کم کم از روز هایی که آرزوی رفتن داشتیم و با اسم سوریه دلمان می لرزید دور می شویم
روزهایی که رفتن برادر ها و برنگشتن ها را می دیدیم و هربار از ماندن خودمان و غذای گرم و پتوی نرممان بیزار تر می شدیم
روز های رفتن تمام شد و ماندیم
روز های برگشت آغاز شده و ما
مانده ایم...
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...
#کربلای_خانطومان
#خوش_آمدی_دلاور
@raviannoorshohada