✅جلالت فضل بن شاذان
#فضل_بن_شاذان معقولاً و منقولاً، سنةً و شیعةً در علوم اسلامی، بلکه علوم انسانی فوق العاده است. وفات ایشان قبل از امام عسکری (علیه السلام) است.
گفته شده که وی کتاب نسبتاً مفصلی از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده است که گفتیم ایشان حضرت هادی علیه السلام و حضرت عسکری علیه السلام را درک کرده و شاید هم در نوجوانی یا کودکیاش امام رضا ع یا حضرت جواد علیه السلام را هم درک کرده باشد اما ایشان از هیچ امامی روایت نقل نمیکند.
از امام عسکری ع نقل شده است که فرمود: «إنی اغبط اهل خراسان بمکان الفضل بن شاذان»[1]، من به اهل خراسان به خاطر جایگاه فضل بن شاذان [و بودنش در میانشان]، غبطه میخورم. اگر این نقل درست باشد خیلی عجیب است که امام به حال شخص غبطه بخورد، مقامی است که قاعدتاً تصورات ما به آن نمیرسد، اما ایشان از امام عسکری ع هم حدیث ندارد، شاید شرایط تقیه بوده یا ملاقات با امام مشکل بوده است.
پدرش هم معلوم نیست که از امام رضا ع نقل کرده باشد؛ چون نجاشی دربارة پدرش شاذان دارد که قیل روی عن الرضا ع[2].
رسالهای است به نام علل الشرایع که از ایشان از حضرت رضا ع نقل کردهاند که پانزده شانزده صفحه است. شواهد کاملاً کافی است که این مطلب جعلی است؛ به این معنا که این کتاب انشای خود فضل است نه انشای امام رضا ع.
این کتاب را فضل روی تفکراتی شبیه تفکرات اعتزال نوشته است عقلیگرا است.
آقایی که ظاهراً در نیشابور بوده است (شیخ صدوق که شأنش اجل از این است) این کتاب را برداشته است و آخرش گفته است: سمعت عن الرضا ع مرة بعد مرة، اصلاً معلوم نیست ایشان حضرت رضا ع را در سن بلوغ درک کرده باشد، به احتمال قوی شاید در زمان وفات امام رضا ع پنج ساله بوده است چون تاریخ تولدش روشن نیست اما قصهای را با پدرش نقل میکند که پدرش به او میگوید: «ما أقل عقلک من غلام»[3]، و این قصه در حدود سالهای 218-220 است.
این که او در سال 202 این کتاب مفصل را از حضرت رضا ع نقل کرده باشد ظاهراً مقطوع البطلان است.
بههرحال به ذهن ما میآید که همان عبد الواحد بن عبدوس نیشابوری عطار! سندی برای آن رساله به اسم امام رضا ع درست کرده است.
روایات را باید در آن سابقهاش نگاه کرد. ایشان علل الشرایع یا به اصطلاح امروزی فلسفه احکام را خودش استخراج کرده است یا به اصطلاح ما تعلیلش عقلی است، خوب این یک خطی هم در قم بود که این عقلیها را قبول میکردند تعبدی میکردند. یک سندی هم برایش درست کردند که بگویند: این تعلیلش تعبدی است و از حضرت رضا ع شنیدهاند.
خود صدوق هم علل الشرایع دارد علل الشرایع یعنی تعلیل تعبدی.
بحث فضل خیلی طولانی است چون بعضی از روایات هم در ذم ایشان است که شأن ایشان اجل از آن است که بخواهیم این بحثها را دربارة او بکنیم.
📌فضل شخصیتی است که زمان دو امام معصوم ع را قطعاً درک کرده و یک شخصیت علمی و حدیثشناس بزرگ است که حتی کتابهایی در علوم انسانی دارد کتابی در حقیقت علم و عقل دارد، در علومی که مربوط به اشاعره و معتزله است کتاب دارد.
به ذهن ما فضل در زمان خودش به مراتب ـ نه به یک مرتبه ـ از شیخ طوسی در زمان خودش جلوتر است. خیلی بر افکار و حدیث اهل سنت مسلط است. وفاتش چهار سال بعد از بخاری است بخاری 256 وفاتش است و ایشان 260 است با بخاری بزرگترین محدث اهل سنت، استاد مشترک هم دارد و در بعضی جاها در حدیث اهل سنت بخاری حدیثی را آورده است که فضل روی مبانی خود اهل سنت به حدیث بخاری اشکال میکند و دو سه قرن بعد از بخاری در فتح الباری همین اشکال فضل را میآورد، اسم فضل را هم نیاوردهاند خودشان به بخاری اشکال کردهاند که این حدیث اشکال دارد.
و این مقام غریبی است که فضل در شناخت حدیث اهل سنت با مثل بخاری همشاخ میکند و بعد هم سنیها همان اشکال را قبول کنند.
اشکال فضل در این مسأله در جلد نهم تهذیب کتاب ارث است. همین رسالهای هم که در باب عده نوشته است و کلینی در کتاب طلاق کافی آورده بسیار زیبا است...
[1]. رجال الکشی، ص542
[2]. رجال النجاشی، ص306.
[3]. رجال الکشی، ص516.
@rejal_shobeiri
✳️ عبیدالله بن علی حلبی
🔸 به سبب سفارشات حضرت صادق (عليه السلام) مبني بر تدوين حديث ، اولين کتابی که در آن زمان تألیف شد ، کتاب عبیدالله بن علی #حلبی بود که وقتي بر حضرت (عليه السلام) عرضه شد ، فرمود:
«أتری لهؤلاء مثل هذا؟».
🔹 آيت الله #مددی (حفظه الله) اين جمله بدین معناست که : عامه کتابی مدوّن مانند کتاب تو ندارند، نه این که هیچ کتابتی نزد آنان نیست .
🔸به تعبیر ایشان : " الموطّأ مالک که بنابر مشهور نخستین کتاب #اهل_سنت به شمار میرود، نخستین کتاب مدوّن در سنن پیامبر(صلی الله علیه و آله) تلقی میشود ، وگرنه اصلِ کتابت پیش از آن هم بوده است ".
🔹 به تصریح #نجاشی ، سبب شهرت عبیداللّه بن علی به #حلبی ، رفت و آمد او و برادر و پدرش به شهر حلب ، برای کارهای تجاری ، بوده است وگرنه اصالتا اهل حلب نیستند .
📚 رجال نجاشی ص۲۳۰
@rejal_shobeiri
مشایخ مرحوم صدوق
مرحوم #صدوق مشایخی دارد مثل #علی_بن_شاه بمروروذ. اصلا او را نمیشناسیم و اسمش را ندیدهایم، نه در کتب شیعه و نه اهل سنت. گاهی سندی میآورد [که در آن سند، ما] فقط صدوق و امام صادق (ع) را در اول و آخر حدیث میشناسیم.
با این کار میخواستند این احادیث حفظ شود [نظیر روایتی که دربارۀ صوم ایام البیض دارد که: حدّثنا أبو الحسن عليّ بن عبد الله بن أحمد الأسواريّ الفقيه، قال: حدّثنا مكّيّ بن سعدويه البرذعيّ، قال: حدّثنا أبو محمّد نوح بن الحسن، قال: حدّثنا أبو سعيد جميل بن سعد، قال: أخبرنا أحمد بن عبد الواحد بن سليمان العسقلانيّ، قال: حدّثنا القاسم بن حميد، قال: حدّثنا حمّاد بن سلمة، عن عاصم بن أبي النجود، عن زرّ بن حبيش، قال: سألت ابن مسعود عن أيّام البيض: ما سببها، وكيف سمعت؟ قال: سمعت النبيّ (ص) يقول: ...، که سندش کاملا به هم پاشیده است، ولی بعدش بلافاصله دارد: هذا الخبر صحیح (علل الشرائع 2: 379 ـ 380/ 1)؛ چون میگوید: مضمونش صحیح است و امر مستحبی هم هست، ولو سندش به هم پاشیده است].
این حرف که بگوییم: از باب تسامح در ادلۀ سنن است هم حرف صحیحی نیست؛ چون مرحوم بحرانی بحث دیگری هم دارد و ـ چون مرحوم صدوق حدیث «من بلغ» را دارد ـ میفرماید: اینکه میگویند: صدوق برخی احادیث ضعیف را بهخاطر احادیث «من بلغ» آورده صحیح نیست ـ و حق هم با ایشان است ـ، میفرماید: چون روایتی را در «من لا یحضر» در بحث صلاة لیلة الغدیر میآورد و بعد میگوید: این روایت را من قبول نمیکنم چون استادم ابنالولید عمل نکرده است [وروى المفضّل بن عمر عن أبي عبد الله (ع)، قال: صوم يوم غدير خمّ كفّارة ستّين سنة. وأمّا خبر صلاة يوم غدير خمّ والثواب المذكور فيه لمن صامه فإنّ شيخنا محمّد بن الحسن (رض) كان لا يصحّحه ويقول: إنّه من طريق محمّد بن موسى الهمدانيّ، وكان كذّابا غير ثقة، وكلّ ما لم يصحّحه ذلك الشيخ - قدّس الله روحه - ولم يحكم بصحّته من الأخبار فهو عندنا متروك غير صحيح. من لا يحضره الفقيه 2: 90/ 1817].
معلوم میشود اگر بداند حدیث ضعیف است، در مستحب به آن عمل نمیکند. این استظهار مرحوم بحرانی به نظر ما صحیح است. ( آیت الله مددی، خارج فقه، 19. 7. 96)
@rejal_shobeiri
ابو جعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى(م 381) معروف به#شيخ_صدوق و #ابن_بابويه، ازمحدّثان و فقهاى بزرگ طائفه اماميه و مؤلف كتاب من لايحضره الفقيه، از كتب اربعه حديثى شيعه مىباشد.
وى پس از مرگ #محمد_بن_عثمان عمرى (م 304 يا 305) - قدس الله روحه - نايب دوم امام عصر عجل اللّه فرجه در اثر دعاى حضرت از كنيزى ديلمى زاده شد، از قرائنى همچون ظاهر گزارش فوق و روايت بسيار زياد وى از پدرش چنين بر مىآيد كه وى در اوائل زمان نيابت #حسين_بن_روح - قدس اللّه روحه - و در حدود سال 306 متولّد شده است.
وى حافظ احاديث و چيره دست در #علم_رجال و نقّادى اخبار بوده است.
در ميان قميّان چون او در حافظه و وفور دانش ديده نشده و ابن شهرآشوب، او را مبارز القميين خوانده است.
در دعاى امام عصر براى ولادت وى، از وى به عنوان "ولد مبارك ينفع اللّه به" ، و از وى و برادرش ابو عبد اللّه حسين به عنوان "فقيهين" يا "خيّرين" ياد شده است.
ابن طاوس وى را با وصف "الشيخ المجمع على عدالته" يا "الشيخ المتفق على علمه و عدالته" مىستايد و وثاقتش را مورد اتفاق مى داند. (فرح المهموم، ص 129، فلاح السائل، ص 10، 158).
مرجعيت علمى وى، شهرهاى شرق و غرب دنياى اسلام را درنورديده است به گونه اى كه درخراسان مرجعيت طائفه اماميه را بر عهده داشته و از شهرهاى واسط،قزوين،مصر،بصره،كوفه،مدائن،نيشابور پرسشهايى به نزد وى آوردهاند و ايشان پاسخ آنها را نگاشته است.
رسالهاى به ابى محمد فارسى و رساله ديگرى به اهل بغداد و رساله سومى در موضوع غيبت به اهل رى نمونه هايى از اين پاسخ هاست.
#بزرگداشت_شیخ_صدوق
#پانزدهم_اردیبهشت @rejal_shobeiri
سبک علمى #شیخ_صدوق
شيوه علمى شيخ #صدوق در كتابهاى باقى مانده از ايشان در درجه نخست بر احاديث پيامبر و اهل بيت عليهم السلام استوار است، در مباحث فضل ائمه و اثبات امامت آنان به احاديث عامه بسيار نظر دارد، بلكه گاه احاديثى را در اين زمينه از كسى نقل مىكند كه به گفته ايشان ناصبىتر از وى نديده است (علل 1 / 134 :1، عيون 3 / 279 :2، معانى الاخبار: 4 / 56)، طبيعى است كه نقل اين روايات توسّط اين گونه اشخاص نشانگر اعتبار بسيار احاديث است (نيز ر. ك. عيون 204 :1).
شيخ صدوق در كمال الدين روايات بسيارى از اخبار معمّران و غير آنها نقل كرده است ولى اشاره مىكند كه مستندش در زمينه غيبت اين گونه روايات نيست، بلكه غرض از نقل آنها، غرض جدلى و به جهت اسكات خصم مىباشد. همچنين اين گونه داستانها جاذبه داشته و انسانها با مشاهده آنها به مطالعه ساير احاديث كتاب نيز رغبت مىيابند (ص 639 - 638) و نيز (ص 392، 529، 537، 551، 554، 575، 642).
ديدگاه اصلى صدوق بر پايه "تسليم" در مقابل احاديث اهل بيت عليهم السلام و پرهيز از "آراء و مقاييس" شكل گرفته است (مقدمه كمال الدين).
ايشان قياس و استنباط و استخراج و اجتهاد را در شريعت نمىپذيرد (علل 62 :1، كمال الدين 108 :1) كه ظاهرا مراد وى مردود بودن روشهاى استنباطى متعارف در نزد عامه مىباشد و به اجتهاد به معناى كنونى به معناى تطبيق قاعده عام بر مصاديق آن است نظر ندارد. (ر. ك. كمال الدين، ص 112).لذا شيخ صدوق خود با استناد به عمومات و روايات برائت، قنوت خواندن به فارسى را جايز مىداند (فقيه 935 / 316 :1).
#بزرگداشت_شیخ_صدوق
#پانزدهم_اردیبهشت
@rejal_shobeiri
هدایت شده از سید محمد جواد سید شبیری
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(س) به همسر و دختر و داماد گرامی ایشان و عموم شیعیان تسلیت باد.
@shobeiri
✳️ آیت الله #سید_تقی_قمی در مورد توثیقات #شیخ_حر_عاملی می نویسد :
🔸 " إن الحرّ قدّس سره من المتأخرين الا أن يقال انه ما الفرق بين توثيق المتقدم و المتأخر فإنّ الفصل الزماني الطويل إن كان مانعا عن الحجية فتوثيق النجاشي للرواة الاسبقين غير معتبر و ان لم يكن مضرا فلا وجه لعدم الإعتماد .
🔹 و يمكن ان يقال في وجه الفرق : إن المتقدمين كالنجاشي و اضرابه كانوا مجدين على وجدان مدارك وثاقة الرجال فكيف يمكن أن لا يجدوا المدرك و المتأخرين عنهم يجدون فيعلم ان توثيق الحر و اضرابه اجتهادي و حدسي لا حسي فلا أثر له.
🔸 و لكن بنينا اخيرا ان توثيق المتأخر كتوثيق المتقدم اذا كان ناشيا عن الحس يكون معتبر.
📚 عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب ج4 ص161
@rejal_shobeiri
✅ #ابراهیم_بن_عبد_الحمید الاسدی
🔸شیخ #طوسی در کتاب رجال خود به واقفی بودن ابراهیم بن عبد الحمید حکم کرده و در فهرست ابراهیم بن عبد الحمید را ثقة دانسته است؛ با توجه به این توثیق، واقفی بودن او ضرری به اعتبار روایاتش نمیرساند؛ اگر چه با توجه به حضور او، صحیحه بودن روایت با اشکال مواجه میگردد.
اما مطلب به اینجا ختم نمیشود. در رجال کشی، از قول فضل بن شاذان در مورد ابراهیم بن عبد الحمید تعبیر به «صالح» شده است؛ در حالی که نسبت به کسی که واقفی باشد تعبیر صالح به کار نمیرود. از سوی دیگر، نجاشی نیز که کتاب خود را بعد از مرحوم شیخ نوشته و ناظر به آن بوده، اشارهای به وقف ابراهیم بن عبد الحمید نکرده است.
🔹با توجه به این دو نکته، میتوان گفت که ابراهیم بن عبد الحمید از کسانی است که از واقفی بودن برگشته و امامی به شمار میآمده است. چه اینکه در کلام شیخ، نسبت به کسانی که از وقف توبه کردهاند نیز تعبیر واقفی به کار رفته است. در نتیجه ابراهیم بن عبد الحمید ثقه و امامی محسوب میگردد و حضور او در سند روایت، خللی در صحیحه بودن آن ایجاد نمینماید.
👈علاوه بر این، حتی اگر به طور مطلق حکم به امامی بودن ابراهیم بن عبد الحمید نکنیم، مطلبی در مورد واقفیه وجود دارد که راه را برای تصحیح روایات ابراهیم باز مینماید. توضیح آنکه، واقفیه، مخصوصا واقفیه نخستین، به منزله ناصبی و دشمنان اهل بیت تلقی میشدهاند و از این رو، محل رجوع اصحاب نبودهاند. لذا نقل اصحاب ائمه از افرادی که به آنها نسبت وقف داده شده است، یا قبل از وقف بوده و یا بعد از توبه از وقف.
🔸با توجه به این نکته، روایاتی از ابراهیم بن عبدالحمید که توسط افرادی همچون ابن ابی عمیر نقل شده است، مربوط به دوران استقامت او خواهد بود و از آنجا که معیارِ صحیحه بودن روایت، امامی بودن راوی در زمان تحمل روایت توسط شاگرد اوست و امامی بودن در زمان اداء روایت توسط شاگرد، اهمیت ندارد، لذا عمده روایات ابراهیم بن عبد الحمید صحیحه خواهند بود؛ چرا که عمده روایات او توسط امامیه نقل شده است.
✅تذنیب: مراد از عیسی در مشایخ ابراهیم بن عبد الحمید
یکی از مشایخ ابراهیم بن عبد الحمید، عیسی بن ابی منصور شلقان است که در رجال کشی چند مورد از روایتهای ابراهیم بن عبد الحمید از او نقل شده است؛ در قرب الأسناد مرحوم حمیری هم از ابراهیم بن عبد الحمید از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمود «مَن أرادَ أن یَنظُرَ إِلَی خِیَارٍ فِی الدُّنْیَا و خیار فِی الجَنةِ فَلیَنظر إِلَی هَذَا الشَّیْخِ» و میگوید که مراد از «هَذَا الشَّیْخِ»، «عِیسَی بْنَ أَبِی مَنْصُورٍ شلقان» است. لذا ابراهیم بن عبد الحمید با عیسی بن ابی منصور حشر و نشر داشته است و بر این اساس، در روایت تهذیب که میفرماید «إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْکُوفِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عِیسَی»، مراد از «عیسی»، «عیسی بن أبی منصور شلقان» است.
🔅متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید:
👉https://bit.ly/2RRwkpA
@rejal_shobeiri
هدایت شده از جهادتبیینی
🗓روز بزرگداشت شیخ کلینی/۵
💠رهبرانقلاب
‼️من دو سه سال پیش، به مناسبتی خدمت حضرت امام رسیدم تا پیشنهادی را در میان بگذارم. به ایشان عرض کردم که به اعتقاد من، پیروزی این نظام، فقط به آبروی روحانیتِ زمان ما انجام نگرفت؛ بلکه آن سرمایهیی که ما خرج کردیم تا این انقلاب - که واقعاً معجزه بود - به پیروزی برسد، عبارت از آبروی ذخیره و نقد روحانیت شیعه، از زمان شیخ کلینی و شیخ طوسی تا زمان ما بود. امام هم در آن روزی که این مطلب را عرض کردم، مطلب را تلقی به قبول کردند، معلوم بود که نظر شریف خود ایشان هم همین میباشد و این واقعیتی است. ما اگر آن ریشهی تاریخی را نداشتیم، مردم آن محبت و اعتماد را به ما نداشتند و به اشارهی روحانیت حرکت نمیکردند؛ به طوری که بیایند و جان و فرزندانشان را در راهی قربانی کنند. مگر آسان است؟ آن پشتوانه و ذخیره وجود داشت و حالا هم در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده است. این نظام، نظام اسلامی است و من و شما هم که معمم هستیم، مظاهر اسلامیم. اگر امروز که دین و روحانیت، قدرت پیدا کرده است، عملی انجام بدهیم که - خدای نکرده - اندک اختلال و خدشهیی در آن سرمایه و ذخیرهی قرنها به وجود بیاید، ضایعهیی خواهد بود که دیگر جبران آن، با یک نسل و دو نسل ممکن نخواهد بود. امروز، اگر روحانیت از زىّ خود خارج بشود و قدرتطلبی و قدرتنمایی و سوء استفاده بکند و اگر عملی از او سر بزند که حاکی از ضعف تقوا و ورعی باشد که مردم در او سراغ کردند و به او اعتماد دارند، هر کدام از اینها لطمهاش غیرقابل جبران است ۶۸/۵/۱۱
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
هدایت شده از جهادتبیینی
🗓روز بزرگداشت شیخ کلینی/۳
💠رهبرانقلاب
‼️کتاب کافی، در دورهای هزار و صد ساله، از وفات مرحوم کلینی در ۳۲۹ هجری تا روزگار ما، بیش از هزار سال است که مرجعیّت علمی دارد و بین جوامع شیعه دستبهدست میگردد و هرگز هیچ فقیه، متکلّم یا مفسّر شیعه از آن مستغنی نبوده است. با وجود این و با وجود چاپهای متعدّدی که از این کتاب انجام گرفته، تاکنون حقّ آن ادا نشده! ۸۸/۲/۱۷
‼️امروز دربارهی حدیث، به تدقیق و جداسازی سره از ناسره، و راست از دروغ، و مسلم از مشکوک، و نیز به تأمل در فهم معضلات و مفاد و مضمونهای اساسی در آن، و نیز به تطبیق یا نسبت یابی آن با کلام الله عزیز حکیم، و نیز به شرح و بسط عالمانه و محققانه، و نیز به نشر و همگانی کردن آنچه همگان را به کار خواهد آمد، و بسی خدمات و تلاشهای دیگر، نیازی مبرم و سازماندهی شده وجود دارد. در کنار اینهمه، پردازش علم رجال، و نیز بررسی تاریخ صدور حدیث و سیر آن، و نیز کسب آگاهی از آن زمینهیی که صدور هر حدیثی را لازم یا راجح ساخته است، و نیز جستجو از مضمونهای مشابه در کتب حدیث اهل سنت، از جملهی کارهای لازم و ضروری است. ۷۴/۸/۲۲
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
هدایت شده از جهادتبیینی
🗓روز بزرگداشت شیخ کلینی/۲
💠رهبرانقلاب
‼️اهتمام به حدیث، پس از تمسک به کتاب حکیم حمید، برترین وظیفهیی است که عالم دین بدان مکلف است، این، استضائه از انوار علم و حکمتی است که از کلام و تعلیم و هدایت پیامبر مکرم اسلام و ائمهی معصومین از اهل بیت آن حضرت علیهم الصلوه و السلام ساطع میگردد و خرد و اندیشهی انسانی را دستگیری و راهنمایی، و زندگی بشر را برخوردار از سلوک حکیمانه و خردمندانه میکند. و چنین است که حضرت ابی جعفر به جابر میفرماید: یا جابر و الله لحدیث تصیبه من صادق فی حلال و حرام، خیر لک مما طلعت علیه الشمس حتی تغرب. در تاریخ علم دین، جمع حدیث و حمل و فهم و درک و شرح آن، یکی از بزرگترین و طولانیترین فصول است و با یک نظر، حدیث، ما در بسیاری از علوم اسلامی یا همهی آنهاست، و از این رواست که عالم دین شناس بزرگ اقدم، شیخ کلینی رحمه الله تعالی در مقدمهی کتاب کافی شریف، حدیث را برابر با علم دین دانسته و آن را محور علم و ایمان به شمار آورده است. دقت و باریکبینی فقهاء و علمای برجستهی سلف در امر حدیث و چگونگی تحمل آن و شرایط وثوق به روایت و دیگر آنچه در این باب بر اهلش آشکار است، همه از همین اهمیت و عظمت شأنی که دربارهی حدیث و تأثیر آن در سرنوشت فرد و جامعهی اسلامی گفته شد، سرچشمه میگیرد! ۷۴/۸/۲۲
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
هدایت شده از جهادتبیینی
🗓روز بزرگداشت شیخ کلینی/۴
💠رهبرانقلاب
‼️حدیث، آشنایی با حدیث، علم حدیث، شناخت حدیث، که غور در این علم، به دستهبندیهای خوب، فهرستبندیهای خوب و استفادههای خوب منتهی بشود - که متأسفانه از همهی آنها ما الان محروم هستیم - مانند تفسیر در حوزه منزوی است. در رجال هم که باید کار و تحقیق بشود، همینطور است. اگرچه کتابهای خوبی نوشته شده، لیکن درعینحال انسان احساس میکند که خلأ عظیمی در رجال وجود دارد. ما از همین شناخت و معرفت رجال است که میخواهیم حجت را برای خودمان در باب سنت به دست آوریم؛ باید روی آن کار بشود. تاریخ هم همینطور بسیار مهم است. حتّی از تاریخ هم میشود در فقه استفاده کرد. بسیاری از مسائل فقهی است که به تاریخ ارتباط پیدا میکند؛ ولی ما کمتر به این ارتباط توجه کردهایم و حتّی آن را کشف نکردهایم. البته من تاریخ را به عنوان یک علم مستقل عرض میکنم، یک علم اسلامی است؛ بایستی کسانی در آن کار کنند. ۷۰/۶/۳۱
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini