eitaa logo
هیئتـــ‌ رَیآحیـن‌الهُـ❤️ـدے
1.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
50 فایل
💌| عنایـــت‌حضـــرت‌مهـــدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)مارابه‌اینجـــارســـانده‌اســـت... 🌿|هیـــئت‌نوجـــوانان‌دختـــر‌انصــارالشهــداءدارالعبـــاده‌یـــزد 😉| کپی؟ حلاله‌رفیق 🤗| خــٰادِم‌کانــٰال‌و‌َتَبــــٰادُل: @rayahin_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🍁 📖 ورود به كربلا امروز پنجشنبه دوم محرّم است و آفتاب سوزان صحرا بر همه جا مى‌تابد. سربازان حُرّ خسته شده‌اند و اصرار مى‌كنند تا فرمانده آنها امام را دستگير كند و نزد ابن‌زياد ببرد. حُرّ با امام سخن مى‌گويد و از آن حضرت مى‌خواهد تا همراه او نزد ابن‌زياد برود. امّا امام قبول نمى‌كند. بعضى از سربازان حُرّ به او مى‌گويند: «دستور جنگ را بدهيد». ولى حُرّ آنها را به ياد پيمانى كه با امام حسين عليه السلام بسته است، مى‌اندازد و مى‌گويد: «من پيمان خود را نمى‌شكنم». آنجا را نگاه كن! اسب سوارى، شتابان به اين سو مى‌آيد. او نزديك مى‌شود و مى‌گويد كه نامه‌اى از ابن‌زياد براى حُرّ آورده است. همه منتظرند. حالا ديگر از اين سرگردانى نجات پيدا مى‌كنند. حُرّ نامه را مى‌گشايد: «از ابن‌زياد به حُرّ، فرماندۀ سپاه كوفه: زمانى كه اين نامه به دست تو رسيد سخت‌گيرى بر حسين و يارانش را آغاز كن. حسين را در بيابانى خشك و بى‌آب گرفتار ساز، تا جايى كه هيچ پناهگاه و سنگرى نداشته باشد». او نامه را نزد امام مى‌آورد و آن را مى‌خواند و مى‌گويد: «بايد اينجا فرود آييد». اينجا بيابانى خشك و بى‌آب است و صحرايى است صاف، مثل كف دست. صداى گريۀ بچّه‌ها به گوش مى‌رسد. ترس و وحشت، در دل كودكان نشسته است. 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 به راستى، آيا اين رسم مهمان نوازى است؟ امام نگاهى به بچّه‌ها مى‌اندازد. نمى‌دانم چه مى‌شود كه دل دريايى امام، منقلب شده و اشك در چشمان او حلقه مى‌زند. آن حضرت به آسمان نگاهى مى‌كند و به خداى خود عرض مى‌نمايد: «بار خدايا! ما خاندان پيامبر تو هستيم كه از شهر جدّ خويش آواره گشته‌ايم و اسير ظلم و ستم بنى‌اميّه شده‌ايم. بار خدايا! ما را در مقابل دشمنانمان يارى نما». امام به حُرّ مى‌فرمايد: «پس بگذار در سرزمين نينوا فرود آييم». گويا ما فاصله‌اى تا منزلگاه نينوا نداريم. امام دوست دارد در آنجا منزل كند، امّا حُرّ قبول نمى‌كند و مى‌گويد: «من نمى‌توانم اجازه اين كار را بدهم. ابن‌زياد براى من جاسوس گذاشته است و بايد به گفتۀ او عمل كنم». امام به حُرّ مى‌گويد: «ما مى‌خواهيم كمى جلوتر برويم». حُرّ با خود فكر مى‌كند كه ابن‌زياد دستور داده كه من حسين عليه السلام را در صحراى خشك و بى‌آب فرود آورم. حال چه فرق مى‌كند حسين عليه السلام اينجا فرود آيد يا قدرى جلوتر. كاروان به راه مى‌افتد و لشكر حُرّ دنبال ما مى‌آيند. ما از كنار منزلگاه «نينوا» عبور مى‌كنيم. كاش مى‌شد در اينجا منزل مى‌كرديم. اينجا، آب فراوانى است و درختان خرما سر به فلك كشيده‌اند. امّا به اجبار بايد از اين «نينوا» گذشت و رفت. همه مضطرب و نگران هستند كه سرانجام چه خواهد شد. بعد از مدّتى، حُرّ نزد امام مى‌آيد و مى‌گويد: - اى حسين! اينجا بايد توقّف كنى. - چرا؟ - چون اگر كمى جلوتر بروى به رود فرات مى‌رسى. من بايد تو را در جايى كه از آب فاصله داشته باشد فرود آورم. اين دستور ابن‌زياد است. نگاه كن! سپاه حُرّ راه را بر كاروان مى‌بندد. امام نگاهى به اطرافيان خود مى‌كند: - نام اين سرزمين چيست؟ - كربلا. 🔜ادامه دارد..‌. 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
♥️♥️:♥️♥️ پایانِ دیروز ! شروعِ فردا ¡ به امید فرجِ دلبر :) آمین ؟!... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوانِ وَتَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَــقْــبَلَ الْفَرْقَدانِ وَ بَلِّغْ روحَهُ وَاَرْواحَ اَهْلِبَــیْـتِهِ مِنَّا التَّحِیَّهََ وَالسَّلامِ :))) ☘| @dokhtarane_booyesib 🌻| @booyesib_ir
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدل روسری گره مجلسی خیلی شیک و کاربردی😍🥰 🍃🌸⁦_______________🌸🍃 @dokhtarane_booyesib @booyesib_ir 🍃🌸⁦_______________🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان ریاحین الهدی🌸✨ روزتون بخیر باشه ان شاء الله🌤 همونطور که ما میدونیم و شما میدونید چند روز پیش یه برگزار کردیم☺️ اول اینکه ممنووونم از استقبالتون و مشارکتتون🤩 جواب های فوق العاده زیبایی دریافت کردیم و این نشون دهنده ی اینه که شما به مسائل روز جامعه تسلط زیادی دارین که خودش یکی از نشانه های یه نوجوون انقلابیه😉😌 به هر حال ما به مشقت فرااواان دو برنده ی عزیز رو انتخاب کردیم😶❤️ ولی نگران نباشید مسابقه ها و چالش های ما تموم نمیشه بلکه به مسابقه و چالش بعدی تبدیل میشه😄💕 همینجا کنار ما بمونید تا برنده ی بعدی شما باشین😘 دو برنده ی عزیز ما خانم ساناز طاهری و معصومه زارع😍 1️⃣ میزنیم به دلیل این که شرمنده شهدای مدافع سلامت نشویم "ساناز طاهری"💫 2️⃣من میزنم چون ب دانشمندان ایرانی اعتماددارم (معصومه زارع)✨ 🦋🦋🦋🦋🦋 ضمن تبریک به این دو عزیز❣️ برای دریافت جایزه خود به این آیدی پیام بدین:💝🎁 @dokhtarane_booyesib_admin🎈 💚@dokhtarane_booyesib 🎀@booyesib_ir
(:✨ دوستش‌می‌گفت: توی‌مدتۍ‌کہ‌عراق‌بود وقتی‌می‌خواست‌بہ‌کربلا‌بره(: روی‌صورتش‌چفیہ‌می‌انداخت! و‌می‌گفت: اگر‌بہ‌نا‌محرم‌نگاه‌کنی‌؛‌راه‌شھادت‌بستہ‌میشہ..(:💔 ـ•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• شھید‌هادی‌ذوالفقاری♥️" 🌸| @dokhtarane_booyesib 🍃| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 نمى‌دانم چه مى‌شود؟! امام تا نام كربلا را مى‌شنود بى‌اختيار اشك مى‌ريزد و مى‌گويد: «مشتى از خاك اين صحرا را به من بدهيد». آيا مى‌دانيد امام خاك را براى چه مى‌خواهد؟ امام اين خاك را مى‌بويد و آن‌گاه مى‌فرمايد: «اينجا همان جايى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره آن به من خبر داده است. يارانم! اينجا منزل كنيد كه اينجا همان جايى است كه خون ما ريخته خواهد شد». آرى! اينجا منزلگاه ابدى و سرزمين موعود است. آن‌گاه امام خاطره‌اى را براى ياران خود تعريف مى‌كند. آيا تو هم مى‌خواهى اين خاطره را بشنوى؟ امام مى‌فرمايد: «ياران من! با پدر خويش براى جنگ با لشكر معاويه به سوى صفيّن مى‌رفتيم، تا اينكه گذر ما به اين سرزمين افتاد. من ديدم كه اشك در چشمان پدرم نشست و از ياران خود پرسيد كه نام اين سرزمين چيست؟ وقتى نام كربلا را شنيد فرمود: اينجا همان جايى است كه خون آنها ريخته خواهد شد. زمانى فرا مى‌رسد كه گروهى از خاندان پيامبر در اينجا منزل مى‌كنند و در اينجا به شهادت مى‌رسند».  اينجا كربلاست و آفتاب گرم است و سوزان! به ابن‌زياد خبر داده‌اند كه امام حسين عليه السلام در صحراى كربلا منزل كرده است. همچنين شنيده است كه حُرّ، شايسته فرماندهى سپاه بزرگ كوفه نيست، چرا كه او با امام حسين عليه السلام مدارا كرده است. او با خبر شده كه حُرّ، دستور داده همۀ سپاه او پشت سر امام حسين عليه السلام نماز بخوانند و خودش هم در صف اوّل به نماز ايستاده است. اين فرمانده هرگز نمى‌تواند براى جنگ با امام حسين عليه السلام گزينۀ مناسبى باشد. از طرف ديگر، ابن‌زياد خيال مى‌كند اگر امام حسين عليه السلام از يارى كردن مردم كوفه نااميد شود، با يزيد بيعت مى‌كند. پس نامه‌اى براى امام مى‌نويسد و به كربلا مى‌فرستد. نگاه كن! اسب سوارى از دور مى‌آيد. او فرستادۀ ابن‌زياد است و با شتاب نزد حُرّ مى‌رود و... 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 مى‌گويد: «اى حُرّ! اين نامۀ ابن‌زياد است كه براى حسين نوشته است». حُرّ نامه را مى‌گيرد و نزد امام مى‌آيد و به ايشان تحويل مى‌دهد. امام نامه را مى‌خواند: «از امير كوفه به حسين: به من خبر رسيده است كه در سرزمين كربلا فرود آمده‌اى. بدان كه يزيد دستور داده است كه اگر با او بيعت نكنى هر چه سريع‌تر تو را به خدايت ملحق سازم». امام بعد از خواندن نامه مى‌فرمايد: «آنها كه خشم خدا را براى خود خريدند، هرگز سعادتمند نخواهند شد». پيك ابن‌زياد به امام مى‌گويد: «من مأموريّت دارم تا جواب شما را براى ابن‌زياد ببرم». امام مى‌فرمايد: «من جوابى ندارم جز اينكه ابن‌زياد بداند عذاب بزرگى در انتظار او خواهد بود». فرستادۀ ابن‌زياد سوار بر اسب، به سوى كوفه مى‌تازد. به راستى، چه سرنوشتى در انتظار است؟ وقتى ابن‌زياد اين پيام را بشنود چه خواهد كرد؟ فرستادۀ ابن‌زياد به سرعت خود را به قصر مى‌رساند و به ابن‌زياد گزارش مى‌دهد كه امام حسين عليه السلام اهل سازش و بيعت با يزيد نيست. ابن‌زياد بسيار عصبانى مى‌شود و به اين نتيجه مى‌رسد كه اكنون تنها راه باقى مانده، جنگيدن است. او به فكر آن است كه فرماندۀ جديدى براى سپاه خود پيدا كند. به راستى، چه كسى انتخاب خواهد شد تا اين مأموريّت مهم را، به دلخواه آنها انجام دهد؟ همه فرماندهان كوفه نزد ابن‌زياد نشسته‌اند. او به آنها نگاه مى‌كند و فكر مى‌كند. هيچ كس جرأت ندارد چيزى بگويد. او سرانجام مى‌گويد: «حسين به كربلا آمده‌است. كداميك از شما حاضر است به جنگ با او برود؟». همه، سرهايشان را پايين مى‌اندازند. جنگ با حسين؟ هيچ كس جواب نمى‌دهد. 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir