eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
9.6هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
6هزار ویدیو
13 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 🕊شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
📋 🕊شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌕شهید مدافع‌حرم 🌺حاج منصور شب بیستم ماه رمضان، روضه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها می‌خواند. یادم هست می‌گفت:«شب نوزده و بیست و یک همه می‌آیند؛ اما شب بیستم فقط خواص می‌آیند.» آن شب مجلس خیلی گرفت. در و دیوار ناله سر می‌داد. وضعیت محمدحسین برایم باورپذیر نبود. منقلب شد، لطمه می‌زد، با تمام وجود ضجّه می‌زد. حال خودش را نمی‌فهمید. بماند. 🌻بعد از احیای شب بیست و یک، حاجی گفت:«جوان‌ها بیایید دوتا فرش جابه‌جا کنید!» ما رفتیم که به سحری برسیم. بیست‌سی قدم رفتیم، جفت‌مان در دل‌مان بود که برگردیم. نگاهی به هم انداختیم و برگشتیم. چند دقیقه بیشتر طول نکشید؛ 🌺سرِ چندتا فرش را گرفتیم، بعد هم سریع راه افتادیم. انداختیم توی اتوبان همّت، یک دفعه لاستیک موتور ترکید. حدود بیست‌متر روی آسفالت کشیده شدیم. هنوز صدای جیغِ زن‌ها و قیژ ترمزها توی ذهنم هست. حتی صحنه‌ای که یک زن و شوهر ... ! 📸ادامه‌در تصاویر | تصاویر باز شود... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر دلی نمانده که دلبـــــر بخوانمت هجران روی تو دل ما را مذاب کرد . . . طلبه شهـید مدافع حرم 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
😍وسایل خانگی قشنگ میخوای با کیفیت میخوای😊 باقیمت مناسب باشه از اینکه گرون خریدی خسته شدی😔? بیا این کانال گم نکن لینک بزن تفاوت قیمت رامشاهده کن👇 https://eitaa.com/joinchat/770179840C37edc40d3c
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
✅شیک ترین وسایل آشپزخانه ✅وسایل آشپزخانه فانتزی ✅ارزان سرای لوازم آشپزخانه باما همراه باشید تاکیفیت را با مناسب ترین قیمت ها⏬ ✅https://eitaa.com/joinchat/770179840C37edc40d3c
📋 🕊شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
✅ به‌خاطر نمازهای اول وقتم، این‌جا هم فرمانده‌ام! ✍جاده‌های کردستان آن‌قدر ناامن بود که وقتی می‌خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را می‌گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی‌کردی؛ اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید می‌ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت. بعد از شهادتش، یکی از بچه‌ها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشته زیارت می‌کرده. یک عده هم همراهش بوده‌اند. گفته بود «تو این‌جا چی کار می‌کنی؟» جواب داده بوده «به‌خاطر نمازهای اول وقتم، این‌جا هم فرمانده‌ام.» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع عروس اسماعیل هنیه با همسر شهیدش حازم هنیه و دختران شهیدش آمال و‌ مونا خانواده‌ی شگفتی‌آور ✌️🦋💚 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : دوم 🔸صفحه : ۶۳-۶۲ 🔻قسمت : ۳۱ یک هفته ای می شد که از حسین خبر نداشتم. هر وقت زنگ می زدم، دوست هاش می گفتن «الان کار داره. منتظر باشید. خودش تماس می گیره.». دل شوره داشتم. خیالم هزار جا رفت. حسینی که هر روز و هر شب بهم زنگ می زد، حالا یک هفته بی خبر از ما... مشغول آشپزی بودم که صدای زنگ گوشی ام را شنیدم. درست می دیدم؛ پیامی از خط حسین برام ارسال شده بود که نوشته بود؛ به زودی با شما تماس می گیرم. انگار خدا تمام دنیا را بهم داده بود. چشمم به گوشیم بود و با صدای هر زنگی از جا می پریدم. سرانجام صبح فردایش ، حسین بهم زنگ زد. همین که صداش را شنیدم، زدم زیر گریه. گفتم «حسین، تو این هفته، از نگرانی داشتم می مردم. نباید یه خبر از سلامتیت به ما می دادی؟! آخه تو که این جوری نبودی!» با صدایی خیلی آرام گفت «طاهره حقیقتش، من مجروح شده ام. دارم میام تهران.» تازه علت آن همه دل شوره هایم را فهمیدم. چند دقیقه ای باش حرف زدم. احساس کردم حالش زیاد خوب نیست. فردا، همراه بچه ها رفتم تهران. زمانی رسیدیم فرودگاه که آقای حاج باقری آمده بود فرودگاه، دنبال ما تا با هم به بیمارستان برویم. گرچه حسین زخمی برگشته بود‌ مهم دیدار دوباره با او بعد از چهارده ماه بود. حسین ساعت دو صبح رسیده بود تهران. توی مسیر به خودم و حسین فکر می کردم. به بیمارستان رسیدیم.هر قدمی که به سمت اتاقش بر می داشتم. ضربان قلبم تند تر می شد. پاهام به سختی یاری ام می کردند. جلوی اتاقش رسیدم. چشم هام درست می دید؛ این حسین ام بود! برگشته بود؛ اما با لباسی دیگر و با صورتی رنگ پریده! با لبخند همیشگی اش سلام کرد. بغضم را قورت دادم . جلو رفتم. صدام از شدت هیجان می لرزید. بریده بریده سلام کردم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. به پهنای صورتم اشک می ریختم. کاش می توانستم بدون پروا، آن همه دوری و دل تنگی را داد می زدم. الهی بمیرم،دل تنگی بچه ها بیشتر از من بود. مثل پروانه، دور باباشان می چرخیدند و گریه می کردند. گفتم «حسین، می دونی این مدت به من و بچه ها چه گذشته؟». با صبر به حرف های من و بچه ها گوش می کرد. بچه ها از باباشان قول می گرفتند که «بابا، دیگه نرو سوریه ...» من هم به این امید بودم که دیگر حسین به سوریه بر نمی گردد. ادامه دارد.... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
خواهر شوهر ۱۸سالم بارداره🤰 همه ی خانواده گفتیم سنش کمه چیزی از نوزاد بلدنیست 🤦‍♀ بعد چندوقت هممونو دعوت کرد خونش دهنمون باز موند😳 اینقدرررر بچش خوشگل بود😧 بعد گفت هر چی خریده از این کانال خریده👇😍 http://eitaa.com/joinchat/253624325C29e3fe1255 🔴تولیدی مستقیم کاملا 🔴 واسه بچم خریدم ازشون عالیه😍👆