eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام، شمال غرب اصفهان-رهنان
53 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
52 فایل
هیئت رزمندگان اسلام_شمال غرب اصفهان _رهنان_محبان امام امیرالمومنین(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 شهریور 1358 وقتی ابوالحسن بنی‌صدر در جلسات مختلف مقابل کارشناس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) می‌نشست و صحبت می‌کرد تقریبا جزئی‌‌ترین حرکاتش توسط آنها تحت نظر قرار داشت. برای آنها همه‌چیز مهم بود؛ اینکه بنی‌صدر از تعداد محافظانی که دارد لذت می‌برد، به‌جای لباس‌های آماده، لباس‌های سفارشی می‌پوشد، ساعت طلای گران‌قیمتش را حین صحبت به رخ می‌کشد و... با رفتارشناسی بنی‌صدر آنها به ویژگی‌ها و نقاط ضعف شخصیتی او پی بردند و در نتیجه راترفورد (نام مستعار مأمور CIA) او را برای ادامه همکاری مناسب ارزیابی کرد. مارس 2010 وقتی هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا به دیدار ولادیمیر پوتین می‌رفت؛ کارشناسان وزارت خارجه آمریکا او را نسبت به برخی ویژگی‌های شخصیتی پوتین توجیه کردند تا در صورت لزوم با استفاده از آنها به پیشبرد گفت‌وگوها کمک کند. آنها به کلینتون گفتند پوتین به طبیعت‌گردی علاقه دارد و از حیوانات بزرگ خوشش می‌آید. این پیشنهاد مؤثر واقع شد و درست در زمانی که فضای مذاکرات دوجانبه آنها تند و متشنج شده بود وزیر خارجه آمریکا ناگهان از تلاش‌های پوتین برای حفظ نسل ببرهای سیبری سؤال کرد. در کمتر از یک دقیقه همه چیز تغییر کرد؛ فضای جلسه گرم و صمیمی شد تا جایی که پوتین، کلینتون و همراهانش را به دفتر شخصی‌اش برد و با شوق و اشتیاق درباره ببرهای سیبری، خرس‌های قطبی و پروژه نجات نسل آنها توضیح داد. در میان مقامات آمریکایی حاضر در اتاق برای هیچ‌کس سرنوشت ببرهای سیبری یا خرس‌های قطبی مهم نبود؛ مهم این بود که پوتین گارد بسته‌اش را باز کرده است.... ادامه مطلب👇 https://kayhan.ir/fa/news/261953 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper
🖌 🔹اهل خمین؛ برای جهان خرداد 1368، بیمارستان قلب جماران؛ قلب همه ایران بود. دوم خرداد عمل جراحی امام خمینی(ره) به صورت موفقیت‌آمیز در بیمارستان جماران انجام شد. پزشکان پیش‌تر در 28 اردیبهشت با بررسی آزمایش‌ها و حال عمومی امام(ره) تشخیص سرطان معده داده بودند و پس از بررسی‌های نهایی، عمل جراحی، امری ناگریز بود. آقا روح‌الله اما در کمال آرامش همه چیز را به پزشکان سپرده بود و به دستورات آنها تمکین می‌کرد. هر بار پس از تشریح وضعیت بیماری و درخواست پزشکان از او؛ پاسخ امام(ره) یک جمله ساده بود: «هر طور شما صلاح می‌دانید عمل کنید.» امام(ره) پیش‌تر نیز برای مداوا در بیمارستان بستری شده بود اما به روایت اطرافیان این بار ظاهرا همه چیز فرق داشت. در همان روز اول ورود به بیمارستان برخلاف دفعات قبل، حاج احمد آقا را به گرمی در آغوش گرفتند و از او خداحافظی کردند. این اتفاق روزهای بعد و در ارتباط با افراد دیگر نیز بارها دیده شد؛ انگار آقا روح‌الله داشت از عزیزانش دل می‌بُرید. صبح جمعه پنجم خرداد 1368 بود که حجت‌الاسلام ‌هاشمی پیش از اقامه نماز جمعه به ملاقات امام(ره) رفت. ارزیابی پزشکان از عملِ سه روز پیش خوب بود و حال امام(ره) را نیز رضایت‌بخش می‌دانستند اما وقتی آقای ‌هاشمی به ایشان گفتند اگر پیغامی برای مردم دارید بفرمایید تا در نماز با آنها در میان بگذارم؛ امام(ره) گفت: «‎‌به مردم عزیز بفرمایید دعا کنند که خداوند مرا بپذیرد.» دکتر سید محمدرضا کلانتر معتمدی یکی از پزشکان معالج حاضر در اتاق می‌گوید: «این حرف مانند پتکی به سر من‌‎ ‎‌خورد، نگرانی همه وجودم را فرا گرفت... نظیر همین کلمات را به همسرشان هم گفته بودند و من آن را شنیده‌‎ ‎‌بودم.» شنبه، ششم خرداد 1368 حاج احمد آقا امام(ره) را برای هواخوری به حیاط بیمارستان بردند. آقا روح‌الله با ‌اشاره به ساختمانی که مقابل‌شان بود پرسید: «احمد! این ساختمان‌‎ ‎‌رو‌به‌روی من کجاست؟» حاج احمد آقا پس از آنکه پاسخ داد این ضلع شرقی حسینیه جماران است و شما تا به حال از این زاویه آن را ندیده‌اید، گفت: «ان‌شاءالله خوب می‌شوید، با هم می‌رویم داخل حسینیه و‌‎ دوباره مشغول همان کارهای‌تان می‌شوید.» امام(ره) باز هم از رفتند، حرف زد و گفت: «احمد تو‌‎ ‎‌مطمئن باش که من از این کسالت خوب نمی‌شوم و می‌میرم.» حاج احمد با آنکه ناراحت شد سعی کرد حرف را عوض کند اما آقا روح‌الله دوباره تأکید کرد: «همین است که‌‎ ‎‌می‌گویم.» با وجود تلاش پزشکان اما روند بهبودی امام(ره) ادامه‌دار نبود. هر چه نیمه خرداد نزدیک‌تر می‌آمد، ضعف و بی‌حالی ایشان بیشتر می‌شد. روز سیزدهم خرداد پزشکان هم قطع امید کردند. هیچ دارویی برای بالا آوردن فشار خون امام(ره) مؤثر نبود. دکتر فاضل، یکی از پزشکان معالج امام(ره) به حاج احمد گفت: «آقا تا یکی‏‎ ‎‏دو ساعت دیگر، بیشتر نمی‌توانند حرف بزنند. شما برو هر چه می‌خواهی از‏‎ ‎‏آقا بپرس.» حاج احمد آقا وارد اتاق شد، امام(ره) با آن حال بی‌رمقشان مشغول نماز بودند؛ در واقع امام از شب گذشته نخوابیده بود و پیوسته نماز می‌خواند. آقا روح‌الله حسابی با خدا گرم گرفته بود. حاج احمد می‌خواست صحبت کند اما نتوانست؛ فقط آقا را نگاه کرد. ساعت سه بعدازظهر همان روز صدای بوق هشدار دستگاه‌های پزشکی متصل به امام(ره) اتاق را پُر کرد. ساعت 10:30 دقیقه شب روح خدا به خدا پیوست؛ درست در همان ساعتی که همیشه می‌خوابید.... ادامه مطلب👇 https://kayhan.ir/fa/news/266111 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper