🌸🍃🌸🍃
(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_دویست_و_چهل_و_چهارم
نجاشی پس از شنیدن سخنان جعفر گفت؛ عیسای مسیح نیز برای همین مبعوث شد و از
جعفر پرسید؛ آیا چیزی از آیاتی که به پیامبرتان نازل شده به خاطر داری؟
جعفر گفت؛ آری و سپس چند آیه از ابتدای سوره مریم خواند. حُسن انتخاب جعفر در مورد آیات
این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمت های ناروا پاک می سازد، اثر عجیبی بر آنان
گذاشت تا آنجا که اشک نجاشی بر دیدگانش جاری گردید و گفت؛ به
خدا سوگند نشانه های حقیقت در این آیات نمایان است.
در اینجا عمروعاص خواست سخنی بگوید و تقاضای بازگشت مسلمانان را نماید ولی نجاشی
دستش را بلند کرد و جلوی صورت او قرار داد یعنی ساکت شو و حرف نزن و گفت؛ اگر از این روز از اسم او به بدی یاد کنی و سخنی در مذمّت این گروه بگویی، خونت را خواهم ریخت. سپس
هدایای آنها را به آنان برگرداند و آنان را از حبشه بیرون نمود و به جعفر و یارانش گفت؛ در کشور
من آسوده خاطر زندگی کنید و امر نمود تا اسباب آسایش مسلمانان را فراهم سازند.
(منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 70؛ خلاصه تاریخ انبیاء، ص 137؛ قصه های قرآن،
ترجمه زمانی، ص 492
تاریخ طبری، ج 2 ،ص 73 با تلخیص.)
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•