eitaa logo
رِفـــےقِ ݼاבرے³¹³ღ:)♡¡
424 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
بسم‌ﷲ.. 💕° هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو تو ناشناسمون https://harfeto.timefriend.net/17369194161376 گپمون🙂✌🏻 https://eitaa.com/joinchat/1896743064C5f293e75f2 کپی ازاد باذکر صلوات (الهم صلی علی محمد وعلی محمدوعجل فرجهم) دیگࢪهیچ‌مگࢪفرج...!:)🖇
مشاهده در ایتا
دانلود
چراڪارایی‌روڪه‌خداگفته انجام‌بدین‌تاپیش‌مـن‌عزیـزبشیـد روانجام‌نمیدیم‌ولی‌حاضریم ڪارایی‌روڪه‌مردم‌دوست‌دارن رواونم‌باانگیـزه‌خیلـی‌زیاد‌انجام‌بدیـم تاپیش‌اوناعزیزبشیـم🚶‍♂! به خودمون بیاییم
❤️🌟✼═══┅ 🕊ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه🕊 ┅═══✼🌟❤️ مقام صاحب الزمان (علیه السلام) در حلّة (درسی بزرگ به شیخ علی حلاّوی) قسمت اول سید العلماء العاملین وسند الفقهاء الرّاشدین حجّة الاسلام آقای سید علی اکبر خویی (رحمه الله) این قضیه را نقل فرموده اند: زمانی از نجف اشرف به «حلّه سیفیه» رفته بودم. در میان بازار حلّه قبّه ای که همانند مسجد بود، نظرم را جلب کرد. بر بالای سر در آن ساختمان نوشته بود: «هذا مقام صاحب الزّمان (علیه السلام)» وزیارت مختصری از زیارت امام زمان (علیه السلام) نیز نقش بسته بود. مردم آن شهر از راه دور ونزدیک به آن مکان می آمدند وبه دعا وتضرع وزاری وتوسّل مشغول می شدند. از اهالی حلّه سبب نامگذاری آن مکان را پرسیدم. همه جواب دهندگان قضیه نامگذاری آن مکان را این گونه تشریح کردند: این مکان، خانه یکی از علمای حلّه به نام شیخ علی حلاوی (قدّس سرّه) بوده است. او مردی بسیار زاهد وعابد ومتقی واز منتظران حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) بوده است. «شیخ علی» همیشه با امام زمان (علیه السلام) عتاب وخطاب می کرده واز زیادی یاران وعاشقان حضرت سخن می گفته است. همیشه با حضرت چنین صحبت می کرده است: چرا شما هنوز در پرده غیبت واز دیده ها پنهان هستید، در حالی که غیبت شما در این زمان، هیچ وجهی ندارد زیرا یاران وعاشقان شما همچون برگ درختان وقطرات باران در همه بلاد شیعه، بسیار شده اند ودر همین شهر «حلّه» بیش از هزار یاور دارید، پس چرا ظهور نمی کنید ودنیا را پر از عدل وداد نمی نمایید؟! روزی برحسب اتّفاق، به بیابان رفته بود وهمین سخنان را با امام زمان (علیه السلام) می گفت. ناگهان عربی بادیه نشین نزد او حاضر شد وفرمود: «جناب شیخ! این همه عتاب وخطاب ها را به چه کسی می گویید؟» ادامه دارد...
❤️🌟✼═══┅ 🕊ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه🕊 ┅═══✼🌟❤️ مقام صاحب الزمان (علیه السلام) در حلّة (درسی بزرگ به شیخ علی حلاّوی) قسمت دوم شیخ علی عرض کرد: خطاب من به حجّت وقت، حضرت امام زمان (علیه السلام) است. ایشان در این زمان این همه یاران مخلص وصمیمی دارند، در همین شهر حلّه بیش از هزار نفر از آنها هستند. ظلم وجور نیز عالم را فراگرفته است، پس چرا آن حضرت ظهور نمی فرمایند؟ آن مرد عرب فرمود: «یا شیخ! من صاحب الزّمان هستم، این قدر با من عتاب وخطاب مکن. واقعیت به این گونه ای که تو فهمیده ای نیست. اگر سیصد وسیزده نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر می شدم! در همین حلّه که می گویی: بیش از هزار نفر مخلص واقعی دارم، واقعیت این گونه نیست، فقط دو نفر اخلاص واقعی دارند، که یکی تو هستی ودیگری، فلان شخص قصّاب است. اگر می خواهی حقیقت مطلب بر تو آشکار گردد، برو مخلصین واقعی مرا که می شناسی، دعوت کن ودر شب جمعه برای آنها در صحن حیاط منزلت مجلسی مهیا کن، وهمان شخص قصاب را هم دعوت کن ودو بزغاله بر بالای بام خانه ات بگذار ومنتظر ورود من باش تا بر بالای بام خانه ات بیایم وواقعیت را به تو بفهمانم وبدانی که اشتباه کرده ای.» هنگامی که سخن آن بزرگوار به پایان رسید، ناگهان از نظر «شیخ علی» غایب شدند. ادامه دارد..
(قسمت سوم) پس شیخ با سرور و خوشحالی تمام به حله برگشته و ماجرا را برای آن مرد قصاب تعریف نمود. سپس قرار بر این شد که از میان بیش از هزار نفری که می شناختند و همگی آنان را از منتظران حقیقی امام غائب از نظر می دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و شیخ از آنها دعوت کند تا همگی در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شوند. هنگام ملاقات فرا رسید. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حیاط خانه ی شیخ علی اجتماع نموده و همگی با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر حضرت صاحب الزمان ) بودند. ✨💫✨ شیخ نیز به دستور آن حضرت دو عدد بزغاله را بالای پشت بام برد. پاسی از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظیم درخشانی در هوا ظاهر گردید که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود به سمت خانه شیخ رفته و بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت. زمانی نگذشته بود که صدائی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند. مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و حضرت او را امر فرمود که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود. آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند: قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است! ادامه دارد...
(قسمت چهارم) لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار شیخ علی را به پشت بام فرا می خواند. شیخ علی نیز اطاعت امر نمود. و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود! سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید. همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر شیخ علی را بریده و این خون متعلق به شیخ است. ✨💫✨ پس با خود گفتند عنقریب است که به امر حضرت نوبت به ما برسد که به پشت بام رفته و ... لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند. سپس حضرت خطاب به شیخ فرمود: هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند. اما وقتی شیخ به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت. حضرت فرمود: ای شیخ، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید. 🍃جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) فرمود: «اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان ارواحنافداه را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود. برگرفته از مهدویت سایت تبیان 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
دختراڹ چادرے غیرت دارند😊 حواست بہ خودت باشد که چہ کار میکنے!
.همراه.عفت.و.حیا!
بر چهره ی دلرباے مهدے صلوات❤️