#خاطرات‌شهدا🌸 راوی:مادرشهیدمشلب احمدرابطه فوق العاده ای با برادر و خواهرانش داشت ومهربرادرانه‌ی خاصی به آنهاابرازمیڪرد.. به ڪوچڪترین‌نڪات‌در مورد‌انها اهمیت‌میداد.. مخصوصابه حنین‌توجه ویژه ای‌داشتـ. حتی به‌لباس‌پوشیدن،مدل موو ڪوچڪترین‌ڪارهای اواهمیت‌میداد در ڪارهابه‌خواهران وبرادرش‌ڪمڪ میڪردوبرای‌همه پشتیبان و ڪمڪ حال بود.. ↜منبع:ڪتاب ملاقات در ملڪوت 🕊| @Razeparvaz

#خاطرات‌شهدا🧔🏻🌱 اتاقش قفسه‌ی کتابی داشت ، که دیگر جوابگویِ حجم کتاب هایش نبود ! 📚 پیشنهاد دادم که در اتاقش یک کمد دیواری درست کند تا بزرگتر باشد ، به همین منظور قفسه‌ی کتاب را خالی کرد و کتاب ها چند ماهی گوشه‌ی اتاق جمع آوری شده بود ! من یک روز به شوخی به او گفتم : اگر برایت اتفاقی بیفتد ، اینجا می‌خواهیم مراسم برگزار کنیم ! اینطوری که نمی‌شود 😅🤨 کمد را درست کن و این کتاب هارا از روی زمین جمع کن ! همان روز رفت و سفارش طبقات کمد را داد و تا صبح در حال اندازه گیری و نصب طبقات بود 🔨 فرش اتاقش را هم شسته بود پسرم مهیایِ رفتن بود :) ... شهید مدافع حرم " رسول خلیلی " 🕊| @Razeparvaz

#خاطرات‌شهدا🧔🏻🌱 چند بار اتفاق افتاده بود که کنار جاده ، وقتی از این ده به ده دیگر می‌رفتیم ، می دید که بچه ای کنار جاده نشسته و دارد گریه می‌کند 👦😟 ماشین را نگه می‌داشت ، پیاده می‌شد و می‌رفت بچه را بغل می‌کرد ، صورتش را با دستمال پاک می‌کرد و او را می‌بوسید. 🙂 بعد همراه بچه شروع می‌کرد به گریه کردن 😭😔 ده دقیقه ، یک ربع ، شاید هم بیشتر ... 🥀 " شهید دکتر مصطفی چمران " 🕊| @Razeparvaz

#خاطرات‌شهدا🧔🏻🌱 سرمایِ شدیدی خورده بود ، احساس می‌کردم به زور رویِ پاهایش ایستاده است ! من مسئول تدارکات لشکر بودم ، با خودم گفتم : خوبه یک سوپ برایِ حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه 😋 🍲 همین کار را هم کردم ، با چیزهایی که توی آشپز خانه داشتیم ، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است !! ☹️😖 گفت : چرا برای من سوپ درست کردی ؟؟ گفتم : حاجی آخه شما مریضی 🤒 ناسلامتی فرمانده‌ی لشکرم هستی ؛ شما که سرحال باشی ، یعنی لشکر سرحاله ! گفت : این حرفا چیه میزنی فاضل ؟! من سوالم اینه که چرا بین من و بقیه‌ی نیروهام فرق گذاشتی ؟ تویِ این لشکر، هرکی مریض بشه تو براش سوپ درست می‌کنی ؟ گفتم : خب نه حاجی ! 🙄 گفت : پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو می‌خورم که بقیه‌ی نیروها خوردن 🍃 ( شهید حاج احمد کاظمی ) 🕊| @Rapzeparvaz

#خاطرات‌شهدا🕊.. برایش‌دلمہ‌درست‌ڪردیم کہ‌خیلے‌دوست‌داشت😋 وقتےخواستیم‌مزه‌یکے‌را‌بچشد نپذیرفت،گفت:«دوست دارم اول‌براۍحاج‌قاسم‌ببرمـ♥️» زنگ‌زد‌بہ‌خانہ‌حاجے وگفت‌ناهار‌نخوردتا‌برایش‌دلمہ‌ببرد🍲 مےگفت:‌«حاجےخیلےدلمہ‌دوست‌داره؛ اول‌براۍحاجے‌مےبرمヅ.. همیشہ‌همینطوربود بہ‌هرچیزۍکہ‌حاج‌قاسم‌دوست‌داشت لب‌نمیزدتااول‌براۍاو‌ببرد..🙂 #شهیدحسین‌پورجعفری🌱 ↳| @Razeparvaz|🏴|