eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹جـزئیات شـهادت🌹 تـاریخ شـهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ کـشور شـهادت : سوریه مـحل شـهادت : سوریه-حلب عـملیـات : اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت : ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش صبح بود که هوا روشن شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم تا رسیدیم به اونجایی که بچه‌ها [درحال] درگیری بودند، تپه تپه بود.  یک تپه مثلا بالاش یک خونه بود، و در کنار اون چندین تپه دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو پاکسازی کردیم حالا خواست خدا بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو. رسیدیم به  شهر "خان طومان"  یکی از گروه‌های عراقی که همرزم ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند.  تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو شهر سر و صدا می‌اومد.  ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر زدیم تو اون شهر شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.  یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف یکدفعه یک بارون آتیشی از روبرومون شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم می‌خوریم از چپمون داریم می‌خوریم از راستمون داریم می‌خوریم. بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفت یک سری‌ها، امیر و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه ما هنوز موقعیتمون را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر می‌خوریم من که داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره عقب‌تر. تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینی، پشت یک ماشین ... بود. فکر کنم پناه گرفته بود. دوید اومد پیش من  تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده؟ پاش تیر خورد  امیر خورد زمین. گفتم چی شده؟ گفت: تیر خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچه‌ها بیاد کمک کنه.  چون تیر بار هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها راشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا زدنش تک تیر اندازها با قناسه زدنش  امیر همون جا آسمانی شد.... https://eitaa.com/refigh_shahid1
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️ مـحل مـزار : آستان مقدس امام زاده علی اکبر چیذر وضـعیت پـیکر : مـشـخـص قـطعـه : اطلاعاتی موجود نیست ردیـف : اطلاعاتی موجود نیست شـماره : اطلاعاتی موجود نیست https://eitaa.com/refigh_shahid1
به نام خالق هرچه عشق، به نام خالق هرچه زیبایی، به نام خالق هست و نیست... سلام علیکم، بنده حقیر امین کریمی فرزند الیاس، چنین وصیت می‌کنم، بارالهی، ببخش مرا که تو رحمانی و رحیم، همسر مهربانم (کُرِخان) حلالم کن، نتوانستم تو را خوشبخت کنم، فقط برایت رنج بودم. پدر و مادر عزیزم، ببخشید مرا، نتوانستم فرزند لایقی برای شما باشم پدر و مادر عزیزم (حاج آقا و حاج خانوم)، داماد و پسر لایق و مهربانی نبودم، حلالم کنید. بنده در کمال صحت و سلامت عقل چنین وصیت می‌کنم؛ بعد از فوت بنده، تمامی دارائی و اموال من در اختیار همسر مهربانم قرار گیرد و ایشان بنا به اختیار و صلاح دید خود عمل نماید. و در آخر؛ از تمامی عزیزانی که نسبت به بنده حقیر لطف کرده‌اند، خواهر، برادر عزیزم حلالیت می‌طلبم و خواهش می‌کنم و باز خواهش می‌کنم که خود را اسیر غم نکنند. لطف و تدبیر خداوند چنین بود. همسر مهربان و عزیزم، ای دل آرام هستی من، ای زیباترین ترانه‌ی زندگی من، ای نازنین؛ از شما خواهش می‌کنم که باقی عمر گران‌قدر خود را به تحصیل علم و ادامه‌ی زیبای زندگی بپردازی. (من از شما راضی هستم)، زیبای من خدا نگهدارت باد      برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و همسر عزیزم هر روز به دیدارم بیایند. خاطره به یاد ماندنی برای شهید : دیدار مقام  معظم رهبری   تکیه کلام : یا علی مدد دو بیتی مورد علاقه :       شکر خدا که در پناه حسین ایم                    عالم از این خوب تر پناه ندارد بسیجی پاسدار امیر سیاوشی https://eitaa.com/refigh_shahid1
از 2_3 ماه مانده به محرم روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد. هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه راه اندازی میکرد. خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو  با وسـواس و سلیــــقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای اهل بیـــــت نباید کـــــم گذاشت، تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی. خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد. میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند. https://eitaa.com/refigh_shahid1
  شغل امير طوري بود كه به عنوان گارد حفاظتي كشتي‌ها به مأموريت‌هاي برون مرزي مي‌رفت. هميشه احتمال شهادتش بود اما هيچ وقت از شهيد شدن با من حرفي نمي‌زد اما چند ماه آخر گاهي حرف‌هايي مي‌زد كه هميشه با واكنش، اشك و اعتراض من روبه‌رو مي‌شد. چند باري كه گفت دوست دارد شهيد شود من دلخور مي‌شدم و مي‌گفتم حق نداري زودتر از من بروي.   وقتي بي‌تابي من را مي‌ديد، مي‌گفت: بسيار خب! شهادت لياقت مي‌خواهد، پس خودت را ناراحت نكن. سرش را خم مي‌كرد و مي‌گفت اصلاً با هم شهيد مي‌شويم و مي‌خنديد. من خيلي به امير وابسته بودم و هميشه از اين دوري كه شرايط كارش ايجاب مي‌كرد، ناراحت بودم. حتي زماني كه داخل خاك خودمان به مأموريت مي‌رفت امكان نداشت دو ساعت از هم بي‌خبر باشيم. هميشه يا زنگ مي‌زد يا پيام مي‌داد كه حالش خوب است و نگرانش نباشم. https://eitaa.com/refigh_shahid1
بسم رب الحسین قسمت اول: ( سرو قمحانه ) حسین در اثر اون روضه هایی که می خوند به مقصد رسید.سیمش وصل بود. او واقعا مقید بود که حتی اگر مثلا شیفت کاریشه, با کسی عوض کنه یا از من اجازه بگیره و بره هیئت شون و روضه خونی کنه. تو شهر حماء, حسین جانشین تیپ هجوم بود,چون فرمانده ی حسین به مرخصی رفته بود او مسئول تیپ محسوب میشد. قرار بود در چند روز آینده تیپ حسین برای پس زدن دشمن و گسترش منطقه امن, عملیات کنه. در همین حدود زمانی , دشمن با استفاده از اصل غافلگیری ب ما حمله کرد. فرمانده منطقه می گفت که ما تیپ هجوم رو فرستادیم کمک نیرو هامون در قمحانه که جلوی هجوم غافلگیرانه دشمن رو بگیرن. دشمن بعد از حمله, خط رو شکسته و چندین کیلومتر پیشروی کرده بود. حسین به دشمن می رسه وراه اون ها رو میبنده. پشتیبانی آتش مناسب و فرماندهی بی بدیل فرمانده منطقه در کنار ایستادگی حسین و دیگر نیروهای محور مقاومت,سد محکمی در مقابل دشمن میشن و فرصتی ایجاد میکنن که نیروهای خودی منسجم شده و به منطقه برسند.بعد از یک رزم جانانه ,ارتباط بیسیم حسین قطع میشه . تلاش کردیم از سرنوشت حسین خبری کسب کنیم اما حسین شهید شده و پیکر مطهرش مفقود بود. دشمن با این اشتباه که حسین از نیروهای سوری هست بی تفاوت از کنار پیکرش عبور می کنه. فرمانده منطقه با نیروهایی که بهش رسیده و توانسته سازماندهی کنه به دشمن میزنه و خط رو تثبیت میکنه. حالا با دستور فرماندهی نیروها به دنبال پیکر مطهر شهدا می گردند. با لطف خدا و خانوم حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سه پیکر شدن که شهید حسین معز غلامی یکی از اون سه شهید بود.از نظر نظامی با توجه به تازه وارد بودن حسین , نمیتوان گفت تخصص نظامی شهید از دیگران بیشتر بود,ولی مردانه ایستاده بود وبا عده کمی که برایش باقی مونده بود قمحانه رو حفظ کرد و نگذاشت سقوط کنه. نقش شهادت حسین معز غلامی از نظر نظامی اینجا خودش رو نشون میده شاید سوال بشه که حسین با اینکه سابقه زیادی در جنگ نداشت چطور جلوی سقوط قمحانه رو گرفت? پاسخ فقط یک کلمه است "مقاومت ". حسین مثل سرو, در قمحانه ایستاد. چی باعث شد که حسین مقاومت کنه ,شهید بشه و جاودانه بشه? ب نظرم اثر همون روضه ها و هیئت رفتن ها بود. واقعا بهشت رو به بهاء میدهند نه بها به نقل از ( فرمانده ی شهید ) https://eitaa.com/refigh_shahid1
✨ اسعدالله ایامکم ✨ 🌸 ولادت باسعادتِ سرور کائنات، حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی، صلّی ‌الله علیه وآله، و فرزندش امام صادق، علیه‌ السلام، برمولای زمان امام عصر علیه السلام و نائب بر حقش امام خامنه ای و برشما محب اهل بیت تبریک و تهنیت باد.💐 https://eitaa.com/refigh_shahid1