eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
431 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نــام : احمد نـام خـانوادگـی : اعطایی نـام پـدر : داوود تـاریخ تـولـد : ۱۳۶۴/۰۶/۰۷ مـحل تـولـد : آذربایجان سـن : ۳۰سال دیـن و مـذهب : اسلام شیعه وضـعیت تاهل : متاهل شـغل : پاسدار مـلّیـت : ایرانی دسـته اعـزامـی : سپاه صابرین مسئولیت نظـامی : اطـلاعاتی مـوجود نـیست درجـه نظـامی : اطـلاعاتی مـوجود نـیست تـحصیـلات : مهندسی برق https://eitaa.com/refigh_shahid1
⭐️رفیق شهیدم⭐️ #شهید_احمد_اعطایی https://eitaa.com/refigh_shahid1
⭐️رفیق شهیدم⭐️ #شهید_احمد_اعطایی https://eitaa.com/refigh_shahid1
وصیت نامه پاسدار مدافع حرم آل الله شهید احمد اعطایی بسم رب الشهداء بعد از شهادت به وحدانیت خداوند(جل جلاله) و به رسالت رسول گرامی اسلام حضرت محمد(صل الله علیه و آله) و به ولایت امیر المومنین علی علیه الـسلام و امامت اولاد معصوم ایشان علیهماسـلام چند جمله ای عرض می کنم: سلام علیکم:اینجانب احمد اعطایی فرزند حبیب الله،عبد گنهکار خدا به خدمت شما وصیت می کنم به شرح ذیل: مامان و آقا جان سلام؛مامان جان ،آقا جان، صبـور باشید و آرام. افتخـار کنید به این هدیه ای که فدای راه رفته اولاد حـضرت رسول کردید. سر بالا بگیرید و فخر بفروشید که نان و لقمه تان،تلاشتان ثمر داده و جان پسر شما فدای این راه شد. دنباله رو و دسـت بوس رهبر انقلاب باشـید و همیشه ارادتمند نسبت به حضرت امام خـامنه ای(مدظله العالی). حـلالم کنید.دست بوستان هستم.مـلتمس دعایتانم.آقا جان، مامان جان،فراموشم نکنید.از دعـای سر نمازتان محرومم نکنید. رفقا و دوستان عزیز سلام؛بعد از شهادتین به وحدانیت خداوند و رسـالت رسول گرامی اسلام و ولایت امیر مومنان و اولاد ایشان و به حقانیت قرآن و بر پایی معاد و سوال و جواب که تمـاما حق اند و وعـده الهی در پیش.شـما را دعوت می کنم به تقوا و ترک معصیت . از شما قبل از همه چیز در خواست دارم ، درخـواستی عاجزانه که مرا حلال کنید و از تقصیرات منِ بنده حقیر خدا بگذرید.از شما دوستان در خــواست دارم اگر حقوقی بر عــهده بنده دارید به وصی من(رضا دانشوری) و یـا بـه خانواده ام رجوع وآن را مطالبه کنید و یا اگر مـقدورتان است،گذشت کنید... بگذریم... از شما می خواهم به جان امام زمانمان مهدی موعـود(عجل الله تعالی علیه) پشت ولایت را خالی نکنید. گـوش به امر رهبر انـقلاب و دنباله رو ایشان ، هر چه امر می کننـد بی چون و چرا بپذیـرید ، کـه والله سعادتتان در همین است . امام عزیزمان فرمودند: پشـتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند ،اگر می خواهید لبیک یا حسینتان معنا دار باشد ،اگر می خواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها سرتان افراشته باشد، پشتیبان ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امـام خــامنه ای باشـید،که او نوری است از انوار رسـول الله صل الله علیه و آله که بر حـق او ولی و صاحب ماست.از هم سبقت بگیرید در ترک معصیت و گناه و در انجام فریض الهی و واجبات .اگر کسی میـانتان با علت یا بدون علـت تفرقه انداخت آگاهـانه یا نا آگاهانه صحبتهایـی کرد که باعـث دوری شما از هم می شود ،با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید.برایم هیئت و روضه اهل بیت علیهما سلام زیاد برگزار کنید.حلالم کنید. محتاج دعای خیرشمایم... برادر کوچکتان-احمد اعطایی https://eitaa.com/refigh_shahid1
اهل تساهل و تسامح نبود که بگوید به خاطر تفکرات مخالف، سکوت می‌کنم و از ارزش‌ها نمی‌گویم. سر هر مسأله‌ای هم که کوتاه می‌آمد سر موضوع ولایت و رهبری کوتاه نمی‌آمد. ولایت فقیه را با هیچ مصلحت اندیشی معامله نمی‌کرد. همسرش می‌گوید: «به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود:"هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان" و می‌گفت: "کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند."» https://eitaa.com/refigh_shahid1
آرزویش، شهادت بود. همیشه می‌گفت: «برایم دعا کن تا شهید شوم.» برایم خیلی سخت بود ولی به قدری زیاد می‌گفت که بعد از نمازها، دعا می‌کردم همسر و فرزندانم عاقبت به خیر و شهادت در رکاب اسلام نصیبشان شود، ولی هیچ وقت، فکر نمی‌کردم که دعا کنم و شهید بشود. https://eitaa.com/refigh_shahid1
دلم، به وسعت همه آسمان گرفته است. بیسیم یادگاریت را که برای محمدعلی نگه داشته‌ایم، چند ماهیست که دست من است، برمی‌دارم تا از زمین به آسمان بیسیم بزنم  ..کجایی مرد آسمانی؟ همه آرزوی محمدعلی و محمدحسین. مرد خانه! آه جگرسوز همسرت، در نبود مرد خانه‌اش قلبم را می‌فشرد. سوسوی نگاه‌های به انتظار نشسته ربابت، همه توانم را برده است‌. از خونه آبجی به خونه احمد!!!  بردار بیسیم را برادر، جواب بده…از خاک به افلاک …کجایی دلاور؟ کجایی پسر خوب بابا کریم! دست‌های پدرم، در انتظار بوسه لب‌های توست. چشم‌های خیره مانده محمدعلی، در انتظار صدای «بابایی احمد» است. آخر یادت هست داداش؟! می‌گفتی چقدر چشمات قشنگه ..!! دیگر صدای موتورت، برای این که محمد را ببرد و بچرخاند، به گوشش نمی‌رسد. خیلی وقت است رخش زمینی‌ات، به جای تو در پارکینگ، هنگام ورود و خروج، استقبال و بدرقه‌ام می‌کند. آخ احمدم! کجاست آغوش مهربانت برادر، که در امتداد بوسه‌های شیرین محمد حسین بفشارد سینه تنگ کوچکش را؟ آخر محمدحسین، دیگر تو را خوب شناخته، روی تمام دیوارهای خانه‌مان پر است از بابایی احمد وخنده‌های دلفریبش. بابایی که، لمس نوازش‌های زمینی‌اش را با خود برد و حسرتش را تا دیدار در قیامت، بردل دو دردانه‌اش گذاشت و قلب‌های عزیزانش را مالامال از رنج دوری کرد، تا امثال محمدها در آغوش پدرانشان، آرام بگیرند و از بودن‌های پر محبت پدران خود، عکس یادگاری داشته باشند. بگذار«عباس» خطابت کنم برادر! چون  فقط زمانی می‌توانم در هجمه دلواپسی‌های نبودنت  آرام بگیرم، که یادم می‌آید علمدار شدی و آبروداری کردی. داروی این روزهای سخت ندیدنت، این شعر است که زیر لب زمزمه می‌کنم و آرام  می‌گیرم: این گل را به رسم هدیه، تقدیم نگاهت کردیم حاشا اینکه از راه تو، لحظه ای برگردیم، "یازینب" https://eitaa.com/refigh_shahid1