.
همه دور تا دور سفره نشسته بودیم.
پدر و مادر مهدی خواهر و برادرش.
من رفتم توی آشپزخانه چیزی
بیاورم، وقتی آمدم، دیدم همه نصف
غذایشان را خورده‌اند. ولی مهدی
دست به غذایش نزده تا من بیایم :)
#برشی‌از‌یک‌روایت‌عاشقانه
#شهید‌مهدی‌زین‌الدین
🕊| @Razeparvaz
🌱🦋
•
•
وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابہ ها خالی هستن.
باید تا هور می‌رفتم. زورم اومد...
یہ بسیجی اون اطراف بود. گفتم "دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می‌کنی؟" رفت و اومد. آبش ڪثیف بود.
گفتم "برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب می‌کردی، تمیزتر بود!"
دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. بعدها شناختمش. #زین‌الدین بود؛ فرمانده لشکر…!🙃
#شهید‌مهدی‌زین‌الدین
#درس‌اخلاق
@Razeparvaz|🕊°•.
•••
من تکلیفــ می‌کنم
شما رزمنـدگان را
بہ وظیفه عمل کردن و
حسینی وار زنـدگی کـردن
| #شـهید‌مهدی‌زین‌الـدین |
@Razeparvaz|🖤°•.
.
فرمانده‌لشڪر۱۷علۍ‌ابن‌ابیطالب‌بود..✋🏻
بعد‌از‌شهادتش‌‌خوابش‌رو‌دیدن🍃.°
بهش‌گفتن:آقا‌مھدۍ‌از‌عالم‌بࢪزخ‌چه‌خبـر؟👀
گفت:در‌عالـم‌برزخ‌هم،
فرماندهۍ‌شهدا‌رو‌دادن‌به‌من!🤭💙
گفتن:به‌خاطر‌چـۍ⁉️
گفت:بـه‌خاطر‌اون‌مواظبت
و‌مراقبت‌بر‌نمـاز‌اوݪوقتـم :)🥀..
.
#شهید‌مهدی‌زین‌الدین🌱
↳| @Razeparvaz|🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت‌بالا‌تره؟🥀
یا‌انجام‌تڪلیف‌الهۍ؟🤔
#شهید‌مهدے‌زین‌الدین🌿