eitaa logo
رزمندگان جنگ نرم
282 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
10.8هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 در یکی از مدارس ، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کرده و او را مسخره کردند. معلم متوجه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. 🖌 زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدند ، معلم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده ، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. 🖌 در روز دوم معلم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند ، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. 🖌 تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچه ها بود. 🖌 بچه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبت قرار می داد. 🖌 کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلم سابقش "خِنگ " می نامید ، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. 🖌 آن سال با معدلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. 🖌 مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد ایران است. ✍ این قصه را دکتر (علی ملک حسینی) در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود ، نوشته است.