همه جمع شده بودند برای جلسه.
آقای باهنر رو فرستاده بودند که شهید بهشتی رو بیاره. اومده بود و گفته بود: که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. شهید بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم آقای باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم...
#شهید_سید_محمد_بهشتی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
#قسمت_دهم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
یک بار که خیلی دمغ بود، به اش گفتم:«چرا بعضی ها خوشحال هستن و شما ناراحت؟»
اخم هایش را کشید به هم جواب واضحی نداد فقط گفت:« همه چی خراب میشه همه رو می خوان نجس
کنن!»
بالاخره صحبت تقسیم ملک ها قطعی شد یک روز چند نفر از طرف دولت آمدند روستا همه اهالی را گفتند: «بیاین تو مسجد آبادی.»
خانه ها را یک به یک می رفتند و مردها را می خواستند نه اینکه به زور
ببرند، دعوت می کردند بروند مسجد تو همان وضع و اوضاع یکدفعه سر و کله عبدالحسین پیدا شد. نگاهش هیجان زده بود. سریع رفت تو صندوقخانه دنبالش رفتم تازه فهمیدم می خواهد قایم شود، جا خوردم. رفت تو یک پستو و
گفت: «اگه اینا ،اومدن بگو من نیستم
چشام گرد شده بود.
«بگم نیستی؟!»
«آره، بگو نیستم اگرم پرسیدن کجاست، بگو نمی دونم.»
این چند روزه ،بفهمی نفهمی ناراحت بودم آن جا دیگر درست و حسابی جوش آوردم به پرخاش گفتم: «آخه این چه بساطیه؟! همه می خوان ملک بگیرن آب و زمین بگیرن، شما قایم می شی؟!»
جوابم را نداد. تو تاریکی پستو چهره اش را نمی دیدم ولی می دانستم ناراحت است. آمدم بیرون.چند لحظه نگذشته بود در زدند. زود رفتم دم در آمده بودند پی او گفتم «نیست.»
رفتند.چند دقیقه ی بعد بزرگترهای ده آمدند دنبالش ،آنها را هم رد کردم آن روز راحتمان نگذاشتند.سه، چهار بار دیگر هم از مسجد آمدند، گفتم: «نیست.»
«هرچه می پرسیدند کجاست؟ می گفتم نمی دونم»
تا کار آنها تمام نشد خودش را تو روستا آفتابی نکرد بالاخره هم تمام ملک ها را تقسیم کردند.خوب یادم نیست حتی پدر و برادرش آمدند پیش او ،بزرگترهای روستا هم آمدند که دو ساعت ملک ۱ به اسمت در
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
یک روز آقای کرباسچی که آن موقع استاندار اصفهان بود، به من گفت چند دستگاه تویوتا به استانداری تحویل دادهاند، من یکی از آنها را گذاشتهام برای آقای خرازی که هر وقت از منطقه به اصفهان میآید استفاده کند.
اما من هیچ وقت حسین را سوار این تویوتا ندیدم. یکبار به او گفتم: چرا از ماشین استانداری استفاده نمیکنی؟ گفت: من یک رزمندهام، نباید وامدار کسی باشم. ما اینجا کنار یکسری بچههایی هستیم که هیچ امکاناتی ندارند و باید مثل آنها باشیم.
🎙غلامحسین هاشمی
#شهید_حسین_خرازی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
❌هنوووزم تخممرغ میشکونی؟!!!😳🥚
🤔نمیخوای بعد از این همه سال #یکبار_برایهمیشه از دست #چشمونظر 👁 خلاص بشی؟
😍بیا اینجا👇
با یه راهکار ساده #مثه_آب_خوردن از دست چشم زخم و طلسم و سحر و جادو و...خلاص شو👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/3544645675Cb652c81296
🔥تا آخر عمر دیگه چــشــم نمیخوری
🔥دیگه نگران چشـم خوردن نباش
🔥چشمزخم رو ریشهکن کردیم
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
👿اگه طلسم یا جادو شدی
🤕یا چشم و نظر زندگیتو داغون کرده
😰و رزق و روزیت کم شده
🗣یا مدام با همسرت دعوا میکنی
🚫یا بختت بسته شده
😭خلاصه اگه #گرفتاریهای_زندگیت زیاد شده، اصلا و اصلا ❌این کانالو از دست نده👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/3544645675Cb652c81296
💯🤝بهت قول میدم اینجا☝️آخرین جایی باشه که برای حل مشکلاتت امتحان میکنی🥰
💥 #حل_مشکلات_در_کمترین_زمان ☝️
🌷🕊
#عاشقانههای_همسران_شهدا
همسر شهید میثمی: پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ (چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر حملم بود) گفتم: آره، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد. بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت "هادی". پرسیدم: دوستش داری؟ گفت: «مادرش را بیشتر دوست دارم.»
#شهید #عبدالله_میثمی
#شهدا #شهادت #سیره_شهدا #دفاع_مقدس #همسر_شهید
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
🌷🕊
#عاشقانههای_همسران_شهدا
من در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان “شهیــــد زنــــده” ذخیره کرده بودم؛
یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت:
شمارهاش را بگیرم
وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان “شریک جهادم و مسافر بهشت”
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم، ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
راوے: همسر #شهید_جواد_جهانی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
⭕️ انگلیسیها در زمان قاجار، سوختهی تریاک را از خود تریاک گران تر میخریدند و با این روش دوستداران پول مفت را به دام اعتیاد میانداختند.
امروز هم برای حکمرانی سایبری، شرکتها و دولتها حاضرند پول مفت به دیگران بدهند تا آنها را در دام ذلت استعمار سایبری اسیر کنند.
#همستر
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 برخی وداعها در غزه میتواند اندازه چند جلد تراژدی غم را در خود جای بدهد...
🤲#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#غزه
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
⚘برای تشکّر ...
یه روز دیدم در میزنند رفتم پشت در، دونفر بودند. یکیشون گفت : منزل صیادشیرازی همین جاست؟ دلم هری ریخت. گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستادند و بعد یه پاکتی بهم داد ، اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم ، هنوز فکر میکردم خبر شهادتش رو برام آوردند ، دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: «برای تشکر از زحمتهای تو ، همیشه دعات میکنم» از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد...
به نقل از مرحومه عفت شجاع
همسر شهید سپهبد صیادشیرازی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
♦️مرزبان هرمزگانی در یاسوج به شهادت رسید
🔹یکی از ماموران مرزبانی هرمزگان که در مرخصی به سر می برد، در یکی از پارک های یاسوج با اراذل و اوباشی که مزاحم نوامیس بودند درگیر شد و به شهادت رسید.
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🔴 به مداحی علاقه داری؟ 🎤🤔
🔴 صدای خوبی نداری؟؟؟! 🎙😬
🔴 دوس داری یه مداح حرفهای باشی؟ 😲
💎 هر روز آموزش #رایگان صداسازی داریم 👇
🔰 رفع استرس موقع خوندن
🔰 آسان ترین روش تحریر زدن
🔰 رفع گرفتگی صدا هنگام خوندن
🔰 بَــم کردن صدا در 10 روز
راستی ؛ یه مینی دوره رایگان صداسازی
برای محرم گذاشتیم ، از دست نده👇 ♥️
https://eitaa.com/joinchat/1730609171C128dc4f3c9
با این مینـی دوره صداتـــو بساز☝️🏻😎
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
🔴 ✍ کی گفته زن باید مثِ فیتیله فقط بسوزه و بسازه ! 😡
🦋 دوستان زیادی تقاضا برای مشاوره رایگان داشتن لینک کانال دکتر انوشه میذاریم
❤️لطفا انگشت مبارک بزن رو لینک👇
https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
✅🦋جملات آموزشی خانواده ها
✅🦋سخنرانی ها تأثیر گذاردر مورد طلاق
✅ 🦋توصیه های انگیزشی و روانشناسی...
🌹پیشنهاد ویژه مدیر کانال👆
و سلام بر شهید سیدمرتضی آوینی که می گفت:
«خون دادن برای خمینی زیباست
اما خون دل خوردن برای خامنه ای
از آن هم زیباتر است»
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
ازدواج به سبک شهدا💍
عروسی با یک شام ساده
شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، یک جلد قرآن هم مقابلش. مهریه را هم برخلاف آن زمان سنگین نگرفتیم، اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم، البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند، اینکه می شود ساده ازدواج کرد و خوشبخت بود
.
😍عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دور هم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه بخت.
#شهید_علی_نیلچیان
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
• شهید سیدمحمّد حسینی بهشتی:
ازدواج آن قدر مهم است که از
رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود:
«ازدواج سنت و راه و آیین و
شیوه من به عنوان پیامبر شماست
و هرکس از این سنت و شیوه
سرپیچی کند از من نیست»
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
●حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا...
شده بود فرمانده تخریب لشکر المهدی(عج)...
●می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد....
●بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب...
دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد.
گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه!
گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ!
گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟
گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده.
روی آسـتین جاے یک پارگے بود.
گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟
گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته.
هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو مےگذارم رو این پارگےآروم میشم!
شهید_علی_ناظمپور(کاکاعلی)
📎سمت: فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی(ﻋﺞ)🌷
شادی ارواح شهدا صلوات🌹🍃🕊
#شهید | #علی_ناظمپور
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
.
سلام خدمت شما . من یک فرد مذهبی هستم و عاشق این بودم که بتونم توی خونه خودم #روضه_خونگی بگیرم ولی به خاطر بحث سخنران و پذیرایی و برنامه ریزیش همیشه منصرف می شدم.
تا اینکه با یک مجموعه ای آشنا شدم که خودش برامون سخنران می فرستاد و بمون یاد داد چطور پذیرایی کنیم و برنامه بریزیم و واقعا نقطه عطف زندگیم شد .
دوست دارم شمارو با این مجموعه آشنا کنم و لینکش رو براتون بفرستم . حتما عضوش بشید برای #جشن و #روضه های خونگی نیازتون میشه 👇🏻👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3726377046C3fafa2bd01
.
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
.
🔻ببینید چقدر آدم از روضه خونگی حاجت گرفته . بیا اینجا👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3726377046C3fafa2bd01
گره افتاده تو زندگیت😭 👆
دوای درد همهمون یه روضه خونگیه❤️🩹
🔹چیزی که نمی دانید، عمل نکنید.
🔹ادای کسی را در نیاورید.
🔹بدون علم درست، وارد کاری نشوید؛ مخصوصا دین.
🔹اول واجبات، بعد مستجبات موکد. مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری ها، نه حج و کربلا صد بار بدون این کارها.
#شهید | #روح_الله_قربانی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
👈 از شهید همدانی پرسیدند بعد از بازگشت از سوریه برنامه تان چیست؟
👈 گفت: تصمیمی گرفتم که مطمئنم از چهل سال مجاهدت بالاتره، برم یه گوشه از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچه های نوجوان و جوان کارفرهنگی انجام بدهم؛ برای امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) آدم تربیت کنم. سرباز تربیت کنم.
کاری که تا حدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدهیم.
#شهید | #حسین_همدانی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
📖 ″برشی از خاطرات″ | غلامعلی پیچک
#شهید | #غلامعلی_پیچک
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
#استوری 📖 ″برشی از خاطرات″ | غلامعلی پیچک
#شهید | #غلامعلی_پیچک
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 اگر حتی اصلا آدم مذهبی نیستید وقت بذارید این کلیپ رو ببینید.
اگر فکر میکنی بین تو و خداوند فاصله افتاده، حتما بهت پیشنهاد میکنم مطالب این کانالو بخونی و ببینی.
من به #دین و #مذهب اعتقاد زیادی نداشتم ولی کاری که توی این کلیپ میگه رو انجام دادم و زندگیم زیرو رو شده
📌 این کلیپ در کانال زیر پین شده است و اگر آماده تغییر هستی یک " یا علی " جانانه بگیم و عشق را آغاز کنیم🌺👇
https://eitaa.com/joinchat/2672164875Cf611755acc
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#داغ_ديدار
🌷از شدت درد، چهرهاش سرخ شده بود؛ باز دست از شوخیهای لطيفش برنمیداشت. روز به روز كمرش خميدهتر میشد؛ باز میرفت و كارهای "از پا افتادهها" را انجام میداد. روزی كه دل درد شديد گرفت، مجبور شدند شبانه او را به بيمارستان شهر ببرند. دو ماه بعد، يك اسكلت نيمه جان را از داخل ماشين درآوردند و گذاشتند روی تخت بهداری اردوگاه و با غرور گفتند: به ايران بنويسيد كه ما بيمارتان را عمل كرديم! پزشكيار ايرانی، يواشكی به بچهها گفت: داخل شكم "مجتبی" پر از غدههای سرطانی شده. مجتبی هم زير چشمی نگاه میکرد. تو صورت او لبخند بود و تو چشمهای بچهها اشك. فكر میكردند خبر ندارد. همان روز اول، پزشكان عراقی به او گفته بودند: "همهی رودههات سرطانی شده. اميدی به معالجه نيست".
🌷يك روز دوان دوان از بهداری زد بيرون. دلش گرفته بود. مؤذن خوش صدای اردوگاه را پيدا كرد. سر و صورتش را بوسيد. كشيدش گوشهای و گفت: "آقا بالا! يه مرتبهی ديگه برام اذان بگو! دلم گرفته. میخوام با شنيدن اذان دلشاد بشم. میدونم كه به زودی شهيد میشم و آرزوی ديدن امام خمينی تو دلم میمونه." حاج آقا ابوترابی هميشه به مجتبی سر میزد. روزهای آخر كه خيلی درد میكشيد، بچهها گفتند: "حاج آقا! وقتی به عيادت مجتبی میرويم، سرش را زير پتو میکند و با ما حرف میزند." حاج آقا كه به سراغش رفت، سرش را آورد بيرون. ـ مجتبی جان! چرا سرت را زير پتو می كنی؟ ـ از شدت....
🌷.... ـ از شدت درد. نمیخوام بچهها چهرهی منو اينطور ببينند. من هميشه با صورت خندان با اونا برخورد میکردم. اگر بچهها منو اينطور، گرفته ببينند خنده از چهرههاشون گرفته میشه. اونوقت دشمن خوشحال میشه. بعد هم وصيتهايش را شروع كرد: "حاج آقا جون! آرزو داشتم امام را ببينم. اولين روزی كه به ايران برگشتی سلام مرا به آقا برسان و بگو "مجتبی احمد خانی" گفت، من سعادت ديدار با تو را نداشتم. بعد هم به مادرم بگوييد مجتبی گفت در شهادت من گريه نكنيد." چند روز بعد؛ يعنی ۱۸ خرداد ۶۶، تخت مجتبی برای مريض بعدی خالی شد و اردوگاه شد ماتم سرا. دو سال بعد مثل همين روز، سه روز بود كه اردوگاه شده بود اشك و آه. داغ ديدار امام خمينی به دل همهی بچهها ماند.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانی و سید آزادگان مرحوم سید علیاکبر ابوترابی فرد
#راوی: آزاده سرافراز صفرعلی پيرمراديان
منبع: سایت نوید شاهد
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی