eitaa logo
هیئتـــ‌ رَیآحیـن‌الهُـ❤️ـدے
1.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
50 فایل
💌| عنایـــت‌حضـــرت‌مهـــدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)مارابه‌اینجـــارســـانده‌اســـت... 🌿|هیـــئت‌نوجـــوانان‌دختـــر‌انصــارالشهــداءدارالعبـــاده‌یـــزد 😉| کپی؟ حلاله‌رفیق 🤗| خــٰادِم‌کانــٰال‌و‌َتَبــــٰادُل: @rayahin_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽‌🍀 رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷 #پارت46 چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نزدیکم #حاج_ابراهیم_همت و یه آقای که کنارش رو ویلچر بود نشسته یهو ماشین از روی یه دست انداز پرید و من سرم خورد به شیشه ماشین 😐😐😐 بعداز چند ثانیه که هوشیار شد‌م به طرف سمیه برگشتم و گفتم :سمیه کاغذو خودکار پیشت هست سمیه :آره کاغذ و خودکار از #سمیه گرفتم و خوابمو نوشتم دادم به پاسداری که همراهمون بود و گفتم بده به اقا رضا همون جانباز سوم که قطع نخاع از کمر بود تو نامه ازشون خواسته بودم بامن تماس بگیرن ..... روزها از پس هم میگذشت روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل شدن منم درگیر درس #حوزه،#بسیج و....بودم اما همچنان منتظر زنگ #آقا_رضا بودم شش ماه شد و الان دو هفته مونده سال 90جاشو به سال 91بده ... منم مثل هرسال امسال هم میرم #جنوب اما همه فکرم درگیر اون #جانباز بود و همچنان منتظر زنگش فردا باید بریم جنوب داستان زندگیمو شهدا نوشته بودن #ادامه_دارد .... 💕| @dokhtarane_booyesib 🍃| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 بعد از سخنان امام، اكنون نوبت ياران است تا سخن بگويند. اين زُهير است كه برمى‌خيزد با اين‌كه فقط پنج روز است كه حسينى شده، امّا اوّلين كسى است كه سخن مى‌گويد: «اى حسين! سخنان تو را به جان شنيديم. به خدا قسم اگر قرار باشد ميان زندگانى جاويد دنيا و كشته شدن در راه تو، يكى را انتخاب كنيم، همانا كشته شدن را انتخاب خواهيم كرد». چه كلام زيبا و دلنشينى! هيچ كس باور نمى‌كند اين همان كسى است كه پنج روز قبل، شيعه شده و به كاروان عشق پيوسته است. چه شده كه او اين‌قدر عوض شده و اين‌گونه، گوى سبقت را از همه ربوده است و از عشق و وفادارى خود سخن مى‌گويد. اكنون نوبت بُرَير است، او از جا برمى‌خيزد. آيا او را مى‌شناسى؟ او معلّم قرآن كوفه است. محاسن سفيد و قامت رشيدش را نگاه كن! او چنين مى‌گويد: «اى فرزند پيامبر! خداوند بر ما منّت نهاده كه افتخار شمشير زدن در ركاب تو را نصيب ما كرده است. ما آماده‌ايم تا جانمان را فداى شما كنيم». اشك در چشمان اين پيرمرد حلقه زده است. آرى! او خوب مى‌داند كه در تاريخ، ديگراين صحنه تكرار نخواهد شد كه تمام حقيقت، اين‌گونه غريب بماند. كاروان در بيابان‌هاى خشك و بى‌آب، به پيش مى‌رود. اينجا نه درختى هست و نه آبى! اكنون به سرزمين «بَيْضه» مى‌رسيم.  كاروان در محاصرۀ هزار جنگ‌جو است. مهمان‌نوازى مردم كوفه شروع شده است! خورشيد غروب مى‌كند و هوا تاريك مى‌شود. امام دستور مى‌دهد كه همين‌جا منزل كنيم. خيمه‌ها بر پا مى‌شود و سپاه حُرّ هم كه به دنبال ما مى‌آيند همين‌جا منزل مى‌كنند. آنها تا صبح نگهبانى مى‌دهند و مواظب اين كاروان هستند. آخر اين سفر تا كجا ادامه خواهد داشت؟ سفرى به مقصدى نامعلوم! روز ديگرى پيش رو است. گويى آن‌قدر بايد برويم تا از ابن‌زياد خبرى برسد. 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir