ماجرای #جاماندن ما را باید از غروب های#کرخه پرسید تا دانست  و از آسمان ابری #کارون..... و سوز سرمای #ماووت..... و یا مرغی که به ناچار برای نخلهای سوخته #اروند نغمه سرایی می کند #یاد_یاران  #جامانده التماس دعای شهادت .... @channelKomeil313

#یاد_یاران ♦️ خلبان مظلوم♦️ 🌹خلبانی که حاضر شد جان بدهد اما به امام خمینی (ره) توهین نکند...

#یاد_یاران ♦️خلبان مظلوم♦️ 🌹بعدازظهر دوازدهم مهر ۵۹ یک بالگرد در منطقه دهلران به پرواز در می آید. در حالیکه منطقه چند ساعت قبل به علت عقب‌نشینی نیروهای ایرانی به اشغال بعثی ها در آمده بود . نیروهای دشمن به محض دیدن بالگرد ، آن را مورد هدف گلوله‌های خود قرار میدهند. بالگرد به‌ سمت کوه‌های اطراف پروازمیکند و به‌ علت اصابت گلوله به هلی‌کوپتر و زخمی شدن کمک خلبان ، در یک کیلومتری جالیز بر زمین می نشیند. بلافاصله بعثی ها هلی‌کوپتر را به محاصره ی خود در می آورند و سرنشینانش را مظلومانه اسیر می کنند. فرمانده ی بعثی‌ها از خلبان می‌خواهد به امام امت توهین کند که با مقاومت غلامرضا روبه‌ رو می شود. این ایستادگی و مقاومت او تا جایی ادامه می یابد که یکی از افسران عراقی باسرنیزه به‌ سمت اوحمله می‌کند و وی را به شهادت می رساند.

#یاد_یاران 🌹خادم الرضا(ع)🌹 💠بارها از آرزویش گفته بود... خادمی امام رضا(ع)... گذشت تا اینکه...هفتاد شهید را برای تشییع به مشهد آوردند، او هم همراه آنان بود. وقتی مراسم شروع شد، تابوت وی سریع تر از همه حرکت میکرد.جلو بود.خیلی جلو.و هم او زودتر به حرم امام رضا(ع)رسید.مراسم عجیبی بود. شب در عالم خواب دیدم که کنار حرم پرچمی نصب شده که روی آن نوشته شده بود: به یادشیخ بهایی. وقتی در همان حال از او سؤال کردم اینجا چه می کنی؟ پاسخ شنیدم که گفت: من در کنار امام رضا (ع)هستم. او به آرزویش رسیده بود . خادم شده بود. 🌷راوی همسر شهید نصرالله شیخ بهایی🌷 @channelKomeil313

🌹👆👆🌹 شب است و دوباره #یاد_یاران بخاطرم شراره زد هوای دیدن آن #دوستداران به دلم جوانه زد 🌷 #شبمان_آرام_و_خدایی🌷 🌹 #با_یاد_شهیدان 🌹 #شهادت ، کلاس همیشه دایر حرکت است که تمامی انسان ها را در هر برهه زمان ، در خویش ثبت نام می کند و #شهدا ، محصلان برگزیده این کلاسند . امشبم پر از نسیم #عطر_حضورتان 🌹 شهید محمدرضا تورجی زاده 🌹 🕊 #شبتون_شهدایی 🕊 @channelKomeil313

#یاد_یاران یک روز شهید بسیار ناراحت بود. به طوری که اشک می ریخت. به ایشان گفتم: «چرا ناراحت هستید؟ گفت: امروز فرزند یکی از شهدا را دیدم. هنوز قیافه ای او در جلوی چشمم است. مسئولیت این بچه های شهدا با کیست؟ ما نباید بگذاریم که این فرزندان احساس ناراحتی بکنند.» زمانی که به مرخصی می آمد. از روبه رو شدن با خانواده های شهدا خودداری می کرد. می گفت: «خجالت می کشم، اگر از من در باره ی شهیدانشان سوال کنند.» به خانواده هایی که همسرشان در جبهه بود سر می زد. تا اگر کاری داشتند انجام دهد و یا مشکل مالی دارند برطرف کند. می گفت: «ما مسئولیت داریم که از شما رسیدگی کنیم.» چون او همیشه در گردان خط شکن حضور داشت، ابتدا با نیروها اتمام حجت می کرد. می گفت: «برگشت ما در این عملیات کم است. اگر کسی دوست ندارد که با ما باشد، می تواند به گردان دیگری برود.» ولی او چنان اخلاق پسندیده ای داشت که همه در همان گردان او می ماندند و بسیاری از آن ها شهید می شدند. او جزو کسانی بود که نه تنها ثروتی نداشت، بلکه هر چیزی که داشت فدای انقلاب کرد. یک عارف بود که در نیمه های شب راز و نیاز با خدای خود می پرداخت و در روز اسلحه به دست می گرفت. نماز شب او و دعاهای شبش حالت عارفانه داشت. در مجالس مذهبی شرکت می کرد. یاحسین گفتنش و اشک ریختنش در سوگواری جدش واقعاً تعجب آور بود. هیچ وقت نماز شبش ترک نشد. دعا و تسبیحات اربعه بر زبانش جاری بود. در عملیات ها مشورت می کرد. نماز را سعی می کرد که سروقت بخواند، حتی اگر در عملیات باشد. #سردارشهید_سیداحمد_عابدی🌷 @raviannoorshohada