eitaa logo
رسانامه
878 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
18 فایل
خود نامه تو را خواند ... | صندوق‌نامه: https://daigo.ir/secret/1181404143
مشاهده در ایتا
دانلود
| پیشنهاد امشبم کتاب صوتی خاطرات‌ یک‌ آدمکش نوشته کیم یونگ هاست با صدای هوتن شکیبا. البته اگه به ادبیات کره جنوبی علاقه‌مند هستید و نسخه سینمایی Memoir of a murderer به کارگردانی شین یون ون رو هنوز ندیدید. 🔗 پریسا (@Parisa10649832) | @resaname
رسانامه
| #روزها با اینکه استالین ۱۵ مرتبه تئاترش را دیده بود و «دوستش داشت» اما تضمینی نبود که فلاکت و بد
| قلب سگی میخائیل بولگاکف، نویسندۀ رمان جاودانۀ «مرشد و مارگریتا»، کتاب دل سگ یا قلب سگی یا قلب سگ (به روسی: Собачье сердце) را بین ژانویه و مارس سال ۱۹۲۵ نوشت ولی تا سال ۱۹۸۷ در اتحاد جماهیر شوروی امکان انتشار مجدد پیدا نکرد. این کتاب را چند ماه پس از مرگ لنین (رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه) نوشت که تمثیل بُرنده‌‌ای است دربارهٔ انقلاب روسیه. سگ در این داستان، نماد مردم روسیه است که قرن‌‌ها زیر ستم و خشونت بوده و با او همچون حیوانات رفتار کرده‌اند. جراح عجیب داستان، تجسم حزب کمونیست است و عمل پیوند دشواری که برای تبدیل سگ به انسان انجام می‌شود، نمادی از انقلاب است و در پایان به دلیل ناموفق بودن عمل، تراژدی رخ می‌دهد. چون قلب هویت یک موجود است و نام داستان به همین موضوع اشاره دارد. رهبر انقلاب در سال ۷۰ در دیدار با هنرمندان، در چرایی عدم هماهنگی رمان با انقلاب‌ها از دیدگاه خود از این کتاب به عنوان رمانی در نقد انقلاب روسیه و اثری ضدانقلابی نام برده و از مضمون آن انتقاد کردند که برخلاف آن و در مقابلش، اثری مانند «دن آرام»، یک اثر برجسته و مطرح در دنیا است. تئاتری هم چندسال پیش بر مبنای کتاب ساخته شد که اجرای آن با انتقاد رسانه‌های رسمی، بعد از چند اجرا متوقف شد. | @resaname
رسانامه
| #روزها با اینکه استالین ۱۵ مرتبه تئاترش را دیده بود و «دوستش داشت» اما تضمینی نبود که فلاکت و بد
| مرشد و مارگریتا اثر جاودانه و بی‌بدیلی از بولگاکف که آخرین اثر او نیز محسوب می‌شود. رمان سه داستان موازی را شروع می‌کند؛ سفر شیطان به مسکو، ماجراهایی در روزهای تصلیب عیسی در قدیم و داستان مرشد و مارگریتا که به زیبایی در مفهوم در انتها به هم می‌رسند. نویسنده در قالب چنین مضمونی نقد سنگینی به ساختار و سیستم حکومت شوروی وارد کرده و این سبب شده بود کتابش سال‌ها در آنجا توقیف باشد. بولگاکف کتاب را در سال ۱۹۲۸ نوشت ولی به دلیل ناامیدی از انتشار، دست نوشته‌هایش را آتش زد و بعدا دوباره از ابتدا آن را از سر نوشت ولی قبل از تکمیل درگذشت و همسرش یک سال بعد آن را آماده کرد که مجددا ۲۵ سال توقیف شد تا با تعدیل زیاد اجازه انتشار یافت. ترجمۀ بی‌نظیر عباس میلانی در شرح جزئیات و تطابق نسخه‌های انگلیسی و فرانسوی نشان از عمق مترجم دارد که در ترجمه‌های این روزگار کمیاب است. خوشبختانه ترجمۀ بازبینی شده‌ای بعد از چندین سال مجددا و اخیرا از ایشان منتشر شده که کیفیت بهتری دارد. | @resaname
رسانامه
| #روزها «تو انتخاب من نبودی، سرنوشتم بودی. تنها انگیزه‌ ماندنم در این وانفسای شلوغ در این زندگی ب
| + پیکر فرهاد ″خیلی چیزها به اختیار آدم نیست، زندگی خواب‌های گذشته است که تعبیر می‌شود. زندگی تاب خوردن خیال در روزهایی‌ست که هرگز عمرمان به آن نمی‌رسد. زندگی، آغاز ماجراست. می‌خواستم فکرم را جمع کنم و یک بار گذشته ام را یا آینده ام را مرور کنم. می‌دانستم که آدمی وقتی راه می‌رود یک پا پس است و یک پا پیش، وقتی که ایستاده انگار مثل پروانه در جعبه آینه‌ای به دیوار دوخته شده است. اما گیج شده بودم نمی‌دانستم به گذشته برگردم یا به آینده فکر کنم.″ رمانی خواندنی و سوررئال، نوشتۀ مرحوم عباس معروفی | @resaname
رسانامه
| #روزها میخائیل شولوخوف ۱۱۹ سال پیش در چنین روزی به دنیا آمد. وی استاد توصیف فضا و مکان و شخصیت ب
| دُنِ آرام (به روسی: Тихий Дон، تلفظ: تیخییْ دُن) رمانی چهارجلدی اثر میخائیل شولوخف است که شاهکار وی محسوب می‌شود و نوشتن آن از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰ (تقریباً ۱۲ سال) به درازا کشید و جایزه نوبل ادبیات را برایش به ارمغان آورد. از این رمان تاکنون سه ترجمه به فارسی منتشر شده‌است. اول محمود اعتمادزاده به‌آذین سپس منوچهر بیگدلی و سپس احمد شاملو. دُن آرام داستانی است دربارهٔ کازاک‌های ساکن دن و شرح زندگی یک خانواده کازاک به نام «ملِخوُف» در زمان صلح، سال‌های سرنوشت‌ساز جنگ اول جهانی، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و یک جنگ داخلی تلخ. اما آنچه خواننده را بیشتر به دنبال خود می‌کشاند، بازیگر اصلی آن مردی جوان به نام «گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف» است. گریگوری شخصیتی شجاع، جنگاور و خستگی‌ناپذیر است ودر تمام رویدادهای بزرگ تاریخی زمانش حاضر شده‌است. او هرگز نمی‌داند به چه روی می‌جنگد ولی در حال جنگ است. رمان در قالبی زیبا و عاشقانه، بسترها و وقایع انقلاب روسیه را شرح داده و در مجموع در تایید آن است. رمان توصیفات طولانی و بسیار زیبا از فضاها و آدم‌ها دارد و امکان ندارد خیالتان را در لحظه به آن توصیف جلب نکند. | @resaname
رسانامه
حسن کامشاد در صدسالگی درگذشت. در اواسط دهه‌ی هشتاد، وقتی در نشر نو ویراستار شدم، ترجمه‌ی کامشاد از د
| درک یک پایان با عنوان اصلی The Sense of an Ending، رمانی از جولین بارنز است که در سال ۲۰۱۱ برندۀ جایزه بوکر شد. جولین بارنز قبلا سه بار، در سال‌های ۱۹۸۴، ۱۹۹۸ و ۲۰۰۵ به لیست نهایی نامزدهای جایزه بوکر راه پیدا کرده بود اما موفق به دریافت آن نشد. حسن کامشاد ترجمۀ بسیار خوبی از این کتاب ارائه کرده است که لذت خواندن آن را دوچندان می‌کند. در پایان رمان نیز، گفت‌وگویی با نویسنده کتاب آمده است که خواندنی است. زمان شروع داستان دهۀ شصت میلادی و زمان روایت چهل سال پس از آن، در نزدیکی پایان قرن بیستم است. داستان را با خاطراتی پراکنده از دوستی چهارجوان از گذشته‌هایی دور و پرسش‌هایی دربارۀ زمان و حافظه شروع و با یک مثلث عشقی و مرگ ناگهانی یکی از آنها ادامه و بعد از چهل سال با رمزگشایی عجیب از اتفاق هولناک چهل سال قبل ادامه می‌یابد‌. کتاب حکایتی است از گذشت روزگار، به پیروی از شیوه‌های داستان‌نویسی ویرجینیا وولف. این رمان، یک اثر عظیم شیوا و خواندنی است که در آن از موضوعات بسیار زیادی صحبت می‌شود و پایان غافلگیرکنندۀ آن تکان‌دهنده است. | @resaname
هدایت شده از رسانامه
| گِرترود داستان این رمان هرمان هسه، نویسندۀ مشهور آلمانی-سوئیسی، دربارۀ مردی آهنگساز و نوازنده به نام کوهن است که در جوانی حادثه‌ای باعث نقص حرکتی در راه رفتنش می‌شود و باقی عمرش را از آن رنج میبرد، اما این ماجرا در اصل باعث می‌شود که روحیۀ هنری درونش شاید بیش از پیش بیرون بیاید. رابطۀ شخصیت اصلی داستان با زنی به نام گرترود به نوعی نشانگر ارتباط کوهن با خودش و خانواده‌اش است که در آن از ابراز وجود حقیقی و احساسات خبری نیست. کوهن سال‌ها با دوری و درون‌گرایی می‌زیست و در زمان مواجهه با این زن هم به سختی می‌تواند چیزی از خود بروز دهد و شاید همین باعث می‌شود که او تا انتها درباره ماجرای گرترود یک تماشاگر بی‌نصیب بماند. شخصیت‌های داستان از ثبات برخوردارند و خط فکری نویسنده تا حدودی قابل پیش‌بینی است اما توصیف حقیقی احساسات هنرمندانه است. رمان در کل یک عاشقانۀ کلاسیک و به دور از تكلف است و انسجام حاکم بر متن، تداعی‌کنندۀ تماشای یک فیلم قدیمی خوش ساخت است که در زمانۀ پرشتاب امروزی تجربه‌ای بسیار لذت بخش است. فیلمی بر مبنای این رمان در دهۀ ۶۰ ساخته شده است. @rasaname
هدایت شده از رسانامه
| ترس و لرز کتاب را می‌توان نوعی منظومه اگزیستانسیالیسم مذهب‌گرا دانست. تمرکز این کتاب بر داستان ابراهیم و قربانی کردن اسحاق است. کیرکگارد از داستان استفاده می‌کند تا نکات مختلفی را درباره‌ ایمان مسیحی طرح کند. اغلب، ابراهیم را پدر ایمان دانسته‌‌اند. بر همین اساس، کیرکگارد تفسیری را از این داستان ارائه می‌کند تا پرسش‌هایی را درباره‌ چیستی ایمان دینی و به طور مشخص ایمان مسیحی پیش بکشد؛ زیرا این سنتی است که کیرکگارد، خود، در درون آن می‌اندیشد و می‌نویسد. ابتدای کتاب ۵ انتخاب و حالت متفاوت برای اولین سپیده دم ابراهیم در سفر قربانی کردن مطرح می‌کند و هر کدام را جداگانه از موضع اخلاق دینی و عرفی توضیح می‌دهد و سپس همراه پدر و پسر این سفر سه روزه را با ترس و لرز پیگیری می‌کنیم. کمی ترجمه‌اش ثقیل است؛ لذا شاید نیاز باشد دوبار خوانده شود. در بخشی از کتاب می خوانیم: «‏هر کس به قدر عظمت محبوب خویش بزرگ بوده است. امر اخلاقی ذاتاً درون‌ماندگار است و غایتی بیرون از خود ندارد بلکه خود غایت هر چیز بیرون از خویش است، و اگر آن را در خود ادغام کند دیگر پیش‌تر نمی‌رود.» @resaname
| ظلمت در نیمروز از بهترین رمان‌های سیاسی که داستان آن مربوط است به دستگیری سران حزب کمونیست شوروی در دوره استالین و محاکمه‌های دسته‌جمعی آن‌ها. شخصیت اصلی داستان یکی از اعضای رده‌بالای حزب و مبارزان قدیمی کمونیست است (ترکیبی از چند شخصیت واقعی) که مثل خیلی از هم‌قطارانش به اتهام خیانت دستگیر می‌شود. کتاب روایت بحث‌های او در جلسات بازجویی با همقطارانی است که حالا بازجویش شده‌اند و نیز ساعت‌های سلول انفرادی و جدل درونی او با خود و کندوکاو در گذشته‌اش. کوستلر از کمونیست‌هایی بود که بعد از محاکمه‌های استالینی از این آرمان بریدند. او بعد از جنگ جهانی دوم حتی با سازمان‌های امنیتی بریتانیا برای مبارزه با شوروی همکاری می‌کرد. در همین دوره بود که ظلمت در نیمروز (در کنار مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴) تبدیل به سلاح‌های برنده غرب در جنگ سرد شدند و سازمان‌های امنیتی غربی مخفیانه حمایت‌های مالی گسترده‌ای از ترجمه و انتشار آن در جهان کردند. کوستلر در میانه جنگ داخلی اسپانیا (زمانی که هنوز کمونیست بود) به این کشور رفت و به زندان فاشیست‌ها افتاد و به اعدام محکوم شد و مدتی را در زندان در انتظار مرگ بود. او روایت آن روزها را در کتاب «گفت‌وگو با مرگ» نوشته که آن هم کتابی است درخشان و خواندنی. همین تجربه باعث شده صحنه‌های زندان «ظلمت در نیمروز» هم بسیار جاندار و واقعی از آب دربیایند. | @resaname
رسانامه
| #روزها ۱۰ اوت روز تنبلی است. در این روز می‌توانید هیچ‌کاری نکنید و حتی به چیزی هم فکر نکنید. امر
| آبلوموف به مناسبت روز تنبلی، یادی کنیم از سمبل تنبلی یک دورۀ زمانی از مردم روسیه و رمانی درخشان با ترجمۀ بی‌نظیر سروش حبیبی. شما همین متنی که رمان با آن شروع می‌شود را بخوانید که چه زیبا آبلوموف و تنبلی او را توصیف کرده است: ″ایلیا ایلیچ آبلوموف، یک روز صبح در آپارتمان خود واقع در یکی از عمارت های بزرگ خیابان گاراخووایاتی که شمار ساکنان آن از جمعیت یک شهر مرکز ناحیه چیزی کم نداشت روی تخت در بستر خود آرمیده بود. مردی بود سی و دو سه ساله و میان بالا که چشمان خاکستری تیره و صورت ظاهر مطبوعی داشت، اما هیچ اثری از اندیشه ای مشخص و تمرکز حواس در سیمایش پیدا نبود. حرکاتش، حتی در حال هیجان با نرمی و رخوتی مهار می شد که از گونه ای لطف تنبلی خالی نبود. هرگاه غبار غمی بر روحش مینشست نگاهش تار می شد و چین بر پیشانی اش می افتاد و بازی تردید و اندوه و اضطراب در سیمایش آغاز می شد، اما این اضطراب به ندرت صورت اندیشه ای مشخص می گرفت و تقریبا هرگز به تصمیمی منجر نمی گردید، بلکه یک سر در آهی تحلیل می رفت و در بی دردی و چرت غرقه میشد...″ مطالعه این کتاب به همه به‌ویژه تنبل‌ها! پیشنهاد می‌شود. | @resaname
رسانامه
| #روزها لئو تولستوی در چنین روزی در سال ۱۸۲۸ به دنیا آمد. مهم‌ترین شاهکارهای زندگی‌اش، «جنگ و صل
| مرگ ایوان ایلیچ مرگ ایوان ایلیچ، یکی از مشهورترین داستان‌هایی است که درباره مرگ نوشته شده است. تولستوی در بیشتر آثار خود از اندیشۀ مرگ فارغ نبوده است، اما در هیچ یک از آن‌ها همانند این، چنین مستقیم و فلسفی به آن نپرداخته است. تولستوی در این کتاب برای به تصویرکشیدن احساسات یک بیمار سخت‌درمان استفاده و روحیاتش را از لحظه آگاه‌شدنش به بیماری تا لحظه خاموشی شرح می‌دهد. داستان با خبر مرگ ایوان ایلیچ شروع می‌شود؛ اولین مطلبی که با شنیدن خبر مرگ او از ذهن دوستان همکارش می‌گذرد، این است که جایگزین او چه کسی خواهد بود و جایگزینِ جایگزین او چه کسی. به این ترتیب معنای مرگ ایوان ایلیچ برای همکاران او تنها خالی شدن یک پست سازمانی است. معنای مرگ ایوان برای همسر او بیش از هر چیز خطر از دست رفتن منبع درآمد خانواده و لزوم تلاش برای بازیافتن آن است. با چنین زمینه‌ای ممکن است فکر کنیم ایوان ایلیچ پیرمردی فرسوده و بیمار بوده و اطرافیان برای مرگ او آمادگی داشته‌اند، اما معلوم می‌شود او در زمان مرگ ۴۵ ساله بوده و علت مرگ، کنایه‌آمیز و ناشی از یک حادثۀ کوچک و احمقانه است که در اوج احساس خوشبختی او و در حین تزئین خانه اتفاق افتاده است. | @resaname
رسانامه
| #روزها لئو تولستوی در چنین روزی در سال ۱۸۲۸ به دنیا آمد. مهم‌ترین شاهکارهای زندگی‌اش، «جنگ و صل
| جنگ و صلح "‏قدرتمندترین جنگجویان دوچیز هستند: صبر و زمان..." شاید برای توصیف این جمله از کتاب‌، خواندن رمانی با این حجم و با بیش از ۵۰۰ کاراکتر هرچند سخت ولی ضروری باشد؛ چراکه روح انسان را این رمان‌های حجیم و کلاسیک تعالی می‌دهند. تولستوی در این رمان به زندگی چند خانواده اشرافی و تاثیر جنگ و حمله فرانسویان ناپلئون به روسیه بر آن‌ها پرداخته است و این جمع، خط شاخص داستانی کتاب را پیش می‌برند. توانایی تولستوی در شخصیت‌پردازی‌های درست و حساب‌شده و حفظ یکپارچگی تمامی اتفاق‌ها و اشخاصی که درگیر هر ماجرا می‌شوند، نشان از تسلط او بر جریان پیش رو و البته بر نویسندگی دارد. اگر به خواندن رمان‌های روسی علاقه دارید و از اسامی زیاد آنها کلافه شده‌اید، یادداشت «اسم و مکافات: چگونه موقع خواندن رمان‌های روسی سردرد نگیریم؟» را بخوانید. گویند رهبر انقلاب هم این کتاب و همچنین «دن آرام» شولوخوف که هر دو، وجه حماسی و شورآفرین از مردم روسیه و قیام آنها را نمایش می‌دهند، بسیار دوست دارند و خواندنش را توصیه کرده‌اند. از این اثر، فیلم و سریال‌های بسیاری ساخته‌اند ولی شما حتما تا قبل از پایان ۱۰۰ سال عمرتان کتاب آن را بخوانید. | @resaname