*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت47
عاشق #شلمچه و #طلائیه بودم
ورودی #شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود
یادمان شهدا پیاده....
با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم ب
ازی میکرد و اشکام جاری میشد ...
راوی شروع کرد روایتگری
بچه ها این شلمچه باید بشناسید
چندسال پیش یه کاروان از شهر .... اومدن جنوب
تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا
به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه
شروع کرد ب مسخره کردن شهدا
اما شب که از شلمچه رفت نصف شب
گریه و زاری که منو ببرید #شلمچه ...
#راوی ها میگن اون خانم توسط #حاج_ابراهیم_همت برگشت و الان یه خانم #محجبه است.....
و عاشق و دلداده ی شهدا شده
-داستان من بود 😐😐😐😐😭😭😭
یکی از دخترای پشت سرمون: وای
خوشبحالش المیرا فکرشو کن
این دختره واقعا نظرکرده #شهداست
بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونست
چقدر من میترسم ک پام بلرزه
یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم
اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره
اگه بشم همون #ترلان مست و غرق گناه چی 😔
زینب: حنان کجایی؟
پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم
ساعت دیگه میخایم بریم #طلائیه
#ادامه_دارد ...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت47
حُرّ نگاهش به جاده است. چرا نامهرسان ابنزياد نيامد؟ همه چشم انتظارند و لحظهها به سختى مىگذرد.
امام كه هدفش هدايت انسانها است، به سپاه كوفه رو مىكند و مىفرمايد:
اى مردم! پيامبر فرموده است: «اگر اميرى حرام خدا را حلال كند و پيمان خدا را بشكند و مردم سكوت كنند، خداوند آنها را به آتش دوزخ مبتلا مىكند» و امروز يزيد از راه بندگى خدا خارج شده است.
مگر شما مرا دعوت نكرديد و نامه برايم ننوشتيد تا به شهر شما بيايم؟ مگر شما قول نداده بوديد كه در مقابل دشمن مرا تنها نگذاريد؟ اكنون چه شده كه خود، دشمن من شدهايد؟ من حسين، پسر پيامبر شما هستم.
سكوت تمام لشكر را فرا گرفته و سرها در گريبان است. در اين ميان گروهى هستند كه نامههايى را با دست خود نوشتهاند و امام را به كوفه دعوت كردهاند. اما هيچكس جواب نمىدهد.
سكوت است و هواى گرم بيابان!
امام به سخن خود ادامه مىدهد:
اگر شما پيمان خود را با من مىشكنيد، كار تازهاى نكردهايد، چرا كه پيمان خود را با پدر و برادرم نيز شكستهايد. باز سكوت است و سكوت. امام رو به ياران خود مىكند و دستور حركت مىدهد.
هيچكس نمىداند اين كاروان به كجا مىرود.
امروز دوشنبه بيست و هشتم ذى الحجّه است. كاروان تا پاسى از عصر به حركت خود ادامه مىدهد. بيابان است و زوزۀ باد گرم.
آن دورترها درختان خرمايى سر به فلك كشيده، نمايان مىشوند. حتماً آب هم هست.
به حركت خود ادامه مىدهيم و به «عُذَيْب» مىرسيم. اينجا چه آب گوارايى دارد. آب شيرين و درختانى با صفا!
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir