مادر شهید میگفت:
دکتر گفته بود،به این زودی نمی توانی به جبهه برگردی.پسرم طاقت نمی آورد چند بار با من صحبت کرد،آخر از علی اکبر و علی اصغر حسین گفت تا راضی شدم و رفت.
یک روز که در اتاق خوابیده بودم،صدایی شنیدم که گفت:«مادر خداحافظ» همان موقع دلم به شلمچه رفت تا پسرم را بدرقه کند.
ابوالقاسم سرپرست خانواده ام بود.
ودوستش حسن ادهم تعریف میکرد:
همەی بچههایی که با ما بودند، دو تا پلاک داشتند؛ چون قبلا جزو تیپ امام رضا علیه السلام بودیم و وقتی تیپ ۱۲ مستقل قائم(عجل الله) تشکیل شد، منتقل شدیم.
به ما گفته بودند که موقع عملیات، پلاک تیپ امام رضا علیه السلام را از گردنمان برداریم. گفتم: ابوالقاسم، پلاک تیپ امام رضا علیه السلام رو از گردنت بردار گفت: نه، بذار باشه. میخوام اگه شهید شدم، برم زیارت امام رضا علیه السلام. همان طور هم شد، پیکرش را به اشتباه بردند مشهد و بعد از طواف، شناسایی شد و آوردندش سرخه.
شهید ابوالقاسم سنگسر
تولد: سرخه، سال ۱۳۴۷
شهادت: شلمچه، کربلای ۵، سال ۱۳۶۵
مزار: گلزار شهدای سرخه
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#امام_رضا_جانم
#شهید_ابوالقاسم_سنگسر
#امام_حسین
#وعده_صادق
#مرگ_برآمریکا
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم