#کتابگردی📚
📒| نامکتاب: ناقوسهابہصدادرمیآیند.
📝| اثری از: ابراهیمحسنبیگی
🔍| نشر: عهدمانا
برشی از کتاب✨:
ایریناولبخندزدوگفت:
اینکهچهمیشود،مهم نیست؛🤷🏻♀
مهمایناستکهتوالانصاحبیککتاب
بسیارقدیمیوباارزشهستی.😍📔
شایدبتوانیآنرابهمبلغبسیارخوبی
بهیکیازموزههایاروپابفروشید💸
مسلمانانلبناننیزطالبآنباشند.👳🏻♂
کشیشگفت:مننمیخواهمآنرابفروشم🤦🏻♂
بایدرابطهبیناینکتابورویایکه
دیشبدیدموجودداشتهباشد.🤨🗯
میخواهمهرچهزودتراینرابطهرا
کشفکنم.🧐❓
کشیشنمیخواستدرباره
اینکتابقدیمیباهیچمسلمانی
صحبت کند؛🤐
یاددوستلبنانیاشافتاد،😃
جرججرداقهماندوستیکهکتابی
دربارهعلینوشته بود.😊
اینڪتابشماروباامامعلےعلیهالسلام
وسیرهشونبیشترآشنامےڪنہ.🌱
فقطحیدرامیرالمومنیناست♥️
♥️| @dokhtarane_booyesib
✨| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت44
نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم
راه افتادم تا ببینم اینجای که توشم کجاست
وای خدایا چه درختهای قشنگی
چه شکوفهای خوشگلی
إه اون سمت انگار یکی هستن
صداشون زدم ببخشید آقا
سرشونو برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت
هست و بغل دستشم یه آقای هست که
روی ویلچر هست
صدای اذان تو دشت پیچید
حاج ابراهیم :خواهر اذانه
یهو چشمام بازشد خدایا خواب بودم
گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا
میومد کمکم میکرد
گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب
من برای دیدار میام آسایشگاه
زینب :باشه عزیزم
روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و
نارنجی سرکردم
سرراهم به پایگاه با زیب یه دسته گل خیلی
خوشگل خریدم
ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید
سوار شدیم یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه .....
#ادامه_دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت45
وارد آسایشگاه شدیم رئیس آسایشگاه
اومد استقبالمون
اول یه توضیح درمورد #جانبازان داد بعد
وارد سالن شدیم
اتاق اول ی آقایی بود به نام #مرتضی
آقامرتضی موج انفجار گرفته بود به قول معروف
# موجی بود ...
یکی از بچه ها حواسش نبود کیفش افتاد
زمین و صدای وحشتناکی بلند شد
یهو آقامرتضی یاد جبهه افتاد
از حرفاش معلوم شد #شهید_حمید_باکری
فرمانده اش بود
حمید حمیدجان به گوشی
مهدی جامونده
حمید پرستوها بال پرشون شکسته 😔💔
حمید جان خط قیچی شده
پرستوها افتادن دست لاشخورا
وای خدایا آقامرتضی فکرمیکرد #جزیره_مجنونه ....
یهو یکی از بچه ها بدو رفت پرستار صدا کرد
بهش آرامبخش زدن.....
اتاق دوم یه آقای بود به اسم #عباس
عباس آقا از گردن قطع نخاع شده بود
تو همون اتاق یه آقای بود به اسم رضا
قطع نخاع از کمر،تو 17سالگی جانباز شده
بود و #ازدواج نکرده .....
فرمانده اش #حاج_ابراهیم_همت بود
یه ذره برامون از جبهه و جنگ گفت
همزمان با اتمام حرفای حاج رضا تایم
ما تموم شد ازشون خداحافظی کردیم
سوارماشین شدیم تو ماشین خوابم برد و ......
#ادامه_دارد ...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کدبانو 🎀
🧑🍳کیک یخچالی هرمی👩🍳
✅1 بسته بیسکویت پتی بور ساده
✅نصف بسته بیسکویت پتی بور کاکائویی
✅1 بسته پودینگ شکلاتي
✅3 لیوان شیر
✅2 عدد موز
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@dokhtarane_booyesib
@booyesib_ir
┗━━━🍂💞🍃━━━┛
هدایت شده از 『انقݪاب نۅجۅانۍ』
سلام رفقا✨
اوقاتتون حیدری💛
به مناسبت عید غدیر یه چالش داریم😃
حالا چالش به چه صورته؟
به این صورت که شما خطبه غدیریه رو مطالعه می فرمایید و یک جمله یا کلامی که قشنگ بوده و به دلتون نشسته ࢪو بہ صوࢪت عکس نوشتہ دࢪسٺ میکنید و به آیدی زیر اࢪسال میکنید🙃✈️
@Amiri_Hoseiin
ما به نفرات اول تا سوم جایزه درجه ۱ تقدیم می کنیم🎈😎
نفر اول←۱۰۰۰۰ تومان شارژ🌻
نفر دوم←۵۰۰۰ تومان شارژ🌻
نفر سوم←۳۰۰۰ تومان شارژ🌻
به چند نکته باید توجه کنید↓
1⃣فرقی نداره که با چه بࢪنامہ اے عکستون رو میسازید مهم عکس زیباست🎈
2⃣میتونید روے عکستون ادیت بزنید و و با به خرج دادن سلیقه عکستون رو چشم نواز تر کنید🎈
معیار انتخاب عکس:
تزئین عکس و به خرج دادن سلیقه{ پس زمینه، قلم، کادر عکس و....}🌿
مهلت ارسال آثار:
تا شنبه شب🌙
منتظرتونیم😉﴿تمدید شد﴾
هدفمون از این چالش چیه؟🤓
خوندن خطبه غدیریه وآشنایی بیشتر باغدیر🍋
عکس نوشته یه جور بهانست😉
#عید_غدیر
#فقط_به_عشق_علی
#بزرگترین_عید
@havalichadoram
#هر_شب_یک_آیه
💚« إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
«کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید بیگمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست، و خداوند (به هر چه خلق گویند و کنند) شنوا و داناست.»
|•سوره بقره آیه ۲۵۶
🌹|@dokhtarane_booyesib
🌱|@booyesib_ir
#پندانه
اندازه مرد به اندازه همت او، صداقتش به مقدار جوانمردی او، دلیریش به اندازه عار داشتنش از کار زشت و پاکدامنیش به میزان غیرت اوست
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_حلال
فیلم کمتر دیده شده از طفولیت لاکپشتهای نینجا😁😂😂😁
🌱| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
#طنز_حلال
چرا وقتی مامانم از آشپزخونه صدام میزنه
صداش تا اتاق من میاد، 😶
.
.
.
ولی وقتی من از اتاق داد میزنم:
بلهههههههههههههههههه 📢📢📢
.
صدام تا آشپزخونه نمیره؟!!!!!!! 😐😐💔
☘| @dokhtarane_booyesib
🦋| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبرانه ✨
به کوری چشم👀 اونایی که نمی توانند ببینند از همه مشکلات بیرون خواهیم رفت😎✌️🏻
#تنفیذ_سیزدهم 📯
🌿| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت46
چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت
سرسبز شدم نزدیکم #حاج_ابراهیم_همت
و یه آقای که کنارش رو ویلچر بود نشسته
یهو ماشین از روی یه دست انداز پرید و
من سرم خورد به شیشه ماشین 😐😐😐
بعداز چند ثانیه که هوشیار شدم به طرف
سمیه برگشتم و گفتم :سمیه کاغذو
خودکار پیشت هست
سمیه :آره
کاغذ و خودکار از #سمیه گرفتم و خوابمو
نوشتم دادم به پاسداری که همراهمون بود
و گفتم بده به اقا رضا
همون جانباز سوم که قطع نخاع از کمر بود
تو نامه ازشون خواسته بودم بامن تماس بگیرن .....
روزها از پس هم میگذشت
روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل شدن
منم درگیر درس #حوزه،#بسیج و....بودم
اما همچنان منتظر زنگ #آقا_رضا بودم
شش ماه شد و الان دو هفته مونده سال
90جاشو به سال 91بده ...
منم مثل هرسال امسال هم میرم #جنوب
اما همه فکرم درگیر اون #جانباز بود
و همچنان منتظر زنگش
فردا باید بریم جنوب
داستان زندگیمو شهدا نوشته بودن
#ادامه_دارد ....
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir