فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پل شیشهای، کردستان، روستای نگل، جاده قدیم مریوان سنندج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 از اولِ خلقتِ جهان و کائنات
💗 تا آخرِ زندگی و پایانِ حیات
🌼 اندازهی ذراتِ تمامی کرات
💗 بر حیدر و زهرا و محمّد صلوات
🍃🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃💗مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🍃🌼وَعَجِّلفَرَجَهُـم
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســــلام
🍎به آخـرین روز
🌸آذرمـاه خوش آمـدید
🍎یک روز بی نظیـر
🌸یک صبح دلنشین
🍎یک لبخنـد از ته دل
🌸یک خدای
🍎همیشه همراه
🌸با هـزار
🍎آرزوی زیبـا
🌸تقدیم لحظه هاتان
صبح آدینه تون زیبـا 🍎🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام صبح بخیر رهنان🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂خداحافظ
#پاييز 🍁
بهار عاشقان و
تابلوی
زيبای خداوند 🍂
خداحافظ
زيباترين ماه رنگارنگ 🍁
🍁🍂
🔸 چشمهای آفتاب پرست به طور مستقل از یکدیگر حرکت میکنند، بنابراین میتواند همزمان به دو جهت متفاوت نگاه کند.
🌍•➣ @AjayeboAlarz [📡]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عبور موشکهای یمن از آسمان عربستان
@Qodss1🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آیه شریفه را در منزل خود بخوانید و برای دیگران نیز نشر کنید .
-----------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر نگاه خدا با تو باشد هرگز زمین نخواهی خورد...
🌞جشن میلاد مادر مهربانی ها همزمان با ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز مادر 🌞
🗓 تاریخ : ۲دی ماه
⏰ زمان: ساعت ۱۵:۱۵
🧕 به کلام:
سرکار خانم حیدری
🧕 بانوای:
سرکار خانم یزدیان
🕌مکان :
رهنان .خیابان مطهری .کوچه شهید عسگری ۵ مسجد چهارده معوم(درب میدان)
🙏 التماسدعای فرج
🗣 برای دیگران ارسال کنید.
#پایگاه_ام_ابیها_س
#حوزه_5_نرجس_خاتون
#ناحیه_امام_رضا_ع
#مسجد_چهارده_معصوم_رهنان
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم ، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما یک بار گریستم و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد.
با خودم گفتم الان مادر کودک مرا ناسزا می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد