eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
10.7هزار دنبال‌کننده
823 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله على را نور عینم من، گل باغ حسینم من ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله @raziolhossein
آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید در احتضارم و بدنم درد می كند این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید نام علی و فاطمه جاوید مانده است دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید افطار كردم و جگرم پاره پاره شد جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید من وارث بلای خرابه نشینی ام سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید @raziolhossein
غریبِ شهر کجا ظلمِ بی‌حساب کجا بزرگ‌زاده کجا خانه‌ای خراب کجا مدینه غرق بلا  سامرا اسیر جفا ببین که بی‌کسی‌ات از کجاست تا به‌کجا تو زهر خوردی و راحت شدی از آنهمه زجر شرارِ زهر کجا آنهمه عذاب کجا تو را به سامره آورد دست و پا بزنی کجاست دردِ تو و  دادِ بی جواب کجا؟ اسیر سامره توهین تعارفت کردند کسی نگفت حیا کن از آن جناب‌....کجا رواست جان بدهم من بعد این روضه امام شیعه کجا مجلس شراب کجا تنت کفن شد و شد روضه  که تن تو کجا تنی رها شده در زیر آفتاب کجا گریز گریه شده ازدحام تشییعت لبان تشنه کجا یک دو جرعه آب کجا سرِ حسن به سلامت ،کنار تو می‌گفت: که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا تبِ سه‌ساله و خار و خس و نفَس تنگی گلوی دختر و بی‌تابیِ طناب کجا به روی ناقه نشسته است مادری اما صدای حرمله و گریه‌ی رُباب کجا به گریه گفت به زینب دوباره اصغر نیست که نیزدار کجا رفته با شتاب کجا... @raziolhossein
تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را نمی‌‌فهمد، چنان‌که هیچ کس ذاتِ خدایت را گِل ما موم شد در دست‌هایت لحظه‌ی خِلقت همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را چراغِ راه می‌خواهم، سری از سجده‌ات بردار قیامی کن ببینم روی مصباح‌ُالهُدایت را صراط‌َالمستقیم از دور نورِ سایه‌ات را دید میان نقشه‌اش انداخت نقشِ ردّ پایت را تویی که می‌شنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را کسی نشنید کوهِ بغضْ‌ بر دوشِ صدایت را تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدی‌ست؟ عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتم‌سرایت را به زَعم دشمنان، درّندگان هم دشمنت بودند قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوست‌هایت را گواهی می‌دهد چشمانِ خیسِ آیه‌ی تطهیر به بزم روضه‌‌های شام، وا کردند پایت را از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم" بخوان با مادرِ خود روضه‌های کربلایت را @raziolhossein
هرچند بی تو غصه هست و نیست شادی از یادت اما با صفاتر نیست یادی شادی وصلی هست حتما بعد از این که در سینه ام درد فراقت را نهادی آقا به یاد صبح موعودت می افتم با جلوه ی خورشید از هر بامدادی هر بار که می خوانمت من حتم دارم که حرف این آلوده را هم گوش دادی نام تو را می خوانم و می دانم آقا هست از سر من این سعادت هم زیادی تو مهربانی ، تو کریمی ، تو جوادی باب الحوائج هستی و باب المرادی ما میهمان روضه ات هستیم امشب ای مرثیه خوان مصیبت های هادی @raziolhossein
از سامره دوریم ولی نالانیم دلگیر و شکسته‌ بال وسرگردانیم دستی برسان بر سر ما ،بر ما که در بزم عزای جدّتان مهمانیم @raziolhossein
ما غلام و شاهمان هادی سلام الله علیه دلبر دلخواهمان هادی سلام الله علیه در شب غم ماهمان هادی سلام الله علیه شد چراغ راهمان هادی سلام الله علیه تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است اعتقادم را غدیریه * دو چندان کرده است جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است در هجوم خشکسالی ، ابر باران می شویم هر زمان که دسته جمعی ، جامعه خوان می شویم باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم همچو عرشی ها ، سیهپوشان هادی گشته ایم با امام عسکری ، گریان هادی گشته ایم آسمانی پر ستاره ، آسمان را خاک کرد زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد باز هم روز دوشنبه ، مادری ها شعله ور باز هم روز دوشنبه ، فاطمه،  داغ پسر باز هم روز دوشنبه ، تازه شد داغ جگر عسکری گوید گهی مادر ، گهی گوید پدر این حسن ها را دوشنبه ها ، فلک دلگیر کرد این حسن ها را دوشنبه ها ، تحیر پیر کرد سامرا ! کو مهربانی ، کو ادب ای وای وای میهمان و دست بسته ، نیمه شب ، ای وای وای باده و سلطان دین ، یا للعجب ای وای وای زنده غم های صفر  ، شد در رجب ، ای وای وای گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه باز هم با نام دین ، از دین تخلف می کنند باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند دور از کنعان ، چه توهین ها به یوسف می کنند بر ولی الله ِ ما ، باده تعارف می کنند مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت * زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام @raziolhossein
همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر میکنم یاإهدنا الصراط نمازمقربین درهرنماز نام تورا ذکر میکنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذرتو کردوشفا گرفت دیشب مریض خانه ی ما باوساطتت شد روبه راه،، تذکره ی کربلا گرفت پیچیده سوزناله ی تو بین قرن ها آهت اثر نمود وجهان پر شراره شد باپاره پاره ی جگرت این غزل گریست باخون دل نوشته شدوچارپاره شد بالاسر تو ضامن آهو کشید آه برجمع سوگوارتو آهو اضافه ش ازروی درد ناله زدی وای مادرم کم شد زسینه،، درد وبه پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهرومغیره یکی شده باتازیانه برجگرت حمله ورشدند روزدوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوارودر شدند گرچه به روی سینه ی تو زهر پاگذاشت دور وبر تو خولی وشمروسنان نبود گرچه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر زطشت ولب وخیزران نبود .. ازقتلگاه کرببلا سر در آورد هرکس که کرد مرثیه خوانی قتل تو یک تادوازده .....همه راشمر کشته است آن ضربه ی دهم شده بانی قتل تو @raziolhossein
به غیر زهر جفا، با کس آشنا نشدم تمام دردم و یک لحظه‌ام دوا نشدم منم که از همه رفع بلا کنم امّا دمی نبود که غرق غم و بلا نشدم میان کوچه در آن لحظه که زمین خوردم به ضرب کعب نی و تازیانه پا نشدم مرا به مجلس می با شتاب آوردند ولی غریب تر از دخت مرتضی نشدم به روی زخم لبم پای چوب،باز نشد نخورده چوب به لبها و بیصدا نشدم ز کودکانم اگر چه جدا شدم اما شبیه پیکر جدّم، جدا جدا نشدم دلم شکست زمانی که شد کفن بدنم خدا گواست که محتاج بوریا نشدم به روی پیکرم اصلاً کسی قدم نزده که پاره پاره تن از سُمّ اسبها نشدم @raziolhossein
از این حرم نفسِ مستجاب را ببرید هزار فیض، هزاران جواب را ببرید دعای گوشه نشینان بلا بگرداند دعای حضرت عالیجناب را ببرید نگاه سامره‌ایِ امامِ ما کافی است اگر به حشر بگویند  عذاب را ببرید قسم به نورِ جبینش که در حضورِ امام نیاز نیست به غیر، آفتاب را ببرید برای هر گره‌ی خود  برای هر بن‌بست هزار چاره‌‌ی دور از حساب را ببرید من آن خسم که به دستان سیل می‌گردم به آن حرم منِ خانه خراب را ببرید   میانِ کوچه امامم نفس نفس می‌زد حیا کنید  زِ دستش طناب را ببرید امام و بزم حرام و چرا نمی‌گویند که از مقابل آقا شراب را ببرید کشیده بر جگرش زهر شعله، اما گفت: که جدم آب نخورده‌است آب را ببرید حکیمه خواهر او دید دست و پا زدنش کنار او پسری دل کباب را ببرید صدا زدند برای تنِ مبارک او گل و گلاب و کفنهای ناب را ببرید میان کرببلا خواهری صدا می‌زد که هلهله نکنید، اضطراب را ببرید اگر به مرکب خود می‌دهید حرفی نیست دو جرعه هم سوی گودال آب را ببرید از آنطرف سرِ اصغر به نیزه می‌آید از این طرف روی ناقه رُباب را ببرید @raziolhossein
کاش چون شیر که در پای تو افتاد به خاک اسب ها از تنِ جدّ تو حیا می کردند @raziolhossein
اَشکو اِلیک یا رب از این قوم بد نسب آتش زدند قلب  مرا نیمه های شب اَشکو اِلیک از غمِ سنگین سینه ام در حصرِ سامرایم و دور از مدینه ام در شهر  غربتم ، غم بسیار میکشم مادر بیا که حسرت دیدار میکشم مادر بیا که سوخت ازاین زهر جان من انگار شعله میکشد از استخوان من آنانکه شعله بر در کاشانه ات زدند آنانکه  با لگد به در خانه ات زدند حالا مرا به رنج اسارت کشانده اند بی احترام پای برهنه دوانده اند نامحرمان به  بیت شریفم قدم زدند سجاده ی عبادت من را بهم زدند بی حُرمتی به ساحتِ عصمت نموده اند دربِ سرای عِیش به رویم گشوده اند بزم شراب رفته ام  و رنج برده ام جامی گرفت روبرویم ، غصه خورده ام بزم شراب گرچه به من سخت میگذشت اما نداشت قاریِ قرآن و چوب ُ  تشت بزم شراب بود ولی خیزران نبود ناموس اهل بیت به یک ریسمان نبود بزم حرام بود ولی تشت زر نداشت اینجا یزیدو  لعل لب و چوب تر نداشت من دیده ام بساط می و مجلس شراب بر من چنین گذشت امان از دل رباب @raziolhossein