eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
637 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ چند روز قبل از آمدن محرم، برای آماده کردن لباس مشكى، یادآوری می‌کرد. لباس‌های سفید را جمع می‌کردم و برایش لباس مشکی همراه با شال مشکی مهیا می‌کردم🏴. می‌دانستم حال و هوایش در محرم و صفر، خاص می‌شود؛ هیئت و سینه‌زنی و کار و فعالیت و ... ◾️یادش بخیر؛ همه عشقش، سینه‌زنی در عزای ارباب بود و داشتن شور و حال حسینی و جالب اینکه فقط به یک هیئت هم بسنده نمی‌کرد و هیئات گوناگون و مجالس عزای متفاوت را شرکت می‌کرد👌و در هر کدام به نحوی، ارادت خود را به عزاداران ابراز می‌کرد. دستی بر کار داشت برای مجالس حرمت قائل بود و حتی غذای مجلس را تبرک می‌دانست🍃 و تلاش می‌کرد از غذای مجلس حسین (علیه‌السلام)، لقمه‌ای به خانه بیاورد تا به عشق حسین (عليه‌السلام) متبرک شویم. ابوالفضل را با خود می‌برد تا از کودکی، این عشق حسینی را در درونش جای دهد و زیباتر اینکه سینه‌زنی را با شور خاصی به او یاد می‌داد✨◾️ #شهید_مدافع_حرم مهدی محمدی مفرد 🌹 @raviannoorshohada🌹
°•|🍃🌸 °•{سردار #شهید_سیدمحمدعلی_جهان‌آرا🌹}•° #برگی_از_خاطرات ◽️اميدی به زنده ماندن نداشتيم، مرگ را می‌ديديم، بچه‌ها توسط بی‌سيم، شهادت‌نامه خود را می‌گفتند و يك نفر پشت بی‌سيم يادداشت می‌كرد؛ صحنه خيلی دردناكی بود. ◽️بچه‌ها می‌خواستند شليك كنند، گفتم: ما كه رفتنی هستيم، حداقل بگذاريد چند تا از آنها را بزنيم، بعد بميريم. ◽️تانك‌ها همه طرف را می‌زدند و پيش می‌آمدند. با رسيدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی‌جی داشتيم؛ با بلند شدن از گودال، اولين تانك را بچه‌ها زدند. دوم‌ی در حال عقب‌نشينی بود كه به ديوار يكی از منازل بندر برخورد كرد. جيپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب‌نشينی تانك، بلند شدم و داد زدم: 《الله اكبر، الله اكبر...》 حمله كنيد؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود... @raviannoorshohada🌹
صبح ۲۸ مرداد ۹۲ محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شدند. محسن پشت بیسیم می گوید : «دارند دورمان می‌زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید» . حالا توپخانه خودی دور تا دور تپه را می‌زد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن می‌خواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم می گوید: «دوربینم را زدند، جایم بد است» . قرار شده جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بوده که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شده. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه اش بوده، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری می گوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد. حالا تانک‌های زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و می‌خواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد : «دارند ما را می‌زنند... من کنار تانک هستم» . گرای محل خودش را میدهد  که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد. محسن در بی سیم می گوید :" دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشده.  #شهید_محسن_حیدری ❤️ @raviannoorshohada🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔊 ویژه برنامه های کودک و نوجوانان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در دهه اول محرم ◾️▪️▫️▪️◾️ کانال رسمی آستان مقدس
شهید سید احمد پلارک ( *همون که از مزارش بوی عطر میاد* ) از زبان مادرش: در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود.  شب‌های بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...  مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چهارکار را هرگز ترک نکرد:  1. نماز شب  2. غسل روز جمعه 3. زیارت عاشورای هر صبح 4. ذکر 100 صلوات اشک‌های شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسان‌ها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می‌کند. . مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در وصف این شهید والامقام فرمودند: 🌿«یکی از نهرهای بهشت از زیر قبر مطهرشان رد می‌شود».🌿 خیلی ها او را با نام شهید عطری می شناسند. میگویند خودش به مادر وصیت کرده که بعد از شهادتم از مزارم بوی حسین علیه السلام به مشامتان می رسد. حقیر که توفیق زیارت قبر مطهر این شهید را پیدا کردم واقعاً نتوانستم بوی عطری که از قبر ایشان به مشامم رسید را با عطرهای دنیوی مقایسه کنم بوی عطرش خیلی خاص است. رایحه دلپذیر و مشام نواز معطری که از خاک شهید سید احمد پلارک که پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب می کند. کسانی که زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند؛ او معجزه خداوند است. از سنگ قبرش همیشه عطر ترشح می‌کند، همیشه نمناک است و هم بوی گلاب و گلهای معطر دارد. هیچ وقت روز سر مزار شهید سید احمد پلارک خالی نیست همیشه میهمان دارد. 🌿🌿 آدرس مزار: بهشت زهرای تهران، @raviannoorshohada🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5976378431821054504.mp3
2.88M
💔دلت که میشکند! بغض که میکنی برای زخم های حسین فاطمه...⬇️ 1⃣ ملک الموت، مهربان میشود، وقت گرفتن جانت! 2⃣لحظه جان دادن، می آیند کنارت⚰ 3⃣...ازهمان ثانیه اول.. 💠استاد #دارستانی @raviannoorshohada🌹
🌸🍃🌸🍃🌸 نگذارید مردم در مجلس اهل بیت احساس خستگی کنند.👌 #شهید_ابراهیم_هادی 💟شب تاسوعا بود. در مسجد، عزاداري باشكوهي برگزار شد. ابراهيم در ابتدا خيلي خوب ســينه ميزد. اما بعد، ديگــر او را نديدم! در تاريكي مجلس، در گوشه اي ايستاده و آرام سينه ميزد. سينه زني بچه ها خيلي طولاني شــد. ساعت دوازده شب بود كه مجلس به پايان رسيد. 💟 موقع شــام همه دور ابراهيم حلقه زدند. گفتم: عجب عزاداري باحالي بود، بچه ها خيلي خوب سينه زدند. ابراهيم نگاه معني داري به من و بچه ها كرد و گفت: عشقتان را براي خودتان نگه داريد! وقتي چهره هاي متعجب ما را ديد ادامه داد: اين مردم آمده اند تا در مجلس قمربني هاشم(ع) خودشان را براي يكسال بيمه كنند.وقتي عزاداري شــما طولاني ميشــود، اينها خسته ميشــوند. شما بعد از مقداري عزاداري شام مردم را بدهيد.بعد هرچقدر ميخواهيد ســينه بزنيد و عشــق بازي كنيد، نگذاريد مردم در مجلس اهل بيت احساس خستگي كنند. #شهید_ابراهیم_هادی @raviannoorshohada🌹
#تلنگر (عکس بالا ، سمت چپ) در عملیات والفجر ۹ در سلیمانیه عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش حدود ۱۰ سال بعد برگشت.... #شهیدحسن_عباس_زاده دو ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و پدر شهیدش را ندید ؛ پسر خودش هم دو ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید ، وقتی بالای سرش رسیدند در حالی یک دستش قطع شده بود و غرق به خون بود فقط ذکر یاحسین (ع) می‌گفت... #شهیدسجاد_عباس_زاده « اللهم عجل لولیک الفرج » @raviannoorshohada🌹
#خاطراتی_زیبا_از_شهید_محمودرضا_بیضایی👇👌👌 🔰سرهنگ محمدی جانشین تیپ امام زمان(عج) #سپاه_عاشورا خاطره‌ای از محمودرضا تعریف می‌کرد و می‌گفت: ماه #رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد #سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد. 🔰با تعدادی از دوستان از جمله #شهید_بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم #تشنه بودیم؛ دو سه دقیقه🕰بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما #محمودرضا منصرف شد 🔰و گفت: من #برمی‌گردم؛ رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آن‌ها به #افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل‼️ برگشتنش را بدانم. #شهید بیضائی به من گفت: «شما ماشین🚘 را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید🍝، من هم بعد از افطار که برگشتید #دلیلش را برایتان می‌گویم.» 🔰بعد از افطار علت #انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: «اگر خاطرت باشد این #افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار🍲 دعوت کرده بود؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که #ته_مانده غذای ما را به سربازانشان داده‌اند و آن‌ها نیز از فرط #گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می‌خورند😋 🔰امروز که داشتم وارد سالن می‌شدم فکر کردم💬 اگر قرار است ته مانده غذای #افطاری مرا به این سربازها بدهند، من آن #افطار را نمی‌خورم❌ #شهید_محمودرضا_بیضایی @raviannoorshohada
#تلنگر وقتی حسین در صحنه است ، اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش ! چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب !..... #شهید_گلستانی « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷@raviannoorshohada
💠مصطفی و نذرش🙏 زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت. یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم حضرت #عباس ( ع) زدم. 🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی . 🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹 🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته. کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد. #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مداحی #شهید_مدافع_حرم حجت اسدی 🌴 لبیک یاحسین💔 @raviannoorshohada
هر سال که نزدیک ماه #محرم 🏴می شدیم مصطفی حسابی سرش شلوغ بود باید تدارک هیئتش رو می دید هر وقت خونمون می آمد، آروم و قرار نداشت😞، بس که فکرش درگیر کاراهاش بود دوست داشت به بهترین شکل ممکن برنامه ها و مراسم عزاداری انجام بشه👌 و برای اربابش چیزی کم نذاره دورت بگردم دیدی اون همه خلوص و صداقت در کارها و رفتارت چه پاداشی داشت✨🕊 #راوی_مادرشهید_مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده 🌹 #فرمانده_گردان_عمار_فاطمیون @raviannoorshohada🌹
🌹 #معجزات_شهدا ♥️ شفای مادر شهید توسط فرزندش ، #شهید_محمد_معماریان 🌷 «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» @raviannoorshohada
🌸 اشرف سادات منتظری مادر شهید در تشریح ماجرای اهداء شال شفا افزودند : در محرم سال 68 در پی حادثه‌ای از ناحیہ پا بہ شدت آسیب دیدم و از اینڪه نتوانستم بہ نحو شایستہ در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) شرڪت ڪنم ، بہ درگاه خداوند ابراز ناراحتی ڪرده و طلب شفا ڪردم . 🌸 در شب عاشورا بعد از قرائت زیارت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدای عزیز به صورت هیئتی ڪفن پوش ، از جملہ فرزندم محمد در مسجد المهدی قم آمده و بعد محمد پس از گفت‌وگو شال سبزی را ڪه از خدمت سالار شهیدان آورده بود روی پایم قرار داد .  🌸 مادر شهید معماریان بیان داشتند : زمانی ڪه از خواب بیدار شدم در ڪمال شگفتی باندها را دیدم ڪه از پایم گشوده شده و شال سبز روی پایم قرار داشت و دیگر دردی احساس نمی‌ڪردم .  🌸 وی در خصوص حوادث بعد از این جریان ادامه دادند : خبر این ماجرا بہ محضر آیت‌الله گلپایگانی (ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی معطر بہ عطر حسینی (ع) مورد تصدیق ایشان قرار گرفت .  🌷 « هم اڪنون این شال در یڪ محفظہ شیشہ ای نگهداری می شود و تاڪنون بوی عطر مخصوص آن باقیمانده است .» 🔻 در 12 سالگی بہ بسیج پیوست ، در 13 سالگی بہ جبهه‌های نبرد اعزام شد ، و در 16 سالگی بہ شهادت رسید . 🔺مزار شهید : شهر مقدس قم - گلزارشهدا - قطعہ۱۲ - ردیف۷ - شماره۶۹ @raviannoorshohada🌹
1_26578643.mp3
9.02M
{🏴💔} "سلام ای محرم 🍂 سلام ماه ماتم سلام اشک و گریه 😭 سلام ناله و غم..." 💔 🎤 #شهید_مدافع_حرم #حاج_حسین_معزغلامے @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ستاره‌های_زینبی کربلا بودم زنگ زد، پرسید دوست افغانستانی نداری به من معرفی کنی گفتم: علی میخوای بری سوریه؟! گفت: خواهش میکنم فقط کسی ندونه! در راه با یه افغانستانی به طور اتفاقی آشنا شده بود و مدارک شناسایی اونو گرفته بود، حالا توی فرودگاه امام خمینی نفسش بالا نمیاد، یک به یک داشتن مدارک افراد رو بررسی میکردند، علی هم آیه وجعلنا. . . میخوند تا رسید به دو نفر آخر که علی آخرین نفرشون بود، به یکباره مسئول بازرسی پس از بررسی مدارک همه گفت: دیگه تموم شد شما دونفر هم بروید داخل هواپیما بدون بررسی مدارک! قرآن کار خودش رو کرده بود چشم ها پوشیده شده بود و علی بین فاطمیون به جبهه اعزام شده بود. #شهید_علی_تمام‌زاده🌷 @raviannoorshohada