✳️ راز آرامش امام خمینی
[این یادداشت امروز شنبه ۱۳خرداد ۱۴۰۲ در ویژهنامه #روزنامه_قدس به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی منتشر شده است.]
سیوچهارسال از پرواز روح بلند امام خمینی گذشته و در این مدت، نام و آوازه او نه تنها کمفروغ نشده که پربسامدتر از قبل در اقصا نقاط جهان حضور دارد. درباره امام خمینی، سیره او، سیاستورزی و شیوه مبارزهاش، رفتارش در زندگی خانوادگی، کتابهایی که خواند و مواضعی که گرفت و فریادهایی که کشید به فراوانی سخن گفته و نوشته شده است. گاهی بخشهای پررنگ حیات امام مثل سیاست و اجتهاد و نگارش کتاب و صدور بیانیه و اطلاعیه و سخنرانیهای تند و صریح چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن، ما را از یک حقیقت بسیار مهم غافل میکند و آن اینکه امام در تمام حیات پربار خود تنها و تنها با یک هدف سخن گفت و سکوت کرد و اعلامیه نوشت و هجرت کرد و موضع تند گرفت و با مدارا رفتار کرد و... و آن «رضایت خداوند متعال» بود. او فقط به تکلیف الهی خود فکر کرد و بس. چه آنزمان که در آغاز مبارزه گفت: «ای آقای شاه! من تو را نصیحت میکنم.» و چه آنگاه که نصایح او بیاثر ماند و در سخنرانی تند خود گفت: «آقا! من اعلام خطر میکنم. ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم. ای بازرگانان ایران! من اعلام خطر میکنم. ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم. ای فضلا! ای طلاب! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر میکنم.»
امام در اوج مبارزه در هنگامی که عدهای بر دوقطبی شریعتی – کافی میدمیدند، در اعلام موضع در دعواهای آندو و طرفدارانشان شیوه «سکوت» در پیش گرفت و از دمیدن در تنور این دوقطبی در آنشرایط پرهیز کرد تا رضای خدا را بر موضع احتمالی شخصی خود ترجیح داده باشد. او در نامه عاشقانهای که از لبنان برای همسر گرامیاش نوشت هم تنها به رضای خدا و اطاعت از فرامین الهی توجه داشت. در عین حال وقتی سیدحسین خمینی نوهاش در ماجرای دفاع از بنیصدر در مشهد دست به اسلحه برده بود، امام به آقای اشراقی دستور میدهد که به مأموران کمیته بگوید او را تحتالحفظ به تهران بیاورند و اگر دست به اسلحه برد، با تیر او را بزنند. و وقتی آقای اشراقی مراعات میکند و بخش دوم پیام امام را نمیدهد، امام او را مؤاخذه و مجبور میکند که برگردد و دوباره عین پیام مرا به طور کامل به آنان ابلاغ کند! همان امامی که پیش از انقلاب موسیقی را به طور کامل حرام اعلام کرده بود، بعد از انقلاب اسلامی از برخی سرودها بخصوص سرود شهید مطهری تجلیل میکند و وقتی مقاومت برخی خشکمغزان را میبیند موافقت میکند که در دیدار خانواده شهید مطهری گروه سرود آن را در جلوی ایشان اجرا کنند و این اجرا از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شود. و بدینترتیب در چیزی که رضایت الهی را در آن دیده است از ملامت هیچ ملامتگری نمیهراسد و صریح موضع میگیرد.
این موضعگیری صریح و شجاعانه در لحظهلحظه حیات نورانی امام دیده میشود. آنجا که از ایشان میخواهند نظرشان را درباره احکام قرآنی حدود و دیات، بعد از انقلاب عوض یا تعدیل کنند و ایشان میگوید حکم من همان است و از آن کوتاه نمیآیم، و در برابر اصرارهای مکرر برخی بزرگان، میفرماید در این باره میتوانید به احکام فقهی آقای منتظری مراجعه کنید؛ کسی که او را بارها «پاره تن خود» خطاب کرده بود. همان امام وقتی آقای منتظری در ماجرای دفاع از مواضع منافقین و نیز سیدمهدی هاشمی برادر داماد خود که توطئهگری قهار بوده، از آنان دفاع شدید میکند در نامه معروف ۶۸/۱/۶ خود خطاب به وی -بدون سلام و تحیت- مینویسد: «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید... از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید.» نکته مهم این جاست که امام در این نامه که در هفتههای آخر عمر مبارکشان نوشتند، تصریح میکنند: «من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.» و خیلی صریحتر تأکید میکنند: «من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.»
#دژاکام
#💠💎💠 راز موفقیت
@razmovafajh