eitaa logo
رهنان من
2هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
8.3هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بهترین زمان مصرف گوشت گوسفند ✍️بهترین زمان مصرف گوشت، فصول سرد سال می‌باشد و بهترین وعده در روز برای مصرف آن، وعده‌ی شام منتها در ابتدای شب و ۳ ساعت قبل از خواب می‌باشد. اما در مصرف گوشت زیاده‌روی نکنید! زیرا باعث عوارض زیر می‌گردد: ▫️بیماری کلیه ▫️فشار خون بالا ▫️مشکلات کبدی ▫️کاهش دفع سموم ▫️تصلب شرایین (گرفتگی عروق) ▫️تضعیف فعالیت و قدرت فکری حالا هم که گرونه و نمیشه خرید بهترین بهونس🤣🤣🤣
مرغ درسخون 😁😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم 😍😍 شما این شیرین رو ببین چند دقیقه حال خوب تقدیم شما👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرف الکی گفته مسافرم، یه کاری کرده، دیگه الکی نگه!😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انشاالله باحضور هیئت شبيه خوانان سیدالشهدا رهنان-اصفهان جمعه ۱۴۰۲/۰۸/۰۵
47.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ 💠 | ۱۴۰۲/۰۷/۲۲ 🔷 فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه سیدابوالحسن مهدوی حفظه‌اللّٰه با موضوع تحولات منطقه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـداونـد کرم ابریشم را به پروانه دانه ی شن را به مروارید تکه زغالی را به الماس تغییر میدهد اگر زمان به سختی گذشت و تحت فشار بـودی بدان خـدا بهـترینها را بـرایـت آمـاده کــرده....
🌸🍂🌸 🌸کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت مولای من! تو بهشت مایی! کسی که خالصانه عاشق توست برایش فرقی نمیکند که در بهشت دنیا باشد و یا در بهشت آخرت... 🌸اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🌸🍂🌸
💢پبرمرد مریض مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. او پدرش را که بیماریش شدت گرفته بود در گوشه‌ای از جاده رها کرد و از آن جا دور شد. پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید… رهگذران از ترس مسری بودن بیماری پیرمرد و برای فرار از دردسر، بی اعتنا به ناله‌های او، راه خود را می‌گرفتند و از کنار او عبور می‌کردند. عارفی که از آن جاده عبور می‌کرد، به محض دیدن پیرمرد او را به دوش گرفت تا ببرد و درمانش کند. رهگذری به طعنه به عارف گفت: “این پیرمرد فقیر است و بیمار؛ مرگش نیز نزدیک است، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد به وجود می‌آورد. پسرش هم او را در این جا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟” عارف گفت: من به او کمک نمی‌کنم، بلکه به خودم کمک می‌کنم؛ اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه رو به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم؛ من به خودم کمک می‌کنم🌺
تصویری تاریخی از نرخ طلا و ارز فروردین ۱۳۴۳
💢مرد کر مرد کری بود که می‌خواست به عیادت همسایه مریضش برود. با خود گفت: من کر هستم. چگونه حرف بیمار را بشنوم و با او سخن بگویم؟ او مریض است و صدایش ضعیف هم هست. وقتی ببینم لبهایش تکان می‌خورد. می‌فهمم که مثل خود من احوالپرسی می‌کند. کر در ذهن خود, یک گفتگو آماده کرد. اینگونه: من می‌گویم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شکر خدا بهترم. من می‌گویم: خدا را شکر چه خورده‌ای؟ او خواهد گفت(مثلاً): شوربا, یا سوپ یا دارو. من می‌گویم: نوش جان باشد. پزشک تو کیست؟ او خواهد گفت: فلان حکیم. من می‌گویم: قدم او مبارک است. همه بیماران را درمان می‌کند. ما او را می‌شناسیم. طبیب توانایی است. کر پس از اینکه این پرسش و پاسخ را در ذهن خود آماده کرد. به عیادت همسایه رفت. و کنار بستر مریض نشست. پرسید: حالت چطور است؟ بیمار گفت: از درد می‌میرم. کر گفت: خدا را شکر. مریض بسیار بدحال شد. گفت این مرد دشمن من است. کر گفت: چه می‌خوری؟ بیمار گفت: زهر کشنده, کر گفت: نوش جان باد. بیمار عصبانی شد. کر پرسید پزشکت کیست. بیمار گفت: عزراییل. کر گفت: قدم او مبارک است. حال بیمار خراب شد, کر از خانه همسایه بیرون آمد و خوشحال بود که عیادت خوبی از مریض به عمل آورده است. بیمار ناله می‌کرد که این همسایه دشمن جان من است و دوستی آنها پایان یافت.🌺
📌چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار: 📚حکایت اول: از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟  گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند! 📚حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم... پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟ 📚حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم... صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد... گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری... گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم... 📚حکایت چهارم: عارفی راگفتند: خداوند را چگونه میبینی؟ گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎 خونه های پیش ساخته و قابل حمل، هم ازش بعنوان خونه میشه استفاده کرد هم محلی واسه کسب درآمد