eitaa logo
کانال رسمی حرم مطهر امام رضا علیه السلام
40.1هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
563 فایل
کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) ارتباط با ادمین ◀️ @razaviadmin کانال حرم در سایر سکوها: 🔽 https://haram8.ir/razavi/ سایت رسمی حرم مطهر رضوی: https://haram.razavi.ir/ پخش زنده 24ساعته حرم مطهر رضوی: https://haram.razavi.ir/live
مشاهده در ایتا
دانلود
قالَ الرسول (ص): کُن بارّا واقتَصِر عَلی الجَنّه امام رضا(ع) به نقل از پیامبر(ص) می‌فرمودند: نسبت به پدر و مادرت نيكوكار باش تا پاداش تو بهشت باشد... اصول کافی. ج. ۲. ص ۳۴۸ ناراحتی من، برایش خیلی مهم بود؛ اما وقتی پای پدر و مادرش به میان می‌‌آمد، همه‌ی سعی‌اش این بود احترام هر دو آنها، کاملا حفظ شود. یکبار که برای موضوعی ناراحت شده بودم، از مهدی خواستم که مسأله را، با خانواده‌اش در میان بگذارد؛ اما او قبول نکرد گفت: می‌ترسم پدر و مادرم حتی برای یک لحظه، ناراحت شوند... ❣شهید سید مهدی حسینی 📙 ردپای گل سرخ، روایتی از سبک زندگی مدافعان حرم. صفحه ۲۱ 🤚 در حرم باشید❣️ ❤️کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 razavi_aqr_ir
قالَ الرسول (ص): کُن بارّا واقتَصِر عَلی الجَنّه امام رضا(ع) به نقل از پیامبر(ص) می‌فرمودند: نسبت به پدر و مادرت نيكوكار باش تا پاداش تو بهشت باشد... اصول کافی. ج. ۲. ص ۳۴۸ با اینکه خانه ما از مادر ایشان دور بود و حدود یک ساعت زمان می برد از سر کار و ماموریت که می آمد با وجود چشم انتظاری ما خبر می داد که اول سری به مادر می زنم همه این احترام ها بخاطر این بود که رسیدگی به پدر و مادر را عامل موفقیت در کارها می دانست.                                                            ❣ شهید رضا خرمی 📙 ردپای گل سرخ، روایتی از سبک زندگی مدافعان حرم. صفحه ۲۰ 🤚 در حرم باشید❣️ ❤️کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 زانوهای او همیشه خاکی بود. همیشۀ خدا. روزی راز این زانوهای خاکی را از سیدمجتبی پرسیدم. چیزی نگفت. اصرار هم که کردم فایده نداشت. مجبور شدم خودم تحقیق کنم🤔 و ببینم چرا زانوهای سید همیشه خاکی است. بعد از چند روز تحقیق متوجه شدم که او هر روز صبح، مُصِر است در برابر پدرش زانو بزند و دست های او را ببوسد. این کار راهم آنقدر با طول و تفصیل انجام می داد که زانوهایش خاکی میشد. عجیب احترام پدر و مادر✨ را داشت. در خانه ، دیگر از آن چریک مبارز خبری نبود. آنجا دیگر سراسر جاذبه می شد.آخرِ مهربانی.... سید مجتبی هاشمی 💐💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 ⁣ می‌دانستم روح حاجی بزرگوارتر از این حرف‌هاست که از من نگذرد؛⁣ ولی خودم حاضر نبودم از گناه خودم بگذرم.⁣😔 همیشه توی فکر و خیالم، ⁣ خانه‌ی آقای حسینی را با فرش‌های مجلل و مبلمان گران قیمت و تشکیلات آن‌چنانی تصور می‌کردم.⁣ برای تصور این زندگی اشرافی، توجیه هم داشتم، می‌گفتم:« بالاخره فرماندۀ تیپ است، آن هم تیپی که موقعیتش از لشکرهای عملیاتی هم حساس‌تر✨ است!⁣ معاون اطلاعات عملیات قرارگاه هم که هست!»⁣ آن روز، خیلی گریه کردم؛ اما نمی‌‌دانم چقدر طول کشید.⁣ بنا شده بود وسایل شهید را من بفرستم مشهد.⁣🍃 فرش‌های مجللش، چندتا پتو بود.⁣ وسایل اشرافی و آنچنانی‌اش هم یخچالی کوچک بود و گازی رنگ و رو رفته و کمی ظرف و ظروف.⁣ دو سه تا صندوق خالی مهمات هم کمد وسایلش بود!⁣ ⁣⁣⁣ 📕کتاب طلایه داران نور، انتشارات آستان قدس رضوی⁣⁣⁣⁣⁣ سید علی حسینی 💐💐 📸امیرحسین قاسم‌زاده 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 ⁣⁣یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفت، همراهش بودم داخل ماشین هدیه‌ای به من داد.⁣🎁 اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم.⁣ خیلی خوشحال شدم و همان جا بازش کردم.⁣ دیدم روسری است.⁣ یک روسری قرمز با گل‌های درشت.⁣ جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت:⁣ بچه‌ها دوست دارند شما را با رو با روسری بببنند.⁣ از آن وقت روسری گذاشتم.⁣ او مرا مثل بچه ای کوچک قدم به قدم جلو برد و به سمت اسلام آورد.⁣ 📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋خاطره ای از مصطفی چمران⁣ 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 در همان زمان که به جبهه رفت و آمد می کرد،⁣ درصدد ازدواج برآمد و موضوع را در میان گذاشت،⁣ ولی ما گفتیم:⁣ «ازدواج را به بعد از جنگ موکول کن.»⁣ گفت: « برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم.»⁣ می خواست از خانواده ای زن بگیرد که عفت و حیا ⁣ و حجاب را به درستی مراعات می کنند.⁣ در نوزده سالگی ازدواج کرد.⁣ برخوردش با همسر و خانواده ی همسر، ⁣ بسیار خوب و با مهربانی و احترام کامل بود.⁣ ⁣ ⁣⁣ 📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋خاطره ای از حسین زارع کاریزی⁣⁣ 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 ⁣ ⁣انگار نه انگار از جبهه رسیده است. از در که وارد شد آستین‌ها را زد بالا و نشست کنار تشت لباس‌ها. ⁣ گفتم: « کار شما نیست.کار من است.»⁣ خیلی جدی گفت: «یعنی می خواهی بگویی این قدر دست و پا چلفتی‌ام؟»⁣ گفتم: « نه بابا! می گویم این وظیفه من است»⁣ زُل زد توی چشم هایم:⁣ « خانم جان! اسیر که نیاورده ام توی خانه ام.⁣ حالا بگذار این دو تکه رخت را هم ما بشوییم.»⁣ ⁣ 📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋️خاطره ای از حاج رضا شکری پور⁣ 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
🌹 ⁣⁣⁣⁣ شب‌ها که خانه بود، کاغذی را دست می‌گرفت و علامت می‌زد. شبی صدایم زد و گفت: «عیال، این کاغذ را دیده‌ای؟» گفتم: «نه. چه هست؟» گفت: «نامهٔ عملم است. حساب و کتاب کارهایم! می‌خواهم بدانم هر روز، دل چند نفر را شکسته‌ام. با چند نفر خوب بوده‌ام و چه کارهایی کرده‌ام. همهٔ این‌ها را می‌نویسم. گفتم نشان تو هم بدهم؛ شاید دوست داشتی برای خودت درست کنی.» ⁣⁣📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋خاطره‌ای از محمد علی خورشاهی 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣
🌹 ⁣ هیچ وقت یادم نمی رود: ⁣ روزی کفش های خودشان را که واکس می زدند، ⁣ کفش های مهدی، پسر ارشدمان را هم واکس زدند.⁣ گفتم: «چرا این کار را کردید؟» ⁣ گفت: « من نمی توانم مستقیم به پسرم بگویم که این کار را انجام بده، چون جوان است و امکان دارد به او بَربخورد.⁣ میخواهم کفش هایش را واکس بزنم و عملاً این کار را به او بیاموزم.⁣ ⁣📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋خاطره ای از شهید صیاد شیرازی⁣ 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir