#داستانی_جالب_از_عنایت👌👌👌
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌷همسر یکی از کسانی که قرار بود تصویر #شهید علمدار را برای اربعین سید بکشد ناراحتی اعصاب داشت.
🌷همسرش هم بهش گفته بود برو بیرون اتاق و تصویر شهید رو کامل کن.
🌷اما به خانمش گفته هوا سرده و زیر تابلو پلاستیک پهن کرده بود.😘
🌷خلاصه ترسیم عکس #شهید_علمدار کامل شد.
ولی موقع برداشتن آخرین قوطی رنگ ؛ یک دفعه قوطی سر میخورد و رنگ روی فرش میریزد.😳😢
🌷خانمم تا این وضع را میبیند سریع دستمال و آب میآورد و پاک میکند.ولی بی فایده است.😔
🌷خانمم همین طور که روی فرش میکشید گفت: خدایا فقط بخاطر این شهید فرزند زهرا س سکوت میکنم.😔
بعد هم گفت : میگن اهل محشر در قیامت سرها را از عظمت حضرت زهرا س به زیر میگیرند.
🌷بعد خانمم نگاهی به چهره شهید انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو من این کار را برای شما کردم .شما سفارش ما را بکن.
شاید ما را شفاعت کنند.
🌷خلاصه فردای آن روز بعد از بیرون رفتن از خانه .زن همسایه خانم بنده رو صدا میزند و میگوید شما #شهید_علمدار میشناسید⁉️
🌷خلاصه با تعجب گفتیم. بله .
چطور مگه.😳
🌷گفتند. یک ساعت پیش خوابی دیدم و یک جوان نورانی خودش را معرفی کرد ( شهید علمدار )
🌷و از شما معذرت خواستند و گفتند به شما بگویم به پیمانی که بستیم عمل میکنیم.
شفاعت شما در قیامت با مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها.
🌷خانمم بعد از ماجرای فرش رنگی ارادت خاصی به #سید_علمدار پیدا کرده بود.
همیشه شبهای جمعه به سر مزار شهید میرفتیم و برای او زیارت عاشورا میخواندیم.
🌷همسرم بعد از اون موضوع هر چه را از خدا بخواست با خواندن #زیارت_عاشورا بر سر مزار شهید برآورده میشد.
حتی زیارت عمه سادات ؛ #حضرت_زینب_ س را از شهید علمدار گرفت.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت بخیر شدی سردار.....
سربازانت را دریاب......
لحظاتی با سردار
الهی عاقبت ما را هم ختم بخیر فرما
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@raviannoorshohada
توصیف شهید مدافع حرم محمد علی الله دادی از زبان سردار حاج قاسم سلیمانی🌹
علیرغم تمام مسئولیتهای اجتماعی و نظامی که داشت هیچ گاه آلوده به شهرت طلبی نشد☝️
- ولایت مداری و دینداری عملی شهید الله دادی از او یک اسوه تمام عیار ساخته است،👌 وی کسی است که مقامات مادی دنیا هیچگاه در قلب او اثر نکرد و آن عزیز را از پیمودن مسیری که بیش از 30 سال درپی آن بود یعنی شهادت فی سبیلالله بازنداشت❤️
سردار شهید مدافع حرم محمد علی الله دادی🌹
@raviannoorshohada
شهیده فهیمه سیاری.m4a
2.14M
#شهیدہ_فهیمه_سیاری
#تولیدی
موضوع:#حجاب
رده سنی:#جوان #نوجوان
مخاطب#محجبه #کم_حجاب
@raviannoorshohada
*شهید از نگاه سردار سلیمانی:*
پایگاه اصلی كه همه شهیدان ما طی كردند؛ پایگاه و مقام هجرت است كه این پایگاه جایگاه مهم رسیدن به شهادت است. شهیدان از جمله شهید عطری از شهدای گیلانی مدافع حرم، از فرزند خودش دل كند و به سوی تكلیف حركت كرد، اولین پایه رسیدن به مقام شهادت همین مسئله هجرت از مقامات خود، مال، دلبستگی ها و زیبایی های خود است شهدا این هجرت را در تمام ابعادش در حد كمال انجام دادند، این هجرتی است كه اگر در انسان صورت گیرد ولو اینكه به مقام شهادت نرسد، او از اجر عظمای الهی بهره مند خواهد شد.
@raviannoorshohada
قدیم تو حیاط ما چاه آبی بود ما روی چاه یک لگن روهی گذاشته بودیم که مثلا در چاه بود...سیدحسن تقریبا یک سال داشت که رفته بود تو لگن نشسته بود که متاسفانه به داخل چاه سقوط میکنه، تا کسی پیدا کنن و بره ته چاه بچه رو بیرون بیاره مدتی طول میکشه...تا این که عموی شهید میاد و میره بچه رو بیرون میاره...مادرش نذر میکنه اگه بچه زنده بود میبریمش مشهد پابوس امام رضا(ع) ....ولی میبینن بچه تموم کرده شیون و زاری خانه را پر میکند میگفت یکی دنبال تهیه کفن رفته بود که میبینن نفس بچه بالا میاد و زنده شد....مادرش هنوز مثل باران گریه میکنه میگه بچه من مرده بود خدا بَرش گرداند تا 20 سالش کردم و جبهه رفت ....تو زمان حیات سیدحسن متاسفانه نشد که مشهدش ببرن و مادرش از این موضوع خیلی ناراحت بود میگفت بچه نذر مشهد بود و ما نبردیمش....تا این که پیکر مطهرش بعد از 13 سال بیخبری همراه با 300 شهید دیگر به مشهد رفت نذرش ادا شد و بعد در زادگاهش آرام گرفت....
برادرزاده شهید به نقل از مادر شهید
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
《بِسمِ ربّ المَهدِی》
سلام به سرزمینی که معطر به قدمهایی امامیست که به رئوف بودن شهره است...!
سلام ای خاکهایی که آسمان رشک میبرد از مقامت...که سجده گاه انسانهایی از جنس آسمان!نه!؟ بلکه فراتر از جنس بهشتیان...
سلام ای خاک شلمچه که عطر خاکت همچو تربت سالار زینب سلام الله علیها مقدس است...
شاهدم همان انسانهایی هستن که سحرگاهان صورت بر خاکت مینهادن و های های فریاد میزدن و شهادتی همچو مادر پهلو شکسته و بازوی کبود سهمشان شود....
همچو اربابشان بی سر و بی کفن...
ای شلمچه چه شیران رزمی روزها بر خاکت قدم زدن و شبها سربه زیر و پیشانی بر خاک اشک ریختن😭
امسال مرا توفیق آمدن نبود...
دلم را کبوتری کردم جلد خاکت تا وا گویه هایم را برایت بسراید....
جانم را شیطان ستانده...
ایمانم را به محک گذاشته است روزگار...
نَفسَم عجیب نافرمانی میکند و افسارش ز دستم گریخته...
نمازهایم بوی اخلاص نمیدهد و مرا به معراج نمیبرد...
حیا و حجابم تنیده شده در وصیتنامه هایتان...که امر کردید
تو را قسم میدهم ای شهیدان معراج جنون دلم را به نگاهتان زنجیر کنید...
ایمانم را به معجزه های زنده بودنتان محکم کنید...
ای شهیدان دیار نور!! حجابم را در صدفی از حیا آغشته به حیای فاطمی...مستحکم کنید.
مرا همین بس که دعایم کنید بالی برای پرواز به نهایت ایمان که همان شهادت است روزیم شود...
دعایم کنید سر بر آستان محضر امام عصر بسایم و چشمانم منور به جمال حیدری گونه اش شود...
و شهادتی همچون مادرم پای رکاب منتقم...
ای زندگان دیار عشق برای من به خواب رفته عنایتی کنید....
یا عشق مددی....
والسلام....
راهیان نور
@raviannoorshohada
♡بِسمِ رَبِّ الشُهَدَا♡
...کاش میشد دل❤️را فرستاد...همراه زائران سرزمین نور راهی شود...😔
افسوس...!!
اسم راهیان نور که آمد دیوار حرفهایم ترک برداشت و بغضش شکست...😭
ای به معراج رفتگان...🕊
ای مردان مرد...😔
ای تشنگان دیار معرفت و جنون...
چه زیبا اربابتان با ردای سرخ شهادت مهمانتان کرد...
چه زیبا حضرت مادر بر مزارتان...
روضه عطش سرداد...
خوش به سعادتتان😭
شهدا گم شده ام در این دنیای غرق شده در غفلت...
عجیب دست و پا میزنم... در دنیایی که بوی تعفن دروغ و گناه و ریا...خواب زدگی در دین...برایشان عادت گشته...
دیگر سرزمینم عطر خوشی نمیدهد...!
دخترانش دیگر ردای نجابت و حیا راغریبه میپندارند...😔
وقار جایش را با روشنفکری در رابطه ها عوض کرده...
دیگر سفره های خانهها...با برکت و سادگی بیگانه اند...
مردانمان غیرت را مچاله کرده اند در نشان دادن قامت دور از حجاب ناموسشان...
شما ها رفتید...ما به آرامش برسیم...
چه آرامشی دم خورمان گشته که خدا هم دیگر در دلها جایی ندارد!!
مرا دریابید...ای تنها ریسمان نجاتم...
عطش عشق مرا به شهادت فقط شما میتوانید آبش دهید...
بر تک تک اعضاء من با نفستان وَجَعَلنَا مِن...بخوانید که شیطان مرا نبیند...
شهیدان مرا در آغوش چشمانتان جایم دهید که هیچ جا برآیم امن نیست...
چشم انتظار اجابتم...
🕊🕊🕊🕊🕊💫💫💫💫
✔یکی از جاماندگان از سفر راهیان نور
@raviannoorshohada
🌷پیکر مطهر سردار شهید حاج محمدمهدی کازرونی معاون و همرزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹دو فرزند عزیز این شهید، آقابشیر و آقانذیر در کنار پیکر مطهر پدر عزیزشان...
⚘روح مطهر سردار شهید حاج محمدمهدی کازرونی عزیز شاد...
خداوند سه فرزند عزیز این شهید را حفظ فرماید و برای انقلاب،اسلام، کشور و مانگه دارد...🙏
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#شبهای_جمعه_میگیرم_هواتو
السلام علیک یا اباعبدلله
در اولین شب جمعه ماه مبارک شعبان
و در آستانه تولد دردانه زهرا
ولی نعمتمان حضرت سیدالشهدا
در کنار خاکریز مناطق عملیاتی کربلای ۵
در شلمچه میعادگاه معراج عشاق الحسین
بر خاک تربت پاک شهیدان به نیابت از دوستان زیارت عاشورا میخوانیم .
و دعا میکنیم برای فرج مولایمان مهدی
و عاقبت بخیریمان و دعا میکنیم برای رفع
بلا و سلامتی همه مریضان و خسته نباشید
به همه مجاهدان راه سلامت .
#کربلای_۵
#کربلای_۴
#شلمچه
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#اللهم_الرزقنا_کربلا
#کرونا
#سلامتی
#شعبان
@raviannoorshohada
شب های جمعه ؛
زندگی مان وقفِ حسین است
ما بی حسین ، شوقِ شهادت نداشتیم
#حسین_جان
#شب_جمعهست
#هـوایت_نکنم_میمیرم
#به_یاد_شهید_قاسم_سلیمانی
@raviannoorshohada
شهادت... 🕊
حسن حمیدی، پدر شهید میگوید: عملیات کربلای10 بود، شهیدمحمدمهدی حمیدی، مسئول اطلاعات عملیاتی بود که سردار قالیباف فرماندهی آن را برعهده داشت.
بنابر برنامه قبلی قرار بود شهید و چند تن از همرزمانش که راننده و بیسیمچی بودند برای شناسایی منطقه عمومی بانه بروند. بهمحض ورود به منطقه متوجه کمین نیروهای عراقی در پشت کوه میشوند.
در این میان بیسیمچی با مشاهده عراقیها از بقیه میخواهد که خودشان را به بیرون از ماشین پرت کنند و بگریزند. او خود را از کوه پرت و نجات پیدا میکند، اما شهید و همرزم دیگرش موفق به ترک محل نمیشوند.🤭
راننده که گویا تازه متوجه حضور عراقیها شده، متعجب میگوید اینجا چه خبر است؟ 🤔
شهید نیز در جواب وی میگوید: عروسی است! و در همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت میکند و سرش از تن جدا میشود...😞
انگشترش💍 را درآوردم...
مادر شهید میگوید: بعد از اینکه خبر شهادت مهدی را شنیدیم، ما را به سردخانه بردند.
آنجا دیدم انگشترش هنوز دستش است. انگشتر را درآوردم و به پسر بزرگترم دادم و از او خواستم راه برادرش را ادامه دهد.
روی شهید را بوسیدم و گفتم: خدایا، پسرم را در راه تو و امامحسین(ع) دادم؛ خودت قبول کن💌💔
@raviannoorshohada
#تلنگر
من اصلاً قبول ندارم در بین بچه حزب اللهی ها ، بگیم
این آدم با اون شکل و قیافست...!
همان دختر کم حجاب ، دختر منه ،
دختر ما و شماست ؛
نه دختر خاص من و شما ،
اما جامعه ی ماست.....
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگی راهکار این قضیه (شهادت) چیه ؟
چرا من شهید نمیشم ؟!
یه نگاهی کرد و گفت:
راهکارش اشکِ اشک ...
#حاج_قاسم_سلیمانی
@raviannoorshohada
آن ترکش نصیب من بود...
در عملیات کربلای5، غلام، یکی از همرزمان او، شهید میشود و محمدمهدی آشفته و با رنگی پریده این خبر را به ابراهیم، همرزم دیگرش، میدهد.
ابراهیم که متوجه وضعیت غیرعادی او میشود، میگوید: تو که شجاع بودی، چرا رنگت پریده؟!
شهید میگوید: من نترسیدم، خمپاره که آمد پشت فرمان بودم و غلام پهلوی من نشسته بود؛ من سرم را خم کردم و ترکش به غلام خورد، آن ترکش نصیب من بود.😔
حتی اگر دشمن بخواهد...
«اگر بخواهند مرا با گلوله بزنند، نمیتوانند»، این جملهای است که بارها همرزمان شهید از او نقل میکردند.
برادر کوچکتر او خاطرهای را هم در همین باره تعریف میکند:
محمدمهدی، زمانی هم کنترل تانکی را که تحویل خودش بوده به عهده داشته است که عراقیها تانکش را میزنند و با خود میبرند.
او هم شبانه راه میافتد و بدون ترس به سمت عراقیها میرود، بهطوری که رزمندهها ابتدا فکر میکنند محمدمهدی موجی شده! به مقر عراقیها که میرسد، سوار تانک میشود و آنها هم که گمان نمیکردهاند نیروهای ایرانی برای گرفتن یک تانک اینطور خطر کرده باشند، ابتدا کاری به تانک ندارند ولی وقتی میبینند تانک دارد از محل استقرارشان خارج میشود، شروع به تیراندازی میکنند.
شهید هم بعد از اینکه تانک را به مقرّ خودی میآورد و از تانک پیاده میشود، مسیر را زیگزاگ میدود تا نتوانند او را هدف بگیرند و سالم به محدوده ایرانیها برمیگردد.😇
@raviannoorshohada