eitaa logo
ناگفته های زندگی همسران
11.6هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
7.2هزار ویدیو
111 فایل
‌🌷﷽ ای دی پرسش و پاسخ بعد از رسیدن به 20 کا در توضیحات قرار خواهد گرفت⇩ 🍏 @markaz_teb🌿 آنچه برای دیدنش به کانال آمده اید👆 جهت دعوت دوستاتون وهم گروهی هاتون به این کانال لینک مارو بهشون معرفی کنین تا شاید باهم کمکی به کاهش سردی روابط زناشویی کنیم💐
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 •| در خیابان قدم می زد چشمانش افتاد به تجملاتِ برخی ها ! در دلش گفت : کاش من هم اینگونه بودم! ناگهان یادش آمد آیه ای از قرآن را و زمزمه کرد : •{ کُلُّ مَن عَلَیها فان ... }• همه چیز فنا پذیر است و دلش آرام شد ... وقتی تو را دارم دیگران و اموال دنیا را میخواهم چکار ؟ •| 💠 @resale_hamrah -------------------------------------
💟👈 •| 💠پیامبر خدا (ص) فرمودند: 💠جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و 💠میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: 💠ای پیامبرخدا هر کس از امتت 💠ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط 💠دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم 💠میکائیل فرمود: من هم از 💠آب حوض کوثر به او می‌نوشانم 💠اسرافیل هم فرمود: منم سر به 💠سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم 💠کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید 💠عزرائیل هم گفت: منم روح او 💠را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
🌸🍃 •| ❣قلـــب انسان ❣همانند حوضی است ڪه چهار ❣جویبارهمیشه آبشان درآن می ریزند... 💠اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد، 💠قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند 💠اما اگر آب یڪی یا دو 💠تا یا چهارتاے این جویبارها 💠آلوده باشند قلب را هم آلوده میڪنند. 💌جویباراول: چشم است 💌جویبار دوم: گوش است 💌جویبار سوم: زبان است 💌جویبار چهارم: فڪرو ذهن •| •| ------------------------------------ 💟: @resale_hamrah
•| 🌸↫شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه ڪنم؟ 🌸‌↫امام صادق(ع) فرمودند: زيارت ‌عاشورا را زياد بخوان.. 🌸↫آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ 🌸↫امام صادق (؏) فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ } 🌸↫یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من ڪن... ➣ @resale_hamrah🌷
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
💟👈 •| ♥️پیامبر خدا (ص) فرمودند: ♥️جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و ♥️میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: ♥️ای پیامبرخدا هر کس از امتت ♥️ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط ♥️دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم ♥️میکائیل فرمود: من هم از ♥️آب حوض کوثر به او می‌نوشانم ♥️اسرافیل هم فرمود: منم سر به ♥️سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم ♥️کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید ♥️عزرائیل هم گفت: منم روح او ♥️را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
✨﷽✨ 👌 جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدي؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد.. 💠 @resale_hamrah ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌸🍃 •| در خیابان قدم می زد چشمانش افتاد به تجملاتِ برخی ها ! در دلش گفت : کاش من هم اینگونه بودم! ناگهان یادش آمد آیه ای از قرآن را و زمزمه کرد : •{ کُلُّ مَن عَلَیها فان ... }• همه چیز فنا پذیر است و دلش آرام شد ... وقتی تو را دارم دیگران و اموال دنیا را میخواهم چکار ؟ •| 💠 @resale_hamrah -------------------------------------
💟👈 •| 💠پیامبر خدا (ص) فرمودند: 💠جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و 💠میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: 💠ای پیامبرخدا هر کس از امتت 💠ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط 💠دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم 💠میکائیل فرمود: من هم از 💠آب حوض کوثر به او می‌نوشانم 💠اسرافیل هم فرمود: منم سر به 💠سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم 💠کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید 💠عزرائیل هم گفت: منم روح او 💠را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
💟👈 •| ♥️پیامبر خدا (ص) فرمودند: ♥️جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و ♥️میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: ♥️ای پیامبرخدا هر کس از امتت ♥️ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط ♥️دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم ♥️میکائیل فرمود: من هم از ♥️آب حوض کوثر به او می‌نوشانم ♥️اسرافیل هم فرمود: منم سر به ♥️سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم ♥️کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید ♥️عزرائیل هم گفت: منم روح او ♥️را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
💟👈 •| ♥️پیامبر خدا (ص) فرمودند: ♥️جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و ♥️میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: ♥️ای پیامبرخدا هر کس از امتت ♥️ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط ♥️دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم ♥️میکائیل فرمود: من هم از ♥️آب حوض کوثر به او می‌نوشانم ♥️اسرافیل هم فرمود: منم سر به ♥️سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم ♥️کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید ♥️عزرائیل هم گفت: منم روح او ♥️را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
•| 🌸↫شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه ڪنم؟ 🌸‌↫امام صادق(ع) فرمودند: زيارت ‌عاشورا را زياد بخوان.. 🌸↫آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ 🌸↫امام صادق (؏) فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ } 🌸↫یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من ڪن... ➣ @resale_hamrah🌷
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
💟👈 •| ♥️پیامبر خدا (ص) فرمودند: ♥️جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و ♥️میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: ♥️ای پیامبرخدا هر کس از امتت ♥️ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط ♥️دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم ♥️میکائیل فرمود: من هم از ♥️آب حوض کوثر به او می‌نوشانم ♥️اسرافیل هم فرمود: منم سر به ♥️سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم ♥️کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید ♥️عزرائیل هم گفت: منم روح او ♥️را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
💟👈 •| 💠پیامبر خدا (ص) فرمودند: 💠جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و 💠میکائیل نزدم آمدند جبرئیل فرمود: 💠ای پیامبرخدا هر کس از امتت 💠ده صلوات بر تو بفرستد من بر پل صراط 💠دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم 💠میکائیل فرمود: من هم از 💠آب حوض کوثر به او می‌نوشانم 💠اسرافیل هم فرمود: منم سر به 💠سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم 💠کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید 💠عزرائیل هم گفت: منم روح او 💠را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.. 📗 •| 💟👉 @resale_hamrah ------------------------------------
❤️🍃 •| 📚 •| 👌 جوانی نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدی؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد... 💠 @resale_hamrah🌷 ----------------------------------
👌 جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد و بـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي معـيني ببـرد و هـيچ چـيز از كوزه نريزد واز یکی از شاگردانش نیز درخواست كرد او را هـمراهي كند واگر یک قطره از شـير را ريخت جلوي همه مردم او را حسابی كتك بزند! جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي شیخ از او پرسـيد چند دختـر را در سـر راهـت ديدي؟ جوان جواب داد هيچ، فقط به فكرآن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا در جـلوي مردم كتك بـخـورم و در نـزد مـردم خـوار و خـفـيـف شـوم.. شیخ هم گفت: اين حكايت انسان مؤمن است كه هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند وحواسش را جمع میکند تا سمت گناه کشیده نشود و از روز قيامت بيم دارد.. 💠 @resale_hamrah ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈