eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
637 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا والصدیقین شهیدی که از عشق زمینی اش گذشت @zendegishahid بسیاری از مردم و خصوصاً جوان های نسل حاضر تصور خاصی از شهدا دارند اینکه آنها هیچ اشتباهی در زندگی شان مرتکب نمی شدند و انسان هایی فرا زمینی بودند، اما حقیقت این است که شهدا هم مثل همه ما آدم ها زندگی می کردند، سرکار می رفتند، درس می خواندند، عاشق می شدند و اما شهدا در یک جایی از زندگی مسیر کمال را در پیش می گرفتند و آنقدر در این راه پایمردی می کردند تا به سعادت شهادت دست می یافتند... داستان زندگی از این دست حکایت هاست شهیدی که دچار عشق زمینی می شود و حتی تصمیم می گیرد با دختر مورد علاقه اش فرار کند ولی وقتی پایش به کشیده می شود، با معنی عشق واقعی آشنا می شود... حسن جاویدپور، برادر شهید که خود از جانبازان شیمیایی دفاع مقدس است، با صدایی گرفته با ما به گفت وگو پرداخت و راوی بخش هایی از زندگی شهید علی جاویدپور شد... ما یک خانواده شلوغ و پرجمعیت اما انقلابی و رزمنده داشتیم ۱۲ بچه بودیم که از بین ما دو نفر شدند و دو نفر هم به رسیدند علی و حسین دو برادر دیگرم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند حسین از من بزرگ تر بود و علی از من کوچک تر متولد سال ۱۳۴۵ بود در زمان انقلاب فقط ۱۲ سال داشت، ولی بسیار فعال و پر جنب و جوش بود یک جورهایی از همان کودکی نشان می داد که در آینده آدم بزرگی می شود زبر و زرنگ و فعال و باهوش بود علی تا کلاس نهم بیشتر درس نخواند جمعیت خانواده زیاد بود و پدرمان به تنهایی نمی توانست خرج ما را دربیاورد ما بیشتر اوقات پیش بابا می رفتیم و با او کار می کردیم بابا کارهای فنی و تعمیراتی انجام می داد جلوبندی سازی، کمک فنرسازی و علی هم بیشتر تابستان هایش پیش بابا کار می کرد هم درس می خواند و هم کار می کرد یک نوجوان کاری و زحمتکش در عین حال مسجدی و نمازخوان بود دوست داشت بیشتر نمازهایش را در مسجد و به جماعت بخواند یادم است وقتی کارمان پیش بابا تعطیل می شد، همگی به خانه می آمدیم و دور هم غذا می خوردیم علی اینطور جمع های خانوادگی را خیلی دوست داشت آدم تک خوری نبود و با هم بودن خوشحالش می کرد...