eitaa logo
راویان فتح لنجان
421 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
989 ویدیو
4 فایل
موسسه فرهنگی هنری راویان فتح لنجان ارتباط با ادمین: @Khadem_alshuahda
مشاهده در ایتا
دانلود
✅خاطرات سردار در روز (3 خرداد 1361) 🔹برگرفته از کتاب خلیل طلاییه - صفحه 59 ➕به کانال بپیوندید: : http://sapp.ir/raviyanlenjan : http://eitaa.com/joinchat/2828206082C32dc95a1d4
✅خاطرات سردار در روز (3 خرداد 1361) 🔹صبح رفتم جلو به اتفاق چند تن از بچه ها پاکسازی می کردیم و می رفتیم جلو 150 الی 200 نفری اسیر گرفتم و رفتم طرف تخلیه بار .از دور 50 الی 60 تن عراقی بودند. رفتم نزدیک اما وقتی به آنجا رسیدم جا خوردم تقریبا 700 الی 1000 تن عراقی بودند 🔹من هم تک و تنها توکل به خدا کردم و گفتم اگر بخواهند مرا بکشند همین جا می کشند. وقتی به وسط آنها رفتم اسلحه خود را زمین گذاشتم و با عربی شکسته که بلد بودم با آنها صحبت کردم و از آنها خواستم که تسلیم شوند و در پناه قرآن ، اسلام و جمهوری اسلامی هستند.تا ظهر از آنجا اسیر می بردم . وقتی که فکر می کردم اگر خدا در دل آنها ترس نینداخته بود من چیکار می توانستم بکنم 🔹خداوند فکر آنها را گرفته در صورتی که می توانستند مرا بکشند ، با اسلحه پیش من آمدند و اسلحه خود را زمین گذاشتند و دو تا از بچه های دیگر هم همینطور 3 نفری تقریبا 2000 نفری گرفتیم و فرستاده بودیم جلو ظهر برگشتیم پیش بچه ها نهار و بچه ها را آماده کردیم برای پاکسازی عراقی ها که تقریبا 2000 دیگر آوردند. 🔹برگرفته از کتاب خلیل طلاییه - صفحه 59 ➕به کانال بپیوندید: : http://sapp.ir/raviyanlenjan : http://eitaa.com/joinchat/2828206082C32dc95a1d4
🌷 برادران شهیدعملیات درعملیات خیبراسفند ۶۲ دوروز قبل از ، به رسید وبعد سردار شجاع شادی روحشان صلوات گلستان شهدای @raviyanlenjan
قاف عشق-خلیلی.mp3
5.8M
🌹قاف عشق 🔹یادی از سردار 🔹پخش شده از رادیو اصفهان ۲۶-۱-۹۶ @raviyanlenjan
🔹به معراج رفتگان... 🔸قبل از عملیات در منطقه عین خوش آموزش می دیدم.یکی از بچه ها به نام که خوب از پس آموزش دیدن بر آمد توجه اکثر ها را به خود جلب کرده بود... ✍️ @raviyanlenjan
✍️ مبارز نوجوان ابراهیم دوران ابتدایی را در مسجد سلیمان درس خواند و دوران راهنمایی به نوگوران برگشتیم و درنوگوران ثبت نام کرد. درآن زمان بیشتر بچه ها کمک خانواده کار می کردند و کمتر کسی به درس توجه می کرد. اما ابراهیم ضمن درس خواندن به پدر در کشاورزی هم کمک میکرد. علاقه خاصی به درس و کتاب داشت. دوران راهنمایی را تمام کرد و به همراه 2 نفر از دوستان خود در دبیرستان حافظ زرین شهر ثبت نام کرد و خانواده خود را راضی کرد تا یک منزل در زرین شهر اجاره کنند. دوران دبیرستان مصادف بود با اعتراض های مردم علیه رژیم پهلوی. ابراهیم هم ساکت نبود و مدام در مورد مزیت های حکومت جمهوری و بی عدالتی های رژیم پهلوی با بچه ها صحبت می کرد و تغییر حکومت پادشاهی از آرمان های او بود. (مجموعه 5 دقیقه با بهشتیان 67) 🎗️موسسه راویان فتح لنجان @raviyanlenjan
✍️ شعار ضد آمریکا زمستان 57 بود و ابراهیم برای پیروزی انقلاب فعالیت های مختلفی انجام میداد. یک روز ساعت 5 عصر بود که با ابراهیم تصمیم گرفتیم، ورودی نوگوران در کنار جاده اصفهان-شهرکرد (روی پل) شعار انقلابی بنویسیم. ابراهیم خط بسیار خوبی داشت و در این زمینه واقعا هنرمند بود. شب سردی بود و در کنار جاده محل مناسبی را انتخاب کردیم. نماز را خواندیم و کار را شروع کردیم. نردبان را گرفتیم و ابراهیم از نردبان بالارفت. جمله: Down with U. S. A را به همراه جمله ای از امام خمینی نوشتیم و دم صبح به خانه برگشتیم. (مجموعه 5 دقیقه با بهشتیان 67) 🎗️موسسه راویان فتح لنجان @raviyanlenjan
✍️ نخستین اعزام یک روز از جلوی مسجد امام حسین رد می شدیم که رادیو اعلام کرد دشمن یک پادگان مرزی را محاصره کرده و در حال پیشروی در خاک ایران است. ابراهیم تا این موضوع را شنید رگ غیرتش به جوش آمد، دستش را روی سرش گذاشت و گفت:ای وای من در این پادگان بودم چرا محاصره شده و من باید بروم آنجا. هرچه که ما اصرار کردیم که تو تازه از خدمت آمدی بمان؛ ولی قبول نکرد گفت: من سربازیم تازه تمام شده و یک نیروی آماده هستم باید بروم و از کشورم دفاع کنم. و به عنوان بسیجی به جبهه جنوب اعزام شد. (مجموعه 5 دقیقه با بهشتیان 67) 🌷شادی روحش صلوات🌷 🎗️موسسه راویان فتح لنجان 💠@raviyanlenjan💠
✍️ باقیات و صالحات ابراهیم و شهید آیت الله امینی و چند نفر دیگر از جوانان نوگوران وقتی وضعیت مالی و مشکلات معیشتی مردم روستارا مشاهده کردند، تصمیم به تاسیس یک صندوق قرض الحسنه امام جعفر صادق. ایشان از اعضاء هیئت مدیره آن بودند و هم اکنون بعد از سال ها باتوجه خاص شهداء از اوضاع اقتصادی مختلف عبور کرده و به برکت این دوشهید به فعالیت مشغولاست و به هزاران نفر کمک و یاری رسانده. ( مجموعه 5 دقیقه با بهشتیان 67) 🎗️موسسه راویان فتح لنجان 💠@raviyanlenjan💠
✍️ اخلاق حسنه در جبهه شجاعت و تدبیر شهید خلیلی زبان زد رزمندگان بود. حتی دیده بودم که بعضی از بچه ها، ابراهیم را الگوی خود قرار می دهند. که این موضوع رامن در طول دوره های آموزشی متوجه شدم. ایشان بسیار کم حرف می زد و اهل حاشیه نبود. صحبت نمی کرد مگراینکه بخواهد نکته ای آموزشی یا تذکری بدهد. ودر جلسات پس از اتمام نکات آموزشی بلافاصله ختم جلسه را اعلام می کرد و خارج میشدند. در کنار شخصیت نظامی دارای صفای معنوی خاصی بود و همیشه تبسم در چهره ایشان بود که این صفای معنوی در کنار شخصیت نظامی باعث جذابیت ایشان شده بود و بچه ها ابراهیم را خیلی دوست داشتند. (مجموعه 5 دقیقه با بهشتیان 67) 🌷شادی روحش صلوات🌷 💠@raviyanlenjan💠
✍️ آینده نگری تیپ امام حسین سازمان رزمش توسعه یافت و تبدیل به لشکر شد و به سه تیپ تقسیم شد. فرمانده تیپ ها مشخص شدند،حسین خرازی، خودش با ابراهیم صحبت کرد و گفت باید در کادر تیپ ها مسئولیت بگیرد. ابراهیم هم مسئولیت عملیات یکی از تیپ هارا برعهده گرفت. بلافاصله درواحد طرح و عملیات شروع کرد به آموزش دادن نیروهای کادر و کادرسازی ازبین نیروها. می گفت باید بتوانیم از بین همه بچه بسیجی ها نیروهای مدیر و فرمانده تربیت کنیم. شب عملیات اگر فرمانده گردان یا گروهان شهید شد، از کجا فرمانده گردان و گروهان بیاوریم، باید یکی از همین بچه ها بتونه گردان یا گروهان را هدایت کنه، از الان باید به فکر اون موقع باشیم، ما شروع می کنیم ان شاء الله خداهم کمکمان میکند. 🌷شادی روحش صلوات🌷 💠@raviyanlenjan💠
✍️ خستگی ناپذیر ابراهیم به سختی مجروح شده بود و چند روزی بود که از ابراهیم خبر نداشتیم عملیات تمام شده بود و به نوگوران برگشتم. تصور میکردم برای درمان و بهبودی مجروحیتش به منزل آمده. رفتم منزلشان و سراغش را از پدرش گرفتم ولی آنها خبر نداشتند. به خیال اینکه ابراهیم برای بهبودی به اصفهان برگشته، جریان ملاقاتم را به پدرش گفتم ولی پدرش خبر نداشت و شروع به بی تابی کرد. از کار خود پشیمان شدم و تازه فهمیدم ابراهیم چقدر با ایمان و مقاوم بوده که با این که زخمی شده اما شوق حضور در جبهه باعث نشده به عقب برگردد. از بچه ها جویای حال ابراهیم شدم و متوجه شدم پس از درمان در بیمارستان به خط مقدم برگشته و مشغول کار خودش شده. 🌷شادی روحش صلوات🌷 💠@raviyanlenjan💠
✅خاطرات سردار در روز (3 خرداد 1361) 🔹صبح رفتم جلو به اتفاق چند تن از بچه ها پاکسازی می کردیم و می رفتیم جلو 150 الی 200 نفری اسیر گرفتم و رفتم طرف تخلیه بار .از دور 50 الی 60 تن عراقی بودند. رفتم نزدیک اما وقتی به آنجا رسیدم جا خوردم تقریبا 700 الی 1000 تن عراقی بودند 🔹من هم تک و تنها توکل به خدا کردم و گفتم اگر بخواهند مرا بکشند همین جا می کشند. وقتی به وسط آنها رفتم اسلحه خود را زمین گذاشتم و با عربی شکسته که بلد بودم با آنها صحبت کردم و از آنها خواستم که تسلیم شوند و در پناه قرآن ، اسلام و جمهوری اسلامی هستند.تا ظهر از آنجا اسیر می بردم . وقتی که فکر می کردم اگر خدا در دل آنها ترس نینداخته بود من چیکار می توانستم بکنم 🔹خداوند فکر آنها را گرفته در صورتی که می توانستند مرا بکشند ، با اسلحه پیش من آمدند و اسلحه خود را زمین گذاشتند و دو تا از بچه های دیگر هم همینطور 3 نفری تقریبا 2000 نفری گرفتیم و فرستاده بودیم جلو ظهر برگشتیم پیش بچه ها نهار و بچه ها را آماده کردیم برای پاکسازی عراقی ها که تقریبا 2000 دیگر آوردند. 🔹برگرفته از کتاب خلیل طلاییه - صفحه 59 ➕به کانال @raviyanlenjan