eitaa logo
ضعیف نباش 😃💛
115 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
86 فایل
《🌸دنبال رویای خودت باش🌸》 @religiousgirlss" rel="nofollow" target="_blank">payamenashenas.ir/@religiousgirlss 😉🧡ناشناسمون
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 سمانه: ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻣﻦ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ مینا: ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺮﻕ سمانه : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ مینا ﺗﻮ ﻣﺦ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﯼ 😂😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌💟@religiousgirlss
😍 یارو تو خیابون بدو بدو اومد سمتم من خیلی ترسیدم ناگهان یقه مو گرفت و گفت : مرتیکه بی شعور و بی غیرت و بی حیا با زن من چیکار داری ها ؟ 😒 منم هنگ کرده بودم نمی دونستم چی بگم ته دلم گفتم یا بسم الله بعد بهش گفتم هیچی به خدا 😑😐 گفت : نمی تونی هم کاری داشته باشی ! چون من اصلا زن ندارم ! 😍 😁 😂 بعد یه کم مثل اسب خندید رفت 😐😂 ‌💟 @religiousgirlss
حیف نون آخره ماه🌙 رمضون به ماه نگاه ميكنه ميگه: ببین چقدر لاغر شدی؟ هم خودتو از بين بردي هم مارو...😂 @religiousgirlss
👩دختر بودن یعنی: تا وقتی ازدواج نکردی بهت میگن : هروقت رفتی خونه شوهرت هرغلطی دلت خواست بکن😕😐 وقتی ازدواج میکنی بهت میگن: اینجا خونه بابات نیست که هرغلطی دلت خواست بکنیا😒😐 مسئولین لطفا رسیدگی کنین،بالاخره ما کجا غلطامونو بکنیم؟؟😢😅
😂🤣 🌸آشپز وكمك آشپز، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا. آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها. رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت: (( بچه ها ! يادتون نره ! )) آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت. بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون. كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد. تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت. بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود.😆 آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل زدند به سفره. بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی: (( ما گشنمونه ياالله ! ))🙈 كه حاجي داخل سنگر شد و گفت: چه خبره؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت: حاجي! اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي؟!! فرمانده با خنده پرسيد چي شده؟😅 آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند!!😱 آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره. 😝 حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند! آشپز نگاه سفره كرد. كمي چشماشو باز وبسته كرد. 😳 با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت: جل الخالق !؟ 😯 اينها ديونه اند يا اجنه؟!‌ و بعد رفت تو آشپزخونه .. هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند😃
😂🤣 🌸بی سیم هوس ڪردم با بے سیم عراقے ها را اذیت ڪنم 📞 گوشے بے سیم را گرفتم روے فرڪانس یک عراقی ڪه از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم: " صفر من واحد. سمعونے اجب" بعد از چند بار تڪرار صدایے جواب داد: "الموت لصدام" تعجب ڪردم و خنده بچه ها بالا رفت😄 از رو نرفتم و گفتم:بچه ها، انگار این ها از یگان هاے خودمان هستند. بگذارید سر به سرشان بگذاریم🤨 به همین خاطر در گوشے بے سیم گفتم:انت جیش الخمینی👮🏻‍♂ طرف مقابل ڪه فقط الموت بلد بود گفت:الموت بر تو و همه اقوامت😐 همین ڪه دیدم هوا پس است،‌ عقب نشینے ڪرده،‌ گفتم:بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر ڪار گذاشته بودیم☺️ ولے او عڪس العمل جدے نشان داد😠 و اینبار گفت:مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود مے ڪنیم🤦‍♂ نوڪران صدام، خود فروخته ها..." دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بے سیم را خاموش ڪرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقے ها نکردیم😂
یه بار یه سوسک دیدم با بی محلی رد شدم، خودش دوید اومد رفت زیر دمپاییم له شد! یعنی میخوام بگم هر کسی حاضره بمیره ولی بی محلی رو تحمل نکنه 😁😅😁😅 🌷
رفته بودم سینما ،فیلم اکشن بود ، دو نفر خفن دارن همدیگه رو تو آشپزخونه میزنن , یکی با قمه یکی هم با اره برقی!! اینم عکس العمل دختر ردیف جلویی: وااااای سارا چه کابینت های قشنگی 😂😂😁
یکی از فاميلا فوت کرده بود. سر مراسم خاکسپاری بودیم که یکی دیگه از فامیلا همینجوری که داشت گریه میکرد یهو گفت: سابقم نداشت، ابراهیم بمیره ینی مجلس رفت رو هوا 😁😂😁😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خسته ام مثل لاک پشتی که یک خیابان را اشتباهی رفته باشد😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✋🏻 روزی استادی در یکی از دانشگاه های خارجی به شاگردانش میگوید:✋🏻 _بچه ها تخته رو میبینید؟🤨 همه میگن: -آره😶 میگه: _منو میبینید؟🤨 همه میگن: -آره😶 میگه: _لامپ رو میبینید؟🤨 میگن: -آره😶 میگه: _خدا رو میبینید🤨 همه میگن: -نه😶 میگه: _پس خدا وجود نداره😏 یه ایرانی بلند میشه میگه: +بچه ها منو میبینید؟🤔 میگن: -آره😶 میگه: +تخته رو میبینید؟🤔 میگن: -آره😶 میگه: +مغز استاد رو میبینید؟🤔 میگن: -نه😶 میگه: +پس استاد مغز نداره😂
خواستگاری🌸 . اومده بود مرخصی بگیره،یه نگاهی بهش کرد و گفت:«میخوای بری ازدواج کنی؟» گفت: «بله می‌خوام برم خواستگاری» _خوب بیا خواهر منو بگیر! گفت: «جدی میگی آقا مهدی!؟» _به خوانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو! اون بنده خدا هم خوشحال دویده بود مخابرات تماس گرفته بود! به خوانوادش گفته بود: «فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر،زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید!» بچه های مخابرات مرده بودن از خنده! پرسیده بود: «چرا میخندید؟خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من!» گفته بودن: «بنده خدا آقای مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردند،یکیشونم یکی دو ماهشه!!..... ،جبهه. •°•°•🍃🌸🍃•°•°• 『@religiousgirlss』 ----------------------❀------------------ ⇦"دختران‌زهرایـے‌♡ پسران‌علوـے!"
751072533.pdf
3.4M
💌عنوان رمان : راهیان عشق 👩🏻‍💻نویسنده : mohaddese_f 🎭ژانر : 📖تعداد صفحات : ۲۱۳ 💬خلاصه : همه چیز از یک سفر شروع میشه یسنا دختری که شیطونیاش و راحت بودنش تو فامیل معروف بود پا به مسیری ناشناخته میذاره، مسیری که خواه یا ناخواه موجب اتفاقات زیادی میشه و ... •°•°•🍃🌸🍃•°•°• 『@religiousgirlss』 ----------------------❀------------------ ⇦"دختران‌زهرایـے‌♡ پسران‌علوـے!"
ﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺘﺎﯼ ﺑﺎﺣﺎﻟﯽ ﻣﯿﺰﺍﺭی، اصن دییوونتم ﺣﺮﻓﯿﻪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﻦ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﮕﯿﺪ ﺑﺎﺑﺎﺭﻭﺩﺭﻭﺍﯾﺴﯽ ﭼﺮﺍ؟ بگید من انقد خاکی ام😄😃😂
هم بگید 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃 🌺🍃 🌺🍃 •°•°•🍃🌸🍃•°•°• 『@religiousgirlss』 ----------------------❀------------------ ⇦"دختران‌زهرایـے‌♡ پسران‌علوـے!"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم سکانسی دیگر😄 فقط استاد رسول رو داشته باشید که چجوری با اون کروات ور میره همش🤣🤣 کلا رو مخ سعیده🤣🤣 😂 😎 🐊😂 😂 :)
دوست داری عضو یه کانال باشی که همه چی توش پیدا میشه😍😍😍 پس وقت رو ازدست نده😍👏 یه کانال پراز هرچی که دوست داری👌 😆😆😆 نامه شهدا🌹🌹😍 های بروز🎶🎵😍 های جذاب😜😍 آموزنده 😎🤩 ورزشی مخصوصا کشتی😍😍🤼‍♂ عضو بشید ضرر نمی کنید😃👌 @pahlevanebrahim