6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ بهترین راه های پیشگیری از بیماری #کرونا
🌺 توصیه های بسیار خوب طب سنتی
#واکسن
#چالش_واکسن
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
#تلنگرانه⚠️
حاج قاسم میگفت : وقت دیده نشدنه!(:
واقعا اگه کار برای خداست ، گفتنِ
دیده شدن ، ذکر با آیدی ، کپی رو حرام
کردن ، معنی داره؟!😕
مسئله اصلی ، مسئله نیات ماست!
مسئله اصلی تر خدا ببیـنه تلاشتو
کافیه😄
اثر بخشیش دست خودشه..🙃
شما نیتت خالص و برای خدا باشه😉❗️
به قول حاج همت :
قلم میزنید ،گام برمیدارید ، حرف
میزنید و.. همه اش برای خدا باشه..✨
خودش بهتون عزت وسروری میده
عزت دست خداست نه خلق :)!🚶🏻♀
بهخودمونبیایمرفیق!🚶🏻♀
🍃| @dokhtarane_booyesib
✨| @booyesib_ir
📚|#کتابگردی
📓|نام کتاب:چهل تدبیر
✍️|نویسنده: محمدعلی الفت پور
🌀|انتشارات: پرستا
🔎|معرفی:
✅🔹اگر می خواهید به صورت خلاصه تحلیل وقایع کشورمان از اول انقلاب تا حالا را بخوانید و تدبیر امام خمینی و امام خامنه ای را برای عبور کشور از گردنه ها را بدانید، این کتاب پر محتوا و جذاب را از دست ندهید.
📝|برشی از کتاب:
❌🔹ضعف عمده دولت بازرگان:
✖️🔹1- بینش آن ها قدرت تجزیه و تحلیل و درک درست واقعیت ها و شرایط انقلاب را نداشت.
😏🔹2-نبود برنامه برای تغییر شرایط و کنترل حوادث.
🚫🔹3- ناتوانی در وحدت نیرو های انقلاب برای حفظ دستاورد آزادی و حکومت ملی و مردمی
🔹4-ناتوانی در ایجاد حرکت سالم مردم برای تشکیل و استقرار نهاد های مردمی، شورا و مجلس موسسان
❗️🔹5-عدم درک شرایط انقلابی و همگامی با آن
😨🔹6-ایجاد زمینه رقابت سیاسی جناح ها.
🦋| @dokhtarane_booyesib
🌈| @booyesib_ir
•|شھیداحمدمحمدمَشلَب|•
ایشونمعروفهستنبهشھیدBMWسوار🚘
•ناموالدینبزرگوارشون↯
پدر:محمد
مادر:سیدهسلامبدرالدین
متولد1995/8/31میلادی
(1374/6/9شمسی)
نامجهادےشهید:غریبطوس
وازکودڪےعاشقاهلبیت'ع'
بودند...🖇
احمدبہخاطرعلاقهزیادشبه
امامرضا'ع'براےخودنامجهادے
غریبطوسراانتخابکرد...
ودوستداشتباایننام
صدایشکنند...
محلتولدشونهمنبطیہ-کشورلبنانهست
شھیدمشلبهنگامےکهدر
سوریهبودندبارفقاےخود
عہدبستندڪهبعدازجنگباهم
بهکربلاومشهدبروند...
بهرفقاےخودمیگفتند...
آرزوییجزشهادتندارم..(:
سرانجامایشوندر29فوریه2016
درمنطقہالصوامعادلب(سوریه)
دراثراصابتترکشهاےزیاد
بخصوصدرناحیہسروپا
بهآرزویشرسید
وبهشھادترسید..🔗
#معرفےشهید🕊
#سالروز_ولادت
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱 #استوری
سلام هرروز مان به محضر اربابمان فراموش نشود♥️
🍃| @dokhtarane_booyesib
🌿| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت3
مردم با شـنیدن وعده های یزید،خوشحال می شوند و صدای«الله اکبر» در تمام مسجد 🕌می پیچد. یزید با اینکار،نظر همه مردم را به
خود جلب کرد و اکنون همه آنها،حکومت او را دوست دارند.
مگر مردم شام جز پول 💰و آرامش چیز دیگری میخواسـتند؟! یزید، مردم شام را به خوبی می شـناخت؛ باید جیبشان پر شود تا بتوان به
راحتی بر آنهـا حکومت کرد. با پول💸 میتوان کارهای بزرگی انجام داد.حتّی میتوان مردم را دوستدار یک حکومت کرد.
***
یزید مطمئن می شود که مردم شام،او را یاری خواهند کرد. بدین ترتیب، فکرش از مردم این شهر آسوده شده و فرصتی ⏳پیدا میکند
که به فکر مخالفان خود باشد. به راستی آیا میشود آنها را هم با پول خرید؟!
او هرگز نمیتواند امام حسـین علیه السـلام را تسـلیم خود کند. معاویه هم
خوب می دانـد که مردم عادی را میتواند با پول 💸بخرد، معاویه هم خیلی تلاش کرد تا شاید بتواند امام حسین علیه السلام را با ولیعهدی یزید موافقت نماید، اما نتوانست تـا زمـانیکه معاویه زنـده بود،امام حسـین علیه السـلام ولیعهـدی یزیـد را قبول نکرد و این برای یزیـد،بزرگترین خطر❗️ است. یزید
خوب می داند که امام حسین علیه السلام اهل سازش با او نیست.
اگر امـام حسـین علیه السـلام در زمـان معـاویه،دسـت به اقـدامی نزد،به این دلیـل بـود که به پیمـاننـامه صـلح برادرش امـام حسـن
علیه السلام،پایبند بود.
در همـان پیماننامه آمـده بود که معاویه،نبایـد کسـی را به عنوان خلیفه بعـد از خود معرّفی کند اما معاویه چند ماه قبل از مرگ خود با معرّفی جانشین، این پیماننامه را نقض کرد.
یزید می داند که امام حسـین علیه السـلام هرگز خلافت او را قبول نخواهد کرد،پس برای حل این مشکل،دستور میدهد تا این نامه📝
برای امیر مدینه (ولید بن عُتبه) نوشـته شود: «از یزید به امیر مدینه : آگاه باش که پدرم معاویه،از دنیا رفت. او رهبری مسلمانان را به مـن سـپرده اسـت. وقـتی نـامه به دست تـو رسـید حسـین را نزد خـود حاضـر کن و از او برای خلافت من بیعت 🤝بگیر و اگر از بیعت
خودداری کرد او را به قتل برسان و سرش را براي من بفرست».
یزیـد دسـتور میدهـد قبل از اینکه خبر مرگ معاویه به مـدینه برسـد،نامه او به دست حاکم مـدینه رسـیده باشد. او اینچنین برنامه
ریزی کرده است تا امام حسین علیه السلام را غافلگیر کند. او میداند که اگر خبر فوت معاویه به مدینه برسد،دیگر نخواهد توانست
به این آسانی به امام حسین علیه السلام دسترسی پیدا کند.
آیـا این نامه به موقع به مـدینه خواهـد رسـید؟
***
پاسـی از شب🌃 گذشـته است. نامه رسانی وارد مـدینه میشود و بـدون درنگ به
سوی قصر حکومتی میرود تا با امیر مدینه (ولید بن عَتبه) دیدار کند.
نامه رسان به نگهبانان قصر میگوید:
ــ من همین الآن،باید امیر مدینه را ببینم.
+ امیر مدینه استراحت می کند،باید تا صبح 🏞 صبر کنی.
ــ من دستور دارم این نامه را هرچه سریعتر به او برسانم. به او خبر دهید پیکی از شام آمده است و کاری مهمّ دارد.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۱_۰۸_۲۶_۱۵_۲۳_۰۹_۳۶۴(1).mp3
5.02M
•°🌱
رسیدن به تو رویامه..
تو شهرمون همه میدونن که زندگیم مالِ آقامه:)
کربلایی محمدحسینپویانفر🎙
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت4
امیر مدینه با خبر میشود، نامه را میگیرد و آن را میخواند. او میفهمد که معاویه از دنیا رفته و یزید روی کار آمده است.
امیر مدینه گریه میکند، اما آیا او برای مرگ معاویه گریه میکند؟!
امیر مـدینه به خوبی میدانـد که #امام_حسین علیه السـلام با یزید بیعت نمیکند. گریه او برای انجام کار دشواری است که یزید از او
خواسته است. آیا او این مأموریت را خواهد پذیرفت؟!
امیر مدینه خود را ملامت میکند و باخود میگوید: «ببین که ریاست دنیا با من چه میکند. آخر مرا با کشتن حسین چه کار».
او سـخت مضـطرب و نگران است و میدانـد که نامه رسان منتظر است تا نتیجه کار را برای یزیـد ببرد. اگر از دسـتور یزید سـر پیچی
کند، باید منتظر روزهای سختی باشد.
«خـدایا،چه کنم؟!کـاش هرگز به فکر حکومت کردن نمیافتـادم! آیـا این ریاست ارزش آن را داردکه من مأمور قتل حسـین شوم.
هنوز مردم مـدینه فراموش نکرده انـد که پیـامبر چقـدر به حسـین علاقه داشت. آنهـا به یاد دارنـد که پیامبر،حسـینش را غرق بوسـه
میکرد و میفرمود: «هرکس که حسـین مرا دوست داشـته باشـد خدا نیز، او را دوست میدارد». هرکس امام حسـین علیه السـلام را
میبیند به یاد میآورد که پیامبر او را گل زندگی خود میدانست.چرا یزید میخواهد گل پیامبر را پر پر کند؟!
***
امیر مدینه هرچه فکر میکند به نتیجه ای نمیرسد.سر انجام تصمیم میگیرد که با مروان مشورت کند.
مروان کسـی است که از زمـان حکـومت عثمـان،خلیفه سـوم، در دسـتگاه حکومـتی حضـور داشت و عثمـان او را به عنـوان مشـاور
مخصوص خود، انتخاب کرده بود.
مروان درخانه خود نشسته است که سربازان حکومتی به او خبر میدهند که باید هرچه سریعتر به قصر برود. مروان حرکت میکند
و خود را به امیر مدینه میرساند.
امیر مدینه میگوید: «ای مروان! این نامه از شام برای من فرستاده شده است، آن را بخوان».
مروان نامه را میگیرد و با دقّت آن را میخواند و میگوید:
خدا معاویه را رحمت کند، او بهترین خلیفه برای این مردم بود.
ــ من تو را به اینجا نیاورده ام که برای معاویه فاتحه بخوانی، بگو بدانم اکنون باید چه کنم؟! من باید چه خاکی بر سرم بریزم؟!
+ای امیر!خبر مرگ معاویه را مخفی کن و همین حالا دسـتور بـده تا حسـین را به اینجا بیاورنـد تا از او، برای یزید بیعت بگیری و
اگر او از بیعت خودداری کرد،سـر او را از بـدن جـداکن. تو باید همین امشب این کار را انجام بدهی،چون اگر خبر مرگ معاویه در شهر پخش شود، مردم دور حسین جمع خواهند شد و دست تو دیگر به او نخواهد رسید.
سخن مروان تمـام میشود و امیر مـدینه سـر خود را پـایین می انـدازد و به فکر فرو می رود که چه کنـد؟! او به این می اندیشـد که آیا
می توان حسین علیه السلام را برای بیعت با یزید راضی کرد یا نه؟!
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir