نام کتاب: "کتیبه ژنرال"
نویسنده: اکبر صحرایی
انتشارات: شهید کاظمی
تعداد صفحات: ۱۰۰۸
📖توضیحات:
کتیبه ژنرال رمان هزار صفحه ای از زندگی سراسر افتخار و شجاعت شهید اسکندری است که پس از ۵ سال تلاش و تحقیق نویسنده به رشته تحریر درآمده است.
این کتاب از کودکی شهید اسکندری شروع و با شهادتش تمام می شود و حجم عظیمی از کتاب را دورانی در برمی گیرد که شهید عبدالله اسکندری عمرش را در هشت سال دفاع مقدس سپری کرده است.
#دفاع_مقدس
Http://sapp.ir/raviyanfars
Http://eitaa.com/raviyanfars
.
گفتگوی اینستاگرامی با موضوع :
#زنان ، #حماسه و #مقاومت
با حضور :
۱- #سید_رضا_متولی
مسؤل انجمن #راویان_فجر_فارس
۲- سرکار خانم #دکترساجده_تقی_زاده
#پژوهشگر و #نویسنده #حوزه #دفاع_مقدس
امروز #شنبه #سوم_خرداد ۹۹
ساعت ۱۷
در #لایو های اینستاگرامی
@hatef_1012
@sajedeh_Taghizadeh
https://www.instagram.com/p/CAg6lyNgTj_/?igshid=1lqcnp4dttnip
@raviyanfars
.
میگویند ، #نخل شباهت زیادی با #انسان دارد ، واحد شمارش نخلها هم نفر هست...
مثلا : نخل اگر تمامش زیر #آب رود ، خفه میشود
یا اگر سَرِ نخل جدا شود ، او میمیرد!
در #دفاع_مقدس هم نفرات زیادی از نخل ها هم جان دادند ، #سوختند ، سرهایشان جدا شد و تمام #زیر_آب رفتند ولی همچون #رزمندگانی که ایستاده #جان دادند و سوی #معبود شتافتند ، تمام قد مقابل #دشمن_زبون #مقاومت کردند و نگذاشتند ذره ای از #خاک_وطن در دستان #دشمن بماند...
نخل ها گوئیا ایستادگی را از #شهیدان آموختند و هنوز هم بی سر شدن ولی ایستاده اند...
*
#عکس :
نخل بی سر ، ولی ایستاده در #شلمچه زیر #آسمان زیبایی که سالهاس نظاره گر #سرزمین_نور است و جالب اینجاس که ، آسمان ، زیبائیش را از شلمچه ، #هور ، #طلائیه و... گرفته است.
#عکس_توسط_خودم
دی ماه ۹۸ قبل از #قرنطینه بازی ها 😇
https://www.instagram.com/p/CBC5DEIpX17/?igshid=1svsrqx7fwoeu
انجمن راویان فجرفارس
.
#السابقون_السابقون_اولئک_المقربون
چه زیباست زندگانی #شهیدان 🌷
هرکدام به شکلی خاص ، جلوه نمایی میکند.
او فرزند ارشد خانواده شد، پس از چند سال تأخیری که پدر و مادر انتظارش را میکشیدند...
در #شب_۲۱_رمضان ، مصادف با اول_تیرماه_۴۷ ، پا در این عرصه ی #گیتی گذاشت و با همان ذکر #یاعلی #شب_های_قدر ، دنیای پُراز قدرش را آغاز کرد و چه شروع زیبایی...
علی_گونه زیست و علوی مدار شد✋
رشد و نمو کرد تا مسیر جاودانگی را همراه سازد.
#گردان_ابوذر #لشکر_۳۳_المهدی_عج جولانگاه این رشد و معنویتش شد
#پاسدار شد و مسیر #علم و #جهاد را توأمان طی کرد.
پایان #دفاع_مقدس برای او ، شروعی دیگر بود
آوازه ی #دفاع_از_حرم ، روحی دیگر در جسمش نواخت و جزو اولین هایی بود که لبیک گفت و #مدافع_حرم گشت...
خالص بود ، بی_ریا و بدور از حاشیه، که این خصلت #اولیاء_الله ست.
اول تیرماه۹۳ ، ندایی درونی اورا از پایانی زیبا خبرداد...
و در ظهر فردای تولدش که ۴۶ سالگی را عبور کرده بود ، دوم_تیرماه_۹۳ بسوی حق شتافت و در همان روزی که تاریخ اعتبار #کارت_ملی برایش درج شده بود ، به #آسمان رفت و کد #بهشت را برایش رقم زد #خدای_عزوجل
هردوتولدت مبارک ای شهیدم❤️
#سردار_شهید_مدافع_حرم_دادالله_شیبانی
#شهید_دادالله_شیبانی
*
نقاش:
خواهربزرگوار#شهیدمحمدمسرور
انجمن راویان فجرفارس
.
استراحت
(#راوی برادر کریم عبدالهی)
#عملیات #کربلای۵ به مراحل نفس گیر خود رسیده بود.
طولانی شدن زمان عملیات رمق بیشتر بچه ها را گرفته بود هر کدام که #مجروح می شدند، #مسلم سراغ او می رفت و می گفت: راحت شدید، برید #مرخصی برای #استراحت!
در ادامه عملیات در منطقه #نهر_جاسم ترکشی به ساق پای راست مسلم نشست و باعث شد پایش بشکند.
#درد امانش را بریده بود، اما با خنده با #لهجه #کازرونی خودش گفت: آخیش راحت شدم من هم به مرخصی و استراحت می روم!
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
پوتین
(راوی برادر علی رستمی)
مسلم تازه از خط برگشته بود. یکی از برادران بسیجی همراه ما پوتین نداشت.
پدرم به مسلم گفت: آقای شیر افکن این برادر بسیجی ما پوتین ندارد.
مسلم خندید و گفت: آشیخ شنبه، پوتین بهتر از پوتین من سراغ داری؟
سریع پوتینش را در آورد و به بسیجی داد، دستی از محبت به سرش کشید و صورت او را بوسید. بسیجی با خوشحالی فراوان پوتین را پوشید و رفت...
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
.
شیرافکن موجود نیست!
(#راوی سید محسن شاکری)
#لشکر_۱۹_فجر به #غرب، #پادگان_ابوذر #سر_پل_ذهاب مأمور شده بود.
#فرماندهان #لشکر زودتر به منطقه رفته بودند. وقتی وارد #پادگان شدیم هر کس از نیروهای بومی را می دیدیم سراغ #مسلم را می گرفت. آنقدر برخوردش با اطرافیان خوب و سریع کار ها راه می انداخت که همه او را می شناختند. فردای آن روز برای انجام کاری به ستاد فرماندهی لشکر رفتم. از چیزی که دیدم خنده ام گرفت. بزرگ روی کاغذ نوشته و پشت شیشه زده بودند: توجه، توجه آقای #شیرافکن موجود نیست.
آنقدر سراغش را گرفته بودند که مسئولین کلافه و این اطلاعیه را نوشته بودند!
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
انجمن راویان فجرفارس
.
شیرافکن موجود نیست!
(#راوی سید محسن شاکری)
#لشکر_۱۹_فجر به #غرب، #پادگان_ابوذر #سر_پل_ذهاب مأمور شده بود.
#فرماندهان #لشکر زودتر به منطقه رفته بودند. وقتی وارد #پادگان شدیم هر کس از نیروهای بومی را می دیدیم سراغ #مسلم را می گرفت. آنقدر برخوردش با اطرافیان خوب و سریع کار ها راه می انداخت که همه او را می شناختند. فردای آن روز برای انجام کاری به ستاد فرماندهی لشکر رفتم. از چیزی که دیدم خنده ام گرفت. بزرگ روی کاغذ نوشته و پشت شیشه زده بودند: توجه، توجه آقای #شیرافکن موجود نیست.
آنقدر سراغش را گرفته بودند که مسئولین کلافه و این اطلاعیه را نوشته بودند!
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آچار فرانسه
( #راوی سردار عبدالله زاده)
قیافه ای بچه گانه ای داشت، هیکلی لاغر و کوتاه. تا آخر #جنگ هم همین قیافه نوجوانانه را داشت، هر وقت پیشم می آمد می گفت: حاجی من چی بخورم چاق بشم!
#سردار_أعلایی، فرمانده #قرارگاه در #عملیات_فاو، در جریان پاتک های عراقی ها می گفت: از پشت #بیسیم صدای یک پسر بچه را می شنیدم، اما خیلی با صلابت و #مردانه حرف می زد!
بعد هم که #مسلم را دیده بود، تعجبش دو چندان شده بود!!!
اما همین #جسم نحیف و کوچک معروف شده بود به #آچار_فرانسه #لشکر_فجر ، هر جا #گره_ای در کار بود و مشکلی باید حل می شد، این مسلم بود که #گره_گشایی می کرد.
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شجاعت
(#راوی برادر مهدی توکلی)
شبی برای #شناسایی آماده می شدیم که #مسلم آمد و خواست با ما همراه شود.
بهترین موقعیت بود تا کمی شجاعتم را به رخ مسلم بکشم و او را بترسانم.
یک گروه هشت نفره به خط زدیم و از خط عبور کردیم. هر چه از خط خودمان دورتر می شدیم بیشتر بچه ها را می ترساندم، می گفتم الان نزدیک عراقی ها هستیم، ساکت باشید، احتیاط کنید الان در دل #دشمن هستیم.
از سرعتم کم کردم ، با دوربین دید در شب عراقی ها را به مسلم نشان می دادم می گفتم احتیاط کن خطر دارد.
مسلم با خنده می گفت، چه خبره، عراقی کجا بوده، بیا سریع تر برویم تا به کارمان برسیم.
در همین حین چند #خمپاره کنار ما به زمین نشست. روی زمین افتادم و دستم را روی سر گذاشتم. دیدم مسلم اصلاً دراز نکشیده بود، نشست دست روی پشتم گذاشت و گفت: نترس چیزی نیست!!
خلاصه آن شب شجاعت مسلم را به چشم دیدم، افراد زیادی را با خودم به شناسایی برده بودم که همان ساعات اول خود را باخته بودند.
با همراهی مسلم موفق شدیم دو پیکر #شهید را هم که در منطقه جا مانده بود به عقب منتقل کنیم.
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاپشن
( #راوی برادر علی رستمی)
روزی آقا #مسلم برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.
خوب سر و وضع تمام #بسیجی ها را برانداز کرد.
متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.
سریع #کاپشن خود را در آورد و به او داد.
#برادر بسیجی گفت: اما #حاج_آقا شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟
مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا #خدا بزرگ است و کریم!
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
.
#مسلم ،#فرمانده من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم.
او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد در این #دنیا بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود.
در #شلمچه بودیم، بیرون از #سنگر نشسته بودیم ،من پشت #خاکریز عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه #انفجار #کاتیوشا پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به #زمین نشست.
من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ،#یا_حسین ....
تا گفت ،یا حسین...
شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم.
با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر #شهید شدم!!
صدا زد
#بهداری
#امدادگر
بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟!
از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست #ترکش چسبیده بود، #بادگیر را سوزانده و لباس #بسیجی را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم.
مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد.
خیلی #مهربان و #دلسوز بود برای نیرو هایش...
چقدر این #شهدا #با_محبت بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست...
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
انجمن راویان فجرفارس
شروع درد
(#راوی سردار سلطان آبادی)
برای گذراندن دوره #فرماندهی و ستاد ،#تهران بود.
روزی زنگ زد و گفت : حاجی من اصلاً حالم خوب نیست چه کار کنم؟
گفتم برو #بیمارستان_بقیة_الله.
روز بعد زنگ زد و گفت: حاجی من اینجا غریبم!!! نه کسی را می شناسم نه کسی منو می شناسد!!! درد هم امانم را بریده چه کنم؟؟🥺
یکی از دوستان را سراغش فرستادم. بعد هم خودم از #شیراز به نزدش رفتم. تنها و #غریب روی تخت #بیمارستان افتاده بود و درد می کشید ، رنگ به رو نداشت😢
از اقوامش هم کسی خبر از بستری شدن او نداشت.
#دکتر می گفت به علت #عارضه_شیمیایی کلیه هایش فقط ۳۰ درصد کارایی دارد. باید #دیالیز شود. او را به شیراز آوردم تا بیشتر تحت مراقبت باشد...
ادامه دارد
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
انجمن راویان فجرفارس
#مسلم رفت...
(#راوی سردار سلطان آبادی)
کمی که حالش بهتر شد به #تهران رفت، اما باز حالش به هم خورد، ولی تا پایان ترم باقی ماند و بعد به #شیراز آمد.
روزی محل کار بودم که مسلم را دیدم رنگ به رو نداشت.#😢
گفت حاجی من درد دارم، نفسم بالا نمی آید...
سریع او را به #بیمارستان بردیم. نیمه شب بود که از دفترم زنگ زدند، حال مسلم اصلاً خوب نیست...
زنگ زدم #بیمارستان_مسلمین به هر طریق که می شد به #دکتر #التماس کردم که برا مسلم کاری کنند...
او باید در #icu #بیمارستان_شهید_فقیهی بستری می شد اما تخت خالی نداشتند. یکی از بچه ها را فرستادم گفتم با التماس هم که شده یک تخت خالی جور کن.#🥺
ساعت حدود ۵صبح بود که به من تماس گرفتند و گفتن: مسلم رفت...
گفتم خدا رو شکر
فکر می کردم تخت خالی پیدا شده و او را منتقل کرده اند.!!
گفت:
نه منظورم اینه که مسلم رفت ، او رفت...#😓
#پایان
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس