eitaa logo
ناگفته های زندگی همسران
11.6هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
7.2هزار ویدیو
111 فایل
‌🌷﷽ ای دی پرسش و پاسخ بعد از رسیدن به 20 کا در توضیحات قرار خواهد گرفت⇩ 🍏 @markaz_teb🌿 آنچه برای دیدنش به کانال آمده اید👆 جهت دعوت دوستاتون وهم گروهی هاتون به این کانال لینک مارو بهشون معرفی کنین تا شاید باهم کمکی به کاهش سردی روابط زناشویی کنیم💐
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 زنی بسیار زیبا که شوهری داشت روزی خود را آرایش کرد و به شوهرش گفت: آیا کسی هست که مرا ببیند و به گناه نیفتد؟شوهرش گفت: بله یک نفر بنام عُبید که انسان عابدیست. زن گفت: حالا ببین چجوری وسوسه‌اش می‌کنم و او را به بدترین گناه می‌اندازم! زن نزد عبید رفت و را از چهره‌ کنار زد و عبید را بسوی خود دعوت کرد. عبید گفت: باشه من دعوت تو را قبول می‌کنم که با تو باشم اما چند سوال دارم و دوست دارم با من صادق باشی اگر صادق بودی، منم با تو صادق خواهم بود. زن گفت: باشد درست جواب میدهم. عبید گفت: اگر الان برای بیرون آوردن روحت بیاد آیا در آن حالت، دوست داری بامن مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر تو را در گذاشتند و منکر و نکیر برای سوال و جواب پیشت آمدند در آن حالت دوست داری با من باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر برپا شد و تو نمی‌دانستی که پرونده اعمالت را به دست راستت می‌دهند یا دست چپت آیا در آن حالت باز دوست داشتی با من مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: وقتی مردم از روی پل رد می‌شدند و تو نمی‌دانستی که آیا میتونی رد بشی یانه؟ آیا باز هم دوست داشتی بامن مشغول گناه باشی، زن گفت نه به خدا! دیگه چیزی نگو! عبید گفت: راست گفتی! آن زن به خانه رفت و به گفت: هم من بد کردم هم تو و کرد و از عبادت‌کاران بزرگ شد. 💠 @resale_hamrah 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃🍃
🔴 💠 زنی بسیار زیبا که شوهری داشت روزی خود را آرایش کرد و به شوهرش گفت: آیا کسی هست که مرا ببیند و به گناه نیفتد؟شوهرش گفت: بله یک نفر بنام عُبید که انسان عابدیست. زن گفت: حالا ببین چجوری وسوسه‌اش می‌کنم و او را به بدترین گناه می‌اندازم! زن نزد عبید رفت و را از چهره‌ کنار زد و عبید را بسوی خود دعوت کرد. عبید گفت: باشه من دعوت تو را قبول می‌کنم که با تو باشم اما چند سوال دارم و دوست دارم با من صادق باشی اگر صادق بودی، منم با تو صادق خواهم بود. زن گفت: باشد درست جواب میدهم. عبید گفت: اگر الان برای بیرون آوردن روحت بیاد آیا در آن حالت، دوست داری بامن مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر تو را در گذاشتند و منکر و نکیر برای سوال و جواب پیشت آمدند در آن حالت دوست داری با من باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر برپا شد و تو نمی‌دانستی که پرونده اعمالت را به دست راستت می‌دهند یا دست چپت آیا در آن حالت باز دوست داشتی با من مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: وقتی مردم از روی پل رد می‌شدند و تو نمی‌دانستی که آیا میتونی رد بشی یانه؟ آیا باز هم دوست داشتی بامن مشغول گناه باشی، زن گفت نه به خدا! دیگه چیزی نگو! عبید گفت: راست گفتی! آن زن به خانه رفت و به گفت: هم من بد کردم هم تو و کرد و از عبادت‌کاران بزرگ شد. 💠 @resale_hamrah 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃🍃