#حضرت_رقیه_ولادت
حِـسّي از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است
جبرئيل آيه ي تطهير نخواند عجب است
ماه بانـــوي مُـطهّر متولّد شده است
گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش
طـفـل نَه ، قنـدِ مكــرّر متولّد شده است
فاطمه آمده از سلســله ي فاطمــيون
كوثر از تيره ي كوثر متولّد شده است
مي شود از حَرَكات و سَكَناتش فهميد
عشق عــبّاسِ دلاور متولّد شده است
آخرين"فاطمه سادات"حسين آباد است
اينكه در خانه ي دلبـر متولّد شده است
بي سبب نيست اكر حيدريون سرمستند
نوه ي حضرت حيــدر متولّد شده است
دخترِ زينت دوش نبي آمد ، يعني
زينت دوش بــرادر متولّد شده است
عطر مادر شده از هر نفسش ، اِستشمام
گرچه در كِسْوت خواهر متولّد شده است
أمّ إسحاق تو رفتي ولي از دامانت
غنچه اي ناز و مُعطّر متولّد شده است
توأمان است غم و شاديِ امروزِ حسين
همسرش رفته و دختر متولّد شده است
تا كه آماده ي جُـنباندن گهـواره شود
زودتر از علي اصغر متولّد شده است
كوچ او مثل پرستوست ، غريبانه و تلخ
گر چه مانند كبــوتر متولّد شده است
بعداً از "أَيتمني"گفــتن او مي فهميـــم
خِبره ي روضه ي منبر متولّد شده است
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست
آنجا که گریه هست صحبت مجال نیست
آنجا که هجر نیست امید وصال نیست
در پیش ما مقام ، به سن و به سال نیست
اینجا سه ساله حجت حق بر بزرگ هاست
ارث نواده ، عصمت مادربزرگ هاست
آیینه ی مقابل زهراست صورتش
خیلی کشیده است به زینب نجابتش
اسلام را کشیده به دوش رسالتش
حوریه های عرش نشینند کلفتش
مانده دخیل چادر او مریم از نخست
محتاج یک دمش شده عیسی هم از نخست
برده حجاب درس حیا از حجاب او
خورشید رو گرفته ز شرم نقاب او
دارد هزار شرح سه جلد کتاب او
چشمان عالمی ست سوی انقلاب او
گرچه اسیر سلسله ها شد اسیر نیست
کوچه به کوچه رفت ولی سر به زیر نیست
پای برهنه پایه ی تکفیر را شکست
بت های شام و کوفه از این ردپا شکست
با دست بسته اش کمر فتنه ها شکست
کاخ یزید را شب موعود تا شکست
آمد خلیل و از برکاتش اثر گرفت
از قطره های اشک دو چشمش تبر گرفت
مجنون ترین شده است که لیلاترین شود
ویران نشین شده است که بالا نشین شود
او آمده است قبله ی این سرزمین شود
جا دارد اینکه مالک یوم الدین شود
در شام با وصیت بابا سفیره شد
از بس که در صغیره شدن هم کبیره شد
تکیه به عمه کرده است و فانی زینب است
یعنی عصای قد کمانی زینب است
تصویری از وقار جهانی زینب است
پا منبری مرثیه خوانی زینب است
هرگز ندیده است کسی این شکوه را
بالا گرفت پرچم فتح الفتوح را
تقدیر او شده است پر از در به در شدن
از طعنه ها شکسته شدن خون جگر شدن
با پلک زخم چشم به راه پدر شدن
با یک تبر ز روضه ی بابا خبر شدن
وقت عبور حس خطرداشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
دارد دوباره گردن او تیر میکشد...
این درد را ز حلقه ی زنجیر میکشد
از کعب نی مصیبت شمشیر میکشد
صد روضه از مدینه به تصویر میکشد
رفته است چادر سر او بر سری به زور
از او گرفته مقنعه را لشگری به زور
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
#سرود
بند اول
از راه اومد دلبر حسین
شاده قلبه خواهر حسین
رو دستای عمه زینبه دختر حسین
ای جانم
رو دستای زینب خوابیده نوگل ثارالله
ای جانم
نیومده شد روشنی محفل ثارالله
ای جانم
رقیه اومد غم ببره از دل ثارالله
اومد ارام جان
اومد نور دوعین
ذکر عالم همه
جانم بنت الحسین
بند دوم
قلبم شده مبتلای تو
سر میزارم پیش پای تو
ای دختر پادشاه من، من فدای تو
بی بی جان
تویی گل ارباب و عجب عطر و بویی داری
بی بی جان
بگو به اباالفضل دیگه هر آرزویی داری
بی بی جان
الهی فدای تو بشم چه عمویی داری
بی بی از نور تو
روشن شد عالمین
حک شد روی دلم
جانم بنت الحسین
مولاتی یارقیه...
بند سوم
بی بی دردم درد دوریه
تا کی کار من صبوریه
قسمتم کن هم یه کربلا هم یه سوریه
بی بی جان
کبوتر قلبم تو حرم داره رها میشه
بی بی جان
گره ها با اون دستای کوچیک تو وامیشه
بی بی. جان
اگه تو بخوای روزی ما کرببلا میشه
هرشب اسم تورو
میگم با شور و شین
خیلی دوست دارم
جانم بنت الحسین
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
#سرود
بند اول:
خونه ی ارباب چراغونی شده
دیدنیه خنده و گریه حسین
بهشت حوریه نثار میکند
نظر قدم های رقیه حسین
آیینه بی بدل فاطمهٔ//زهرارو ببین
به روی دستای عقیلةالعرب//حورا رو ببین
به فاطمه نور دو عین آمد
عزیز کرده حسین آمد
زمزمه عشق تمام عاشقان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
بند دوم:
رقیه یعنی مرآت فاطمه
رقیه یعنی بابارو نورعیین
رقیه یعنی دردانه حرم
رقیه یعنی ریحانةالحسین
به شام امید حسین ابن علی //مهتاب اومده
حسینیا مژده که نازدانه//ارباب اومده
اگر حسین شاد و خندونه
از قدم رقیه خاتونه
میاد صدا هلهلهٔ فرشتگان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
بند سوم
کنار گهواره حسین تا سحر
نشسته راز و نیاز می کنه
دیدنیه حسین وقتی میبینه
با خنده دختر داره ناز میکنه
حسین میگه دخترم آیینه//احساسو ببین
چشماتو باز کن عزیز من عمو// عباسو ببین
تو نور چشمای منی بابا
ام ابیهای منی بابا
صدات میزنن همه حسینیان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
#محمد_علی_قاسمی #خادم
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه میریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامهیِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود
شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است
مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است
-
چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد
بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد
جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد
یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد
مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد
زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد
-
لاله شوریدهیِ هر لحظهی دیدارش بود
ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود
مِهر همسایهیِ دیوار به دیوارش بود
خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود
چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد
چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد
-
موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت
باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت
آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت
خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت
اولین آینهیِ جاریِ کوثر آمد
دومین فاطمهیِ خانهی حیدر آمد
-
آسمان از قدمش تا که شکوفا میشد
عشق شیرازهی هر واژهی دنیا میشد
هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا میشد
عالم از یاسترین عطر مسیحا میشد
باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود
لحظهی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود
-
کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد
کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد
کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد
به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد
تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت
تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت
-
نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری
بینِ منظومهی خورشیدیِ دل جا داری
زیرِ پا وسعتِ شش گوشهی دنیا داری
که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری
مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است
دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است
-
حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت
دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت
پایِ پُر آبلهاش با تنِ تبدارش سوخت
از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت
چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید
از همان فاصلهیِ دور لبش را بوسید
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
#دوبیتی
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست
نزدیک ترین راه به الله حسین است
نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
دلم از عشق در به در شده است
شب تنهايي ام سحر شده است
مي پرم تا مدينه بي پروا
نوبت اين شكسته پر شده است
شعله هاي قديمي يك عشق
در وجودم چه بيشتر شده است
خبر آمد كه آمده از راه
آنكه بر عشق برگ و بر شده است
ملكي ميدهد ندا كه حسين
مژده اين بار هم پدر شده است
صحن خشك دو چشمم امشب از
قدم نو رسيده تر شده است
دختري كه قرار سينه ي ماست
حرمش مكه و مدينه ي ماست
دل ما و دل صنوبري ات
سر ما و سرير سروري ات
با دو دستت بيا هواييم كن
آرزويم شده كبوتري ات
پري خانه ي امام حسين
دست ما و عطاي كوثري ات
زلف ما از ازل گره خورده
به سر گوشه اي ز روسري ات
به در خانه ات گدا هستم
شده شغلم هميشه نوكري ات
چِقَدَر شكل فاطمه هستي
به فداي نگاه مادري ات
آسمان پاي مقدمت پا شد
با قدومت مدينه غوغا شد
هر دو چشمت هميشه شيداتر
هر يكي از يكيست درياتر
كسي مانند تو نيامده است
مثل خالق هميشه يكتاتر
اوج فهمت فراتر از درك است
از عروج خيال بالاتر
از تو گفتن چه كار دشواريست
واژه در واژه ات معماتر
بوده ارباب صاحب فرزند
تو رسيدي شده است باباتر
تو رسيدي و با وجودت شد
خانه اش از بهشت زيباتر
از زبانت پدر شنيدني است
چقدر ناز تو خريدني است
چشم خود را همين كه وا كردي
همه جا را پر از صفا كردي
با همين سن كوچكت كار
حضرت خضر و نوح را كردي
غير تو پرده دار عشق نبود
سر عشق را تو بر ملا كردي
با حضورت دل از همه بردي
همه را مست و مبتلا كردي
جاي گريه حسين ميگفتي
بعد از آن عمه را صدا كردي
لحظه اي بعد روي دوش عمو
تو خودت را چه خوب جا كردي
نذر تو يك سبد شكوفه و ياس
شده هم بازي ات عمو عباس
رونق بزم عرشيان شده اي
حسرت اهل آسمان شده اي
در زلال نگاه اين دنيا
رود جاري و بيكران شده اي
بانوي من درست مي بينم ؟
چه شده اين همه كمان شده اي ؟
كاش مي مُردم و نمي ديدم
هدف سنگ شاميان شده اي
سر بازار خنده مي كردند
خسته از دست اين و آن شده اي
كنج ويرانه پر زدي رفتي
بوسه بر زخم سر زدي رفتي
#محمد_حسن_بیات_لو
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_ولادت
در چهرهء خود هیبت زهرا دارد
بر دوش ابالفضل علی جا دارد
با این که سه ساله است مانند عمو
در دادن حاجت ید طولا دارد
#مهدی__مقیمی
@raziolhossein