📌 #وعده_صادق
سهمیه
🌿ظاهراً توی راه گلزار بودم تا موقع اصابت پهپادها به اسراییل کنار مزار حاج قاسم باشم.
اما نه...
این یک سفر بود. من در آن مسیر کوتاه از خانه تا مزار حاج قاسم هزار جا رفتم و برگشتم. با عبور پهپادها🚀 از آسمان کربلا رفتم بین الحرمین، با رمز یا رسولالله رفتم مدینه، و گاهگاهی سری به غزه میزدم که صدای موشکهای ایرانی🇮🇷 برای بچههایشان لالایی شیرینی بود. و ناگهان رفتم به کودکی خودم.
🌱به آن سالهایی که با پدرم قهر میکردم. میگفتم تو من را دوست نداشتی. ببین باباها چقدر دخترهایشان را دوست دارند. ببین چطور قربان صدقهیشان میروند اما تو من را دوست نداشتی! گذاشتی رفتی...
🚙اما آنجا توی ماشین سری هم به پدرم زدم. دستش را بوسیدم. جای ترکش روی سرش را بوسیدم و گفتم: «ببخشید که این همه سال ناراحتت کردم. انتخاب تو، رفتنت، باعث شد که من هم کمی در این 🚀موشکها و پهپادها سهم داشته باشم، خیلی نه، به اندازهی یک درد از هزاران درد مردم ایران. ولی همان کم هم برای من زیاد است، همان را هم میگذارم روی چشمهایم. ممنونم بابا»🌟
🥀شهید محمد اکبرپور، کربلای۵ _ شلمچه
✍محدثه اکبرپور
کرمان
🗓زمان: ۲۶ فروردین
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
طهرانی مقدمها!
🍃 با یک دست، سفره شام را تا میزد، با دست دیگرش اخبار کانالها را دنبال میکرد.
- مامان چی نوشته؟ بالاخره حمله کردیم یا💥 نه؟
سفره به دست از جا بلند شد.
- هنوز که خبری نیست. برو بخواب عرفان جان. دیر وقته.
عرفان همپایش، قدم برداشت تو آشپزخانه.
- آخه خوابم نمیبره. مامان، ما میتونیم کمکشون بدیم؟
- آره عزیزم. با دعا کردن.🤲
عرفان دستهایش را با ناراحتی تو سینه قلاب کرد و گفت: «فقط دعا کردن؟ غیر از دعا کردن چی؟»
🍽 ظرفهای شام را به آرامی هل داد سمت سینک. خواست جوابی بدهد که عرفان سینی را از روی کابیت برداشت و پرید بیرون.
- عرفان؟ کجا میبری سینی رو؟ میخوام چایی بیارم.☕️
- الان میارمش.
شستن ظرفها تمام نشده بود که عرفان سینی به دست، جلویش ظاهر شد.
- این چیه ساختی مامان؟! چقدر قشنگه.
عرفان با افتخار سرش را بالا گرفت و جواب داد: «هم دعا کردم، هم موشک ساختم.🚀 مامان! تازه فهمیدم وقتی بزرگ شدم، میخوام چکاره بشم.»✨
✍زهرا یعقوبی
#کرمان
🗓زمان: ۲۶ فروردین
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
مامان خونسرد
- 🍃اول صبح زنگ زدی که همینا بگی؟ من تازه دعا ندبه خونده بودم و خوابیده بودم.
- مامان، یعنی هیچی نشنیدی؟
- چی چی مثلا؟ سر و صدا که مثل همیشه بود. چیز اضافهتر نه.
🌌یاد شبی میافتم که اصفهان زلزله آمده بود و گسل شاهینشهر فعال شده بود.
نیمههای شب بود و من که داشتم برای امتحان فردای دانشگاهم درس میخواندم؛ 📙 کاملا متوجه لرزش زمین شدم؛ هرچه مامان را صدا کردم توی کتش نرفت که نرفت. میگفت زیادی درس خواندی، توهم زدی.
🌱من هم حرف مامان را قبول نکردم و رفتم توی حیاط، درب حیاط را باز کردم و دیدم همهی همسایهها ریختهاند توی کوچه و چند دقیقهی بعدش هم خواهرها و برادرهایم سراسیمه آمدند دنبال ما.
هرکاری کردند مامان راضی نشد از داخل خانهی کلنگیمان بیاید بیرون که حتی برویم خانهی برادرم.
🍂نمیدانم پاییز بود یا زمستان، به گمانم اوایل پاییز بود که چندتا پتو برداشتیم و رفتیم توی حیاط. زورمان فقط همینقدر کشید. همینقدر که مامان را راضی کنیم توی اتاق نخوابد و بیاید در حیاط و زیر آسمان خدا بخوابد لااقل.🌃
مادرم میگفت: «اگه قراره بمیرم همون بهتر که توی خونهی خودم بمیرم، یه دونه جون که بیشتر ندارم!»
☎️تلفن را که قطع میکنم، صورت خونسردش را تصور میکنم...
🌱با روسری گلگلی که همیشه به سر دارد، 💥اگر صدای انفجارها را شنیده بود حتی، اگر کنار خانهی خودش هم موشک خورده بود🚀 حتی، احتمالا فقط بلند میشد و روسری گلیگلیش را صاف و صوف میکرد و بعد میخوابید.
اسرائیل هنوز نمیداند احتمالا که خیلیها 🇮🇷توی ایران مثل مامان من عقیدهاشان بر این است که: «اگه قراره بمیریم، چه بهتر که توی خونهی خودمون بمیریم، اونم بدست اسرائیل!»
جمعه، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
✍حدیثه محمدی
اصفهان
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
#وعده_صادق
کاشان
🌿سجّیل به سرزمین داوود رسید
هنگامه ی وعده ی خدا زود رسید
⭐️در جشن ستاره ها جهان فهمیدند
شمشیر علی به ارض موعود رسید
شاعر: حمیدرضا ضیغم
🗓زمان: ۲۶ فروردین
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
مسافر نجف
⏰ساعت چهار صبح پنجشنبه توی فرودگاه شهید بهشتی اصفهان منتظر پرواز نجف بودم.✈️
یکی از مسافران پرواز گفت: 《میبینی چقدر فرودگاه خلوت هست؟ قرار است اسرائیل را بزنند، ترکیه همه پروازهایش را کنسل کرده است. حالا این هم از شانس بد ما که میخواهیم برویم زیارت.》
نگران کنسل شدن پروازها بود.
🔹جالب بود با اینکه شبکه های خبری داخلی را مدام رصد میکردم چنین خبری را ندیده بودم. گفتم: نگران نباش انشالله بهسلامتی میرویم.
صبح شنبه که خبر شلیک ایران به اسراییل همه جا پر شده بود، موجی از شادی بین زائران بود. ☺️
برای نماز جماعت ظهر و عصر، رفتم صحن حضرت فاطمه زهرا در کنار مرقد مبارک حضرت علی علیه السلام.🌟
نزدیک اذان بود که جمعیت زیادی از زائران در صفوف نماز نشسته بودند. یکی از مادران شیرزن ایرانی ندای مرگ بر اسراییل سر داد و جمعیت هم با او هم نوا شدند؛ ندایی سرشار از غرور و خوشحالی.
شنیدن صدای جمعیت در حرم مطهر حضرت علی(ع) لرزه بر اندام آدم میانداخت. احساس قدرت و شادی در صدای ایرانیان زائر موج میزد.🇮🇷
با خوشحالی میگفت:《امروز روز جشن و شادی ملت ماست.》🎊
با تمام وجود برای نابودی اسرائیل و عزت مسلمین دعا کردم .🤲
🌱قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ: با آنان بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزى دهد و سینههاى مردم مؤمن را شفا بخشد.»
✍ مائده ارسطویی | 🌱 رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
🔺اصفهان، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
💫تصویر: نجف اشرف، رواق حضرت زهرا سلام الله علیها
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
ساعت صفر
💫 خبر کوتاه بود ولی خیلی مهم؛ آنقدر مهم که خواب از چشمشان ربود اما عزیزانشان را بیدار نکردند. میدانستند ایران امن است و نیازی به رفتن پناهگاه نیست.
💫خبر کوتاه بود ولی خیلی مهم؛ آنقدر مهم که خواب را از چشمهای ساکنان سرزمینهای اشغالی بپراند و راهی پناهگاههایشان کند
💫ساعت نزدیک ۱۲ نیمه شب بود. بعضی خواب بودند و بعضی بیدار. آنهایی که بیدار بودند خبر را شنیده بودند، خبر پرتاب موشک🚀 و پهپاد از خاک ایران به اسرائیل.🇮🇷 ایران موشک پرتاب کرد اما شرافتمندانه. هدف مراکز نظامی بود و اطلاعاتی.
💫 یادم آمد چند ماه قبل هم شبی نخوابیدم. شبی که اسرائیلیها به بیمارستان المعمدانی حمله کردند. آدمهای زیادی نخوابیدند. با بهت به تصاویر و اخبار وحشتناک نگاه میکردند. نمیخواستند باور کنند در زمانهای زندگی میکنند که رژیمی تمام قوانین را زیر پا میگذارد و کسی هم بهش سیلی نمیزند. ریختند در خیابانها شعار دادند بعضی الموت لاسرائیل و بعضی Free Palestine.
زبان متفاوت بود ولی فریادهای از ته گلو یک چیز را میخواستند؛ کسی جلوی اسرائیل را بگیرد.
💫حالا بعد از چند ماه مردم ایران🇮🇷 و بعضی کشورها به خیابانها ریختند. الله اکبر گفتند و خوشحال بودند؛ خوشحالتر از همه شاید مردم فلسطین.
✍شکرآمیز |🌱 رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
🔻اصفهان، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
☄فیلمی از آسمان و خوشحالی اهالی کرانه باختری و شهر رام الله با رسیدن پهپادهای ایرانی
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
از عینالاسد تا نواتیم
💫عینالاسد را که زدند، همه فکر کردیم دستگرمی است. مدام اخبار را پیگیری میکردیم؛ بلکه بقیهاش را بگویند. انتقامی سخت؛ اما همهاش همان بود. ضربهی ملایم مغزیِ سربازان آمریکایی.
✨آقا که گفتند یومالله، چشمانمان چهارتا شد؛ اما به او اعتماد داشتیم؛ اهل تعریف بیجا و نسبتهای بیخود نبود. هرچند آتش دلمان سرد نشد.
وقتی کمکم ضعف آمریکا در منطقه خودش را نشان داد، یوماللهبودن را فهمیدیم. هرچند به وقتش حلاوتش را نچشیده بودیم.
بعد از طوفانالاقصی هم مدام منتظر بودیم تا مقاومتِ دستبهماشه، اسراییل قلدر را زیرورو کند؛ اما تجربه نشان داده که باید صبر کرد تا از غوره، حلوا ساخت.
🔹بالاخره بعد از صدونود روز تابآوردن، اسراییل را وحشتزده و ضعیف دیدیم. وعده صادق رسید و برای اولینبار، پایگاههای نظامی اسراییل با موشک زیرورو شد🚀 و نمایندهی اسراییل، توی شورای امنیت سازمان ملل، ملتمسانه از بقیه کمک خواست.
✨همان که حرف بیخود نمیزند، گفته اسراییل رفتنی است و وعده خدا هم صادق است. ظلم و باطل کف روی آب است و ما صبرکردن را یاد گرفتهایم.
✍ملیحه نقش زن |🌱 رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
🔻اصفهان، ۲۹ فروردین۱۴۰۳
📸عکس: پایگاه عین الاسد در عراق
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
عموعلی
🍃زیاد شنیده بودم که مي گفت من یک عموعلی دارم که سوریه و لبنان است و کنار سردار سلیمانی. ولی هیچ وقت فکرش را نمی کردم یک روز، آن هم روز شهادت🥀 امیرالمؤمنین علیه السلام خبر شهادت عموعلیاش را بشنوم.
وقتی شنیدم هم فکر نمی کردم که عموعلی همان محمدرضا باشد و محمدرضا همان عموعلی رفیق شفیق ما.
🍃لشکری از موشکها🚀 که روانهی اسرائیل شد، نشسته بودم و به این فکر می کردم که بعضی جان ها چقدر ارزشمندند که حتی رفتنشان جهان را عوض می کند.
کسی برود و انتقام رفتنش چیزی باشد که میلیون ها و حتی میلیاردها نفر را گوشه گوشه دنیا شاد کند.
هیچ وقت فکر نمیکردم که این عموعلی
🌟دوست ما یک روز شهید شود و رفتنش همه چیز را تغییر دهد؛ آبروی اسرائیل را ببرد، پایین را بالا ببرد و بالا را به زیر بکشد.
✍ع.م.ب|🌱 رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
🔻اصفهان، ۲۹فروردین۱۴۰۳
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌#وعده_صادق
پدرشون رو درمیاریم
🇵🇸پرچم فلسطین توی دستش بود و با چشمانی خسته به جمعیت نگاه می کرد. رفتم جلو بهش گفتم: «حاجی خسته شدیا؟»
☺️لبخندی زد و گفت «کی؟ من خسته شدم؟ خسته دشمنه. تاجایی که خون تو رگام باشه و جون داشته باشم پای کار این انقلاب و نظام هستم»
🌱کنارش نشستم. انگار دلش یکی را می خواست که پای صحبتش بنشیند. سرِ صحبت را باز کرد.
-باید کار این عوضی های ظالم رو تموم می کردند!
🔹بهش گفتم: «این کار رو که می کنند. حتما صلاح و مصلحتی توی کار بوده که بیشتر از این نزدند»
سرش را به چوب پرچم گذاشت و نفس عمیقی کشید و گفت:
«نمیدونم! شایدم فقط میخواستند تنبیهشون کنند»👌
همانطور که سرش روی چوب پرچم بود صورتش را سمت من چرخاند و با خنده گفت:
«تنبیه سپاه به این روزشون انداخت اگر بخوایم انتقام بگیریم پدرشون رو در میاریم»✊
✍ سعید عباسدوست
تجمع مردم کاشان در حمایت از حمله به اسرائیل
1403/01/26 مدرسه امام خمینی(ره)
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir
📌 #وعده_صادق
آرسین
🍃دور دهانش را لیس زد، اما هنوز یک تکه🍮 ژلهء قرمزرنگ به چانهاش چسبیده بود. 👦پسرک ۴-۵ساله دست مادرش را محکمتر گرفت و صورت همهء خانمهای چادری اطراف را با دقت نگاه کرد، انگار که دنبال کسی بگردد. مادرش آمد نزدیکم: «الآن داشتن شیرینی میدادن اینجا. اون خانم که 🍪شیرینی پخش میکرد رفت؟»
-آخ عزیزم ببخشید تموم شد!
+نه ما خوردیم یهبار، پسرم دوباره شیرینی میخواست.
بلافاصله پسر فندق سرش را بالا گرفت و چرخید به سمتم: «اسرائیلین شیرنیسین ایستیرم! (شیرینی اسرائیلو میخوام)»
☘نگاه من و مادرش به هم گره خورد و خندیدیم، از ته دل. روی دو زانو نشستم که🧎♂ همقد پسرک باشم. پرسیدم: «اسمت چیه؟» پشت مادرش قایم شد. مادرش جواب داد: «اسمش آرسینه. ظاهراً شیرینی بهش مزه کرده.»
🔹اینجا، میدان ساعت تبریز، ساعت حوالی ۷عصر روز ۲۶ فروردین ۱۴۰۳؛ پخش شیرینی به مناسبت عملیات وعدهالصادق.
✍سنا عباسعلیزاده
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
📌کانال راوینا، روایتی متفاوت از ایران را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
https://eitaa.com/ravina_ir