eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسم خوبی داشتیم، ماه رمضون ها بعضی شب ها چندتااز مربی ها جمع میشدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموز😊 .یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیر کردیم اذان گفتند. علی گفت:وحید بریم نماز بخونیم؟ وقت نمازه. من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان بزار بریم اونجا میخونیم .نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا!😞 از ماشین که پیاده شدیم زد رو شونمو گفت: کاری موقع انجام بشه میمونه!!!!☝️☝️ شهیـد امـر به معـروف علی خلیلی 🕊 https://eitaa.com/refigh_shahid1
بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نمازهایمان را اول وقت بخوانیم.☺️ وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز می‌خواندیم❤️. وقتی هم از هم دور بودیم، تماس می‌گرفتیم و را به هم یادآوری می‌کردیم.☺️ اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای بلند می‌شد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را می‌خواندیم و بعد می‌رفتیم👌☺️❤️. من اکثرا به همین دلیل از قبل وضو می‌گرفتم و همین را همیشه دوست داشتند😍. به شوخی به مادرشان می‌گفتند: خانم من دائم‌الوضوست😌. همسر شهید مدافـع حـرم وحیـد فرهنگے والا🌺🍃 ☆☆ @Refigh_SHahid1 ☆☆
📸 دو شهيـــد در يڪ قاب ساعتے قبل از عروج آسمانےشان دراطراف شهرشيعہ نشين الزهرا 🔻شهادت ۹۴/۱۱/۱۹ حلب آزادسازی نبل و الزهرا 🕊 @refigh_shahid1
⚘﷽⚘ 📌برگی از خاطرات همسر شهید برونسی می‌گوید:«از خواب پریدم، کسی داشت گریه می‌کرد . چند لحظه‌ای درنگ کردم کم‌کم متوجه شدم صدا از راهرو می‌آید جایی که عبدالحسین خواب بود. رفتم داخل راهرو حدس زدم عبدالحسین بیدار است و دعا می خواند اما وقتی دیدم خواب است، دقت که کردم متوجه شدم با مادرش حرف می زند به "حضرت فاطمه زهرا (س) می‌گفت مادر،" حرف که نمی‌زد ناله می‌کرد؛ اسم دوستان شهیدش را می‌برد مانند مادری که جوانش مرده باشد به سینه می‌زد. ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد. ترسیدم همسایه‌ها را بیدار کند؛ هیجان زده گفتم عبدالحسین... عبدالحسین ... عبدالحسین... یک دفعه از خواب پرید صورتش خیس اشک بود. گفتم از بس که رفتی جبهه دیگه در خواب هم فکر منطقه‌ای؟⁉️ گویی تازه به خودش آمد ناراحت گفت چرا بیدارم کردی؟😔 با تعجب گفتم شما اینقدر بلند صحبت می‌کردی که صدایت همه جا می رفت. پتو را انداخت روی سرش و گوشه‌ای کز کرد. گویی گنج بزرگی را از دست داده بود. ناراحت تر از قبل نالید" آخر چرا بیدارم کردی"؛ آن شب خواستم از قضیه خوابش سر در بیاورم ولی تا آخر مرخصی‌اش چیزی نگفت و راهی جبهه شد.»
••🕊•• گفـتم‌ڪلید‌قفل‌شهـادت‌شڪسته‌استـــ یـااند‌این‌زمانه‌درباغ‌شکسته‌استــــ خندید‌و‌گفت←ساده‌نباش‌اےقفس‌پرستــــ دربسته‌نیست....بال‌وپرماشکسته‌استـــــ •♥️• 🕊
درست در روز ۲۰ فروردین بود که خبری شنیدیم که نه تنها یک شخص و یک خانواده بلکه یک شهر را عزادار کرد😔خبری که باعث شد خون تمام همرزمانتان به جوش آید. خبری که باعث افتخار خانواده تان شد. بله، خبر شهادت شما خون کنگاور و کنگاوریان را به جوش آورد.❗️ خوب به یاد دارم روز ۲۰ فروردین خبر شهادت شما در فضای مجازی پیچید. اما گفته بودند که شما ۱۶فروردین به شهادت رسیدید❗️ نمیدانم چه سری در این بندگی بود که حتی بعد از سه سال هنوز پیکرتان در جوار عمه سادات مانده💔.نمیدانم چه سری در راز و نیاز هایتان بود که هنوز هیچ سنگ مزاری ندارید.نمیدانم.... اما یک چیز را خوب میدانم این که مگر میشود کسی چون شما که از تمام دلبستگی های دنیایی بریدید تا به دفاع از حرم آل الله برسید،شهید نشود....🕊 ✏️بستگان شهید مادر شهید: تنها خواسته ام از مسولین این است تا پیکر فرزند شهیدم را به زادگاهش باز گردانند تا تسلی بر دل داغدارمان باشد😔 مدافع حرم زینبی یار دیرین حاج قاسم سردار شهید حاج 🌹 🌿شادی روح شهید صلوات🌿 @refigh_shahid1
نام شهدای مدافع حرم هرگز از قلب ها نمیرود معرفی شهید نام و نام خانوادگی : بحری نام پدر: غلامعلی محل تولد: گلستان - گرگان - سیاه تلو تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۰/۱۷ تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۲۹ مدت حیات: ۳۳ سال شغل یا سمت: از گروه مهندسی ۴۵ جواد الائمه سپاه نینوا گلستان محل شهادت: سوریه محل دفن: گلزارشهدای امام زاده عبدالله(ع)-گرگان-گلستان وضعیت تاهل: متاهل تعداد فرزندان : دو فرزند به نام‎های محسن و محمداحسان و فرزند سومش ابومحسن که پس از شهادت پدر به دنیا آمد. @refigh_shahid1
مادرشهید: تمام تلاشم این بود محیط خانه را معنوی نگه دارم تا فرزندانم نیز این‌گونه تربیت شوند که خدا را شکر این چنین هم شد و گل سرسبد آنها هم امیررضای شهیدم شد.❤️ امیررضا پسر دومم بود. با صفا و مهربان، صاف و ساده و بی آلایش، همه اعضای خانواده او را دوست داشتند.☺️پسرم عاشق سپاه بود؛ ارادتش به مقام معظم رهبری وصف ناپذیر بود و چندین مرتبه هم به دیدار امام خامنه‌ای رفته بود 😍و زمانی‌که از دیدار ایشان برمی‌گشت حال و هوای عجیبی داشت. هر چند دلم نمی‌خواست امیررضا وارد سپاه شود ولی در مقابل اصرارهای او و اینکه می‌دانستم از کودکی عاشق سپاه است مانع ورودش نشدم🌸 و پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه افسری امام حسین(ع) سپاه شد و بعد از آن مدت سه، چهار ماهی به تفحص شهدا رفت.🍂 🕊 شهید مدافع ‌حرم امیررضا علیزاده🥀