13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲#استوری
آقا منم اجازه خادم بشم ..
.
عزاداری نوجوانان دهه هشتادی
در صحن قدس حرم مطهر رضوی
۱۴۰۲/۶/۲۳
.
#شهادت_امام_رضا(ع)🍂🖤
#تسلیت_باد 🥀
🎙حاج #مہدۍرسولے
#لبیکیاخامنہاي
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
کانال متن روضه مجمع الذاکرین سلطان قلبم،یاده حرم هواییم میکنه.mp3
زمان:
حجم:
6.63M
🎶 [ سلطان قلبم؛
یاد حرم هواییم میکنه ]🥺💔
#امام_رضا
enc_16675036595719490861892.mp3
زمان:
حجم:
1.57M
امامرضا
خیلیدوســــتدارم♥️-
#مداحی | #امیر_کرمانشاهی 🎙
مندلــمچایچایخانهاشرامیخواد
نمازِصحنانقلاب رومیخواد
دلملَکمیزندبرایپنجرههایضریحش
مندلمامامرضارومیخـواد . . .(:♥️
#امام_رضا | #دلتنگ_حرم
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلطااان امام رضا جان
چقدر عالی خوند
ماشاءالله
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #یکشنبه برابر است با :
🗓 26 شهریور 1402ه.ش
🗓 1 ربیع الاول 1445 ه.ق
🗓 17 سپتامبر 2023 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_ذالجلال_و_الاکرام
ای صاحب جلال و بزرگواری
#ختم_قرآن
🔸صفحه 23
🔸جزء 2
#یکشنبه_شهدایی
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
طنز جبهه
صبحانه خطری
با حسین تازه آشنا شده بودم و از خصوصیات او اطلاعی نداشتم. بعد از مدتی دوستی ما گل کرد و برای صبحانه ای با کلاس مرا به سنگر خود در پدافند فاو دعوت کرد.
لباسم را مرتب کرده و با یااللهی وارد سنگر شدم. چشمم که به سنگر درهم و برهم او افتاد، حسابی جا خوردم؛ گونی های سنگر سوراخ سوراخ بودند و خاکی از آن ها به داخل ریخته شده بود و تراورزهای سقف پر از مرمی تیرهای کلاش.
به روی خود نیاوردم و جایی برای نشستنم پیدا کردم. در گوشه ای دیگر، همسنگر او که تازه از پست شبانه آمده بود هم به خوابی خوش فرو رفته بود. بین ماندن و در رفتن مردد شده بودم. خدایا این چه سنگر ویرانی است که اینها برای خود درست کرده اند.
حسین در حالی که با سروصدا به دنبال چیزی در صندوق ظروف می گشت، خوش آمدی به من گفت و عصبانی به سراغ همسنگر خود که ظاهراً آنروز نوبت شهرداریش بود رفت تا برای آماده کردن صبحانه او را بیدار کند.
بعد از چند بار تکان دادن، صدای خواب آلودی بلند شد و گفت:" من تا صبح بیدار بودم و اصلاً نخوابیدم. بعداً صبحانه می خورم".
حسین هم که نمی خواست تنهایی از مهمانش پذیرایی کند به سراغ کلاش خود رفت و در جلو چشمان متعجب و نگران من چند تیر به گونی های بالای سر او زد و با صدای بلندتری گفت:"می گم بلند شو کتری رو برا صبونه آب کن. مگه تو امروز شهردار نیستی؟"
از ترس در حال سکته بودم که دیدم همسنگریش هم کم نیاورد و در همان حال دراز کش، با چشمان نیمه باز کلاش خود را رو به سقف گرفت و خشاب را حالی کرد. بوی باروت فضای سنگر را پر کرد و .....
در حالی که در گوشه ای پناه گرفته بودم، با صدای لرزان و نگران رو به هر دو آنها کردم و گفتم :" بخدا من صبحانه نمی خوام، عجب جنگ تن به تنی راه انداخته اید!!". با عجله خود را به بیرون سنگر انداختم و در حال فرار بودم که حسین بسیار آرام و خونسرد صدایم کرد و گفت:" ببین، این جریان بین خودمان بماند" و برای اطمینان دستش را به سمت من دراز کرد تا قولش را محکم کرده باشد.
در حال فرار بودم که گفت، باز هم تشریف بیاورید، خوشحال میشم .
#یکشنبه_شهدایی
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
✦✺✨﷽✨✺✦
باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 بسیجی شهید حسین رنجبر
🌷 تولد ۴ مهر ۱۳۴۵ شهرستان نور مازندران
🌷 شهادت ۲۶ شهریور ۱۳۶۱ منطقه عملیاتی کوشک خوزستان
🌷 سن موقع شهادت ۱۶ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
🌷شادی روحشان صلوات
#یکشنبه_شهدایی
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢_فیلم کمتردیده شده از شهید حججی
اینها فکر میکنند من شهید میشم
#یکشنبه_شهدایی
آدرس مجازی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@razmikaraneshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯