eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین مکالمه بیسیم‌چی: دشمنان خاک ریز را گرفته‌اند تیرخلاصی می‌زنند... باید موج بی‌سیم را تغییر بدم... امام زمان از ما راضی باشه،هرکاری از دستمان برمی‌آمد کردیم.. @refigh_shahid1🌷🌷
#دیدار_امام_زمان_عج شبی که عملیات داشتیم حمید آقا رو بعد از آسیب دیدگی داشتیم میاوردیم عقب...داخل نفر بر بودیم شدت خونریزی بسیار زیاد بود😔اما حمید جان حتی تو اون لحظات مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه!!!!مدام ذکر با حسین و یا زهرا میگفت چشماش بسته بود یکی از دوستان صداش زد که حمید جان من رو میشناسی حمید آقا گفتن بله .جان مگه میشه دوستم رو نشناسم بعد دوباره چشماش رو بست و ذکر گفت دوباره چشماش رو باز کرد در حالی که دستش روی پیشانیش بود بالای سرش رو نگاه کرد و گفت یا ابا صالح المهدی و لبخند زد و چشماش رو بست و دیگه نفس نکشید😭من حس کردم یه نوری از بدنش خارج شد شروع کردم به گریه و داد زدن و صداش میزدم....ولی دیگه جواب نمیداد😭یکی از همرزم ها اومد و دلداریم داد و گفت بخدا حمید جان عالی پر کشید🕊 بخدا معلوم بود امام زمان عج رو دید و رفت😭 خوشبحالت همرزم غیور و شجاعم به خدا که در شجاعت در میدان نبرد مثل یک شیر بودی و به تو غبطه میخوردم😭😔 راوی:همرزم شهیدمدافع‌حرم #حمید_‌سیاهکالی_مرادی🌹 @refigh_shahid1
#ڪلام_شهید مگر ما شیعیان نباشیم ڪہ واقعه‌ی عاشـورا دوباره رقـم زده شود و حضرت زینــب (س) دوباره به اسـارت برود ولادت : ١٣۶۸/١٢/١٠ شهادت: ١٣٩٤/١١/١٢ منطقه باش كوی ، سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا #شهید_مدافع_حرم_رضا_عادلی 🌷 @refigh_shahid1
#امام_زمانے_ها ❤️ #وصیت_شهید باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم؛در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عجل الله تعالی في فرجه الشریف" تربیت می شود..... #شهیدسیدمجتبی_علمدار « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @refigh_shahid1
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین🌹 زندگی نامه شهیدمحمدرضابیضایی شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی در بیست و نهم دی ماه 92 همزمان با سالروز میلاد پیامبر (ص) در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. نوید شاهد: شهید محمودرضا بیضایی در 18 آذر ماه سال 1360 در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات خود را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از 10 سالگی به این ورزش پرداخته بود. ایشان بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال 82 وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. او به خاطر آشنایی با زبان عربی، با رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور با شیعیان مجاده عراقی و سوری ارتباطی تنگاتنگ داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال 90 برای دفاع از حرم های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزام خود در دیماه 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعدازظهر 29 دیماه 92 همزمان با سال روز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. @refigh_shahid1
👌🏻 خونریزی شَدیدۍ داشٺ...😔 🍃دٰاخِلِ اٺاق ِ عمل ، دڪٺر اِشاره ڪرد ڪهـ چآدُرم رو در بیاٰرم ٺا راحٺ ٺر مَجروح رو جابهـ جا ڪنم... گوشهـ ۍ چآدُرم رو گرفٺـ و بُریده بُریده گفٺ:🌸🍃 "مَن دارَم میرَم ڪہ چآدُرٺ رو در نیارۍ..."✋🏻 چآدُرم ٺو مشٺش بود ڪهـ شَہید شد...:){🍃💡} بهـ روایٺ پَرسٺارِ جنگ @refigh_shahid1
پدر در بهشت منتظر ما می‌ماند! برای تشییع پیکرش همه آمده بودند.حتے آن‌هایے که اسماعیل را خوب نمی‌شناختند.تابوت اسماعیل فقط بر دوش مجاهدین عراقے حمل می‌شد؛ همان‌هایے که آزادی‌شان را مدیون او بودند.آن‌ها نمی‌خواستند حتے از پیکر بی‌جان او جدا شوند. وقتی اسماعیل را به خاڪ سپردند،مجاهدین نزد خانواده‌اش آمدند و به آنان گفتند:«پیکر اسماعیل در خاڪ ایران امانت است،ما آن را بعداً به عراق خواهیم برد،به کربلا؛ چرا که او فرمانده‌ے ما بود.» همسراسماعیل،فرزندان او زهرا و ابراهیم را زیر چادرش گرفته بود و دلدارے می‌داد. -‌بچه‌ها پدرتان در نامه‌اے که روزهاے آخر نوشته بود،قول داده که روز قیامت کنار در بهشت منتظر ما می‌ماند… 📚«مهاجر مهربان» (شیعیان و یا توابین عراقے در زمان دفاع مقدس) 🍃| @refigh_shahid1
قصه‌ی آخرین زیارت «… آن شب توی حرم خانم زینب (سلام الله علیها)، یک گوشه‌ای نشست و تا وقت اذان صبح، یک روند نماز خواند، دعا و مناجات کرد و اشک ریخت. دورادور مراقبش بودیم. اصلاً این حاج احمد، حاج احمد همیشگی نبود. صدای اذان صبح که توی حرم پیچید، داشتیم آماده می‌شدیم تجدید وضو کنیم برای نماز صبح که دیدیم حاجی با نگاهی متعجب و حیرت‌زده آمد طرف‌مان و گفت: شما هم  او را دیدید؟ گفت: چه کسی را می‌گویید؟ حاجی انگار فهمید ما فرد مورد اشاره‌‌ی او را ندیده‌ایم. گفت: همان سپاهی را می‌گویم. با تعجب پرسیدیم: کدام سپاهی؟ اصلاً شما چرا امشب این‌طور منقلب و آشفته‌اید؟ حاجی گفت: از سر شب مشغول نماز بودم. دلم خیلی گرفته بود. سیمای بچّه‌هایی که رفته بودند، خصوصاً هوای «محمّد توسّلی» دست از سرم برنمی‌داشت. سرانجام به جدّه‌ی سادات متوسّل شدم، بلکه ایشان عنایتی و نظری در کارم بفرمایند. همین حالا که صدای اذان توی حرم بلند شد، ناغافل دیدم آن سپاهی آمد کنارم ایستاد و گفت: برادر احمد؛ بی‌تابی نکن، به پایان انتظارات، مدّت زیادی نمانده!»[۱] 📚در هاله‌ای از غبار 🍃| @refigh_shahid1
روایت است که آقا رسول الله فرمودند: خداوند متعال بر دختران مهربان تر است تا پسران :)🙃
پرسید:ناهار چی داریم؟؟ مادر گفت:باقالی پلو با ماهی... با خنده☺️رو به مادر کرد و گفت: ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یک روزی این ماهی ها مارا می خورند... چند وقت بعد... عملیات والفجر۸... درون اروند رود گم شد😔😭... و مادر... تا اخر عمرش ماهی نخورد😭... 😔 @refigh_shahid1