eitaa logo
مسجدامام حسین_کانون تذکره الشهداء_ پایگاه بسیج رسالت
491 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
150 ویدیو
21 فایل
#مسجد_امام_حسین (علیه السلام) #گروه_جهادی_رسالتی_ها #کانون_تذکره_الشهداء #پایگاه_بسیج_رسالت شهدای شاخص مجموعه #شهید_دانیال_رضازاده #شهید_حسین_زینال_زاده ارتباط با ادمین @HShohada313 09031431946 آدرس: مشهدالرضا، عبدالمطلب٧، شهید هنرور۶
مشاهده در ایتا
دانلود
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵ روز تا سالگرد آسمانی شدنت باقیست... |شهید شدن دل می‌خواهد| |وشهدا دلدار بی دل بودند| ۱ سال در بهشت❤️ ــــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما صاحب آرزویی هستیم که شیرینی وصالش را شهدا چشیده اند . ۴ روز تا سالگرد آسمانی شدنت باقیست... ـــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh
مراسم اولین سالگرد شهدای مدافع امنیت مشهد مقدس با کلام : استاد پناهیان با نوای : کربلایی حسين طاهری زمان : پنجشنبه ۲۵ آبان ماه - ساعت ۱۴ مکان : خ حرعاملی - تقاطع کریمی - مقتل شهدای مدافع امنیت ----------------------------------- ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh
مراسم غبار روبی مزار شهدا جمعه ۲۶ آبان ساعت ۹ صبح بلوک ۱۴ بهشت امام رضا ــــــــــــــــــــــــــــ
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند هفته‌ای فکر می‌کردم برای سالگرد رفیقان جان چه پستی بگذارم. در نهایت این تیکه از تفسیر آقای قرائتی روزی‌ام شد. درست است در این کلیپ عکسی از آن‌ها نمی‌آید اما باعث مکثی و تأملی می‌شود. اسمی ازشان نمی‌آید اما رسم‌شان خیلی نمایان است. حسین و دانیال هم از خیلی چیزها گذشتند تا خدا این مقام و جایگاه را بهشان داد. خوشا به حال‌شان. شاید بشود از همین کلیپ علت این را پیدا کنید که چرا اگر بودند بعضی از صفحات کتاب را پاره می‌کردند... ✍ محسن ذوالفقاری @resalatiha
📍جاکلیدی! ✍ محمد مؤدب «کافضَل ماصَلَّیتْ علی عَهَدٍ مِن اَولیائِکْ...» سلام آخر را به امام رضا دادم و به سمت درب خروجی برگشتم. سر ظهر بود. آفتاب سوزناک تابستان مستقیم می‌تابید. پوست سرم فقط چند درجه سانتیگراد از آب‌جوش سردتر بود و صورتم از گرما مچاله شده بود. کاری را که مدت‌ها در ذهن داشتم و هر دفعه به دلیلی نشده بود، امروز مصمم بودم که انجام بدهم. پا تند کردم واز منتهی‌الیه سمت چپِ مردم سبقت گرفتم. چهارراه همیشه شلوغِ شهدا را که رد کردم، تک به تک مغازه‌ها را بررسی کردم. آدرس‌اش را حدودی داشتم و باید با سوال از این و آن پیدایش می‌کردم. سر به هوا بودم و آن را از روی تابلوی فلکسی‌اش یافتم: «ماه‌گیفت.» دو مرد داخل مغازه نشسته بودند. اولی که چهره مسن‌تری داشت و کله‌اش کمی تاس بود مشغول خواندن کتاب بود. مرد دیگر هم که جوان‌تر بود و چهره‌ای شبیه تاجیک‌ها داشت با تیشرت قرمز پشت کامپیوتر نشسته بود. مرد اول سرش را از کتاب بالا آورد و گفت: - سلام، بفرمایید؟ - سلام. خسته نباشید! ببخشید چاپ عکس روی جاکلیدی هم انجام میدین؟ - بله! هر عکسی که بخوای. عالی شد. نزدیک رفتم و از توی گوشی دکمه‌ایم عکس رو نشون دادم. یک نگاهی کرد و گفت: - مشکلی نیست. برای همکارم بفرست. بعد رو کرد به مرد تیشرت قرمز و گفت: - عکس این دوتا شهیده. حسین و دانیال! از آقا بگیر و بفرست روی سیستم. لبخندی زدم. چقدر معروف شدند! این‌قدر که دیگر همه به اسم می‌شناسندشان. شهرت هم اینجوری‌اش خوب است. به سمت مرد قرمزپوش رفتم. نگاهی به گوشی‌ام کرد و گفت: - چطوری میفرستی برام؟ با نگاهی غرورآمیز گفتم: - بلوتوث! گوشی‌م بلوتوث داره! جستجو بلوتوث‌ام را زدم، نام ویندوز را پیدا کردم و خوشحال و شادمان عکس را فرستادم. دقایقی گذشت و مرد با چشمان تاجیکی‌اش نگاهی بهم کرد و گفت: - فرستادی؟ - آره. چند دقیقه‌ای میشه. - نیومده برام. همین را کم داشتیم. حالا اگر عکس ارسال نشود چه؟ باید دست خالی و کار انجام نداده برگردم خانه‌مان؟ تا کی که دوباره بتوانم شرایط را جور کرده و خودم را به اینجا برسانم؟ گفتم: - الان دوباره میفرستم. تمام تمرکز خودم را به کار گرفتم که درست ارسال کنم. - خب دیگه الان فکر کنم اومده. - نه! گوشی‌ام را خاموش روشن کردم و باز فرستادم - الان دیگه حتما اومده. - نه! - الان چه؟ - نه! نیومده! اعصاب‌ام خراب شد. - آقا مشکل از کامپیوترتونه! تا حالا چک کردین ببینین اصلا بلوتوث‌ش سالمه یا نه؟ - آره. همین قبل تو یه خانمی فایل‌هاش رو با بلوتوث فرستاد! بدجور خنک شده بودم. مستأصل گفتم: - عهه... خب من الان چیکار کنم؟ - برو عکس رو بعدا روی فلش بریز و بیار. نه! نه لعنتی! کلی به خودم زحمت دادم تا توانستم امروز بیایم اینجا! همین امروز باید تمام‌اش کنم. همینطور عصبانی به صفحه گوشی‌ام خیره شده بودم. کمی که فکر کردم با خودم گفتم: «اصلا نخواستیم. به من چه. عکس هرکسیه خودش هم الان پیگیر کار‌ش باشه.» البته فکر کنم همین هم شوخی صاحبان عکس است تا مرا کمی اذیت کنند. از آن شوخی‌ها که وقتی دونفره، کنار موتورقفل شده‌شان به ستون چوبی روبه‌روی پایگاه، می‌ایستادند و احتمالا منتظر بودند تا تکلیف‌شان مشخص شود که بروند حوزه و فلان کار را پیگیری کنند یا بیایند داخل پایگاه استراحت کنند. برای اینکه حوصله‌شان در تایم انتظار سر نرود، ما کم‌سن‌وسال‌ترها را دست می‌انداختند. مخصوصا من را. البته همان وقت‌ها هم دانیال که حس می‌کرد شوخی‌ها بیش از حد شده و ممکن است باعث ناراحتی‌ام بشود با خنده رو به بقیه «بسه»ای می‌گفت و بعد با پرسیدن احوال برادرم بحث را عوض می‌کرد. الان هم به یکی از آن بسه‌ها نیاز داشتم. بار دیگر عکس را بلوتوث کردم. چند لحظه منتظر شدم و گفتم: - اومد؟ مرد قرمزپوش که با بی‌محلی میخواست باز هم نه بگوید لحظه‌ای تأمل کرد و گفت: - چه عجب! آره اومد. «بسه» کار خودش را کرده بود و من با لبخندی، آرام زیرلب گفتم: «ممنون دانیال!بله، داداش‌ام هم خوب است!» @resalatiha
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادبود فراموش مون نشه 🌱 اگر میخوایم امنیت مون همیشه پرچمش برفراز باشه... •مراسم اولین سالگرد شهدای مدافع امنیت مشهد• •|شهیدان دانیال رضازاده،حسین زینال زاده، حسن براتی و رسول دوست محمدی|• 👤با کلام استاد پناهیان 〖@Rahilmedia_art ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh
تصویر: هنگام کمک به برگزاری نماز عید فطر در بولوار شهید هنرور سال ۱۳۹۸ @resalatiha
مراسم عزاداری شام غریبان دسته‌روی عزاداران حسینی به سمت مقتل شهدای امنیت 🔸️هیئت‌الشهداء 🔸️هیئت ریحانةالنبی(سلام الله) @resalatiha
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده شدن باد سزای همه‌ی ما..🌿 💔 فراق ما و یاران ۲ ساله شد... تنها ۲ ماه تا سالگرد شهدای امنیت مشهد باقیست ــــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا، اینستاگرام و روبیکا↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh