمشهر در دوران دفاع مقدس
🌹شهید بهنام محمدی
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا
« دانشجو بابایی ، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان
را از خودش دور کند !! »
👈 این جمله یکی از داغ ترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود.
عباس گفت ،
چند شب پیش ، کلنل باکستر فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر میگشتند ، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند.
گفتم ، خوابم نمی اومد ؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم.
هر دو با تعجب نگاهم کردند.
فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده.
ادامه دادم ،
مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه.
در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم.
حرفم که تموم شد ، تا چند دقیقه بهم میخندیدند.
طبیعی هم بود ، با ذهنیتی که اون ها در مورد این مسائل داشتند ، نمی تونستند رفتار من رو درک کنند....
#شهیدعباس_بابایی
📕 پرواز تا بی نهایت ، ص۳۶
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مرداب خشکیده ام ..
اما !!
منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم
پاااک بودم!
کنارتون بودم!
عزیزتون بودم!
اگه همه ی اینا نبودم
بابا !!
#نوکرتون که بودم ..
التماس دعا
@raviannoorshohada
آقا رضا همیشه میگفت من دوست دارم یک شغل دوم پیدا کنم
که اگر روزی سپاه به من حقوق نداد🍃 به خاطر پول بیرون نیایم، یعنی اینقدر عاشق کارش بود.👌
یکبار اندازه مبلغی را که به عنوان حق مأموریت داده بودند
گفت کلش به قدری بود که ما همان پول را با یکماه نشا کاری در میآوردیم.😇
نمی فهمم چرا بعضی ها میگویند مدافعان حرم برای پول می روند.😒
شهیدمدافعحرم
#رضا_حاجی_زاده
@raviannoorshohada
✨به خط که رسیدیم حسین جعفری که قبلا باعلی محمدی و سایر اعضا تیم این مسیر را امده بود گفت : برادر خوش لفظ ، من دیشب خوابی دیده ام که خیلی نگرانم کرده ."پرسیدم :چه خوابی ؟"
_خواب دیدم که با علی محمدی به شناسایی رفته ایم . شب هنگام آسمان سرخ شد؛ به حدی که چشم همه اعضای تیم به بالا بود. چیزی مثل ابر سرخ در هم می پیچید . من نمی دانستم چیست . از علی محمدی پرسیدم : در آسمان چه خبر است ؟گفت : هرکس بتواند نوشته داخل آسمان را بخواند شهید می شود . پرسیدم : مگر چه نوشته است !؟ گفت :" کلمه ی شهادتین را .... 🌱✨
❣...ساعت به ۱۰و ۱۵ دقیقه نزدیک بود که ناگهان صدای انفجار در گوشم نشست و یک ان صدای علی محمدی که به شهادت رسید ..🕊
💌 منبع : کتاب وقتی مهتاب گم شد، چاپ ۲۶ ، صفحات ۴۱۱و ۴۱۳ ✨🌿
✍ به روایت شهید علی خوش لفظ
@raviannoorshohada