eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
376 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @emamrezaii_8 روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ قهر بودیم😞 درحال نمازخوندن بود📿 نمازش که تموم شد؛ هنوز پشت به اون نشسته بودم کتاب شعرش رو برداشت📖 و با یه لحن دلنشین☺️ شروع کرد به خوندن😍 ولے من باز باهاش قهربودم!!😒☹️ کتابو گذاشت کنار🙄 بهم نگاه کرد و گفت: "غزل تمام؛ نمازش تمام؛ دنیـا مـات؛ سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!🙄 بازهم بهش نگاه نکردم☹️ اینبارپرسید : عاشقمے؟؟؟🙄 سکوت کردم؛ گفت : عاشقم گر نیستے😓 لطفی بکن نفرت بورز😬 بےتفاوت بودنت😕 هرلحظه آبم مےکند😞 دوباره با لبخند پرسید:😊 عاشقمــــے مگه نه؟؟!!!🤔 🙄 گفتم:نـــــه!!!😑 گفت: لبت نه گوید و پیداست مے گوید دلت آری🙄😋😅 که این سان دشمنے یعنے که خیـلے دوستـم دارے"😍😅😉 زدم زیرخنده😅 و روبروش نشستم؛😊 دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... ☺️ بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم خداروشکرکه هستے😍😌💞 https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
♥️💌 یه روز به آقا گفتم: برای کاری نذر کرده بودم، دعام مستجاب شده؛ قصد کردم یه هیئت برپا کنم و روضه (علیه السلام) رو بخونیم😌 و آخرش هم به بچه‌ها پیتزا🍕 بدم😋 گفت: واقعا قصد انجامش رو داری؟ گفتم: آره.🙃 همون موقع تلفن همراهش رو برداشت و شروع کرد زنگ زدن به چندتا از بچه‌ها...📲 جمعشون کرد دور هم. بعد به یکی گفت بشین روضه بخون...🏴 اون هم مونده بود... شروع کرد به خوندن... چند دقیقه‌ای دل‌هامون کربلایی شد و تمام.🌅 با لبخند و خیلی جدی گفت: خب حالا وقت مرحله دوم نذر شماست. اونم پیتزا دادن به اهل هیئت...🍕✨ به همین راحتی...😌 اصلا معتقد نبود که باید با تعداد خاصی با شرایط خاصی در مکان خاصی روضه و هیئت برپا کرد... هرجا دلش می‌رفت❣، بچه‌ها رو دورهم جمع می‌کرد و به یکی هم می‌گفت بخون. همیشه اولین نفری هم که اشکش جاری می‌شد خودش بود ...💦 ✨به روایت از: حسین رزمی✨ ❤️ 💞 https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6