🎯 بیشترِ کودکان امروزی میخواهند یوتیوبر شوند، نه فضانورد. چرا نخواهند؟
— پارسال پردرآمدترین یوتیوبر دنیا ۱۸۷ برابر موفقترین فضانورد جهان پول درآورد
📍در یک تحقیق جدید از بچهها پرسیدند در آینده میخواهند چه کاره شوند؟ محبوبترین شغل در میان بچههای آمریکایی و بریتانیایی، این بود که در یوتیوب ستاره شوند. این نتایج خیلیها را ناراحت کرد چون گویا بچهها دیگر حتی آرزو ندارند به کاشفانی بزرگ یا دانشمندانی دورانساز تبدیل شوند. مصرفگرایی افسارگسیخته و زندگی زیباپرستانۀ مجازی چشم و گوش آنها را هم پر کرده است. اما شاید بچههای امروز هم دقیقاً دارند همان کاری را میکنند که همۀ بچهها در طول تاریخ کردهاند.
🔖 ۱۱۵۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۷ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9508/
هرکس حق دارد نظر خودش را داشته باشد
در نگاه اول درست به نظر میرسد که هر کسی حق دارد نظر خودش را داشته باشد.
اما این عبارت نیازمند افزودن قیودی ست. هیچ قدرتی حق ندارد ما را مجبور کند که عقیده ی خاصی داشته باشیم.
اما این بدان معنی نیست که تمام این نظرات به یک اندازه هوشمندانه ، عملی و انسانی هستند.
برخی نظرات به قدری بد ، احمقانه و خطرناک هستند که واقعن براحتی نمیشود گفت که فرد حق دارد به آنها معتقد باشد .
آیا اگر کسی فکر کند که می شود به محض خنده چشم سگ را از حدقه درآورد؟
عبارت «هر کسی حق دارد از نظر خودش را داشته باشد» البته نوعی متوقف کننده مباحثه و راهی برای گفتن این است که من دیگر نمی خواهم در این باره بحث کنم.
و بسیاری اوقات بحث بیشتر واقعن بیفایده هم هست.
اما این بدان معنا نیست که هر نظری خوب است و به یک اندازه سزاوار پذیرش است.
قائل شدن ارزش یکسان برای افراد با یکسان بودن نظرات آنها نخواهد بود.
#تفکرنقاد
بروک نوئل مور
ریچاردپارکر
سوگیری شناختی شماره ۱۵
💠اثر شترمرغ💠
افسانهای قدیمی حاکی از آن است که هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر شن فرو میبرد بدین گونه به گمان خود از شر دشمن در امان است.
#اثرشترمرغ (Ostrich Effect) نوعی سوگیری شناختی است که ذهن مایل است از برخی مسائل دائماً چشمپوشی کند و اصطلاحا خودش را قایم کند.
در این گونه مواقع فرد ترجیح میدهد سرش را مثل کبک زیر برف پنهان کند.
در پژوهشهای مدیریت منابع انسانی این سوگیری شناختی به شکل "صلح کل بودن" خود را نشان میدهد.
افراد برای این که مبادا رابطهشان با کسی شکرآب شود از بسیاری از مسائل چشم میپوشند و آنجا که از آنان انتظار میرود واکنش نشان دهند، به عمد حواسشان را پرت میکنند.
برای افرادی که در سلسله مراتب سازمانی نیازمند پشتیبانی یا حمایت هستند، اثر شترمرغ در چنین موقعیتهایی نتایج زیانباری دارد.
اثر شترمرغ همچنین باعث میشود برخی مسائل مهم در روابط انسانی حل نشده باقی بمانند و محیط کار غیرقابل تحمل شود.
دان گالای و اورلی سِید، استادان دانشکده علوم مالی دانشگاه عبری اورشلیم، این اصطلاح را نخستین بار در سال ۲۰۰۶ به کار بردند.
آنها در مطالعه رفتار سرمایهگذاران بازار بورس به این نتیحه رسیدند که وقتی بازار در موقعیت بدی قرار دارد، بسیاری از سهامداران از بررسی مداوم اخبار بازار و وضعیت سرمایهشان خودداری میکنند.
اثر شتر مرغ باعث میشود افراد از حضور در هر موقعیتی که ممکن است در نظرشان منفی جلوه کند اجتناب کنند.
فردی که تحت تاثیر اثر شترمرغ رفتار میکند ترجیح میدهد از هر شرایطی که ممکن است کمی ناراحتی پیش بیاید دوری گزیند.
این خطای شناختی سبب میشود فرد اطلاعات ضروری فراوانی را از دست بدهد زیرا ترجیح میدهد با آن اطلاعات کاری نداشته باشد.
در نتیجه هم خود فرد دچار خطای بنیادی در قضاوتهایش میشود هم اعتماد دیگران را به تدریج از دست میدهد زیرا در جاهایی که لازم است یا حضور ندارد یا واکنشی نشان نمیدهد.
اثر شترمرغ خود را در روابط ناسالم و موقعیتهای سخت به خوبی نشان میدهد.
افراد تحت تاثیر این خطای شناختی آنچه را باید ببینند نمیبینند و کاری را که باید انجام نمیدهند.
در ظاهر ، مسئله ، گم میشود اما هیچگاه حل نمیشود.
با قایم شدن هم کاری سر و سامان نمیگیرد.
اثر شترمرغ خیلی اوقات در میان افرادی که انسانهای واقعا خوبی هستند بیشتر نمود پیدا میکند زیرا آنان دوست دارند هیچ کس از دستشان ناراحت نشود.
چنینی رفتاری اما جنبه تاریک ادب بیش از حد است.
آنان همواره به غلط گمان میکنند چون کاری نکردیم و حرفی نزدیم پس هیچکس از ما چیزی به دل نگرفته در حالی که با سکوت، پنهان شدن و واکنش نشان ندادن ممکن است حتی بیشتر به دیگران آسیب بزنند به ویژه به آنهایی که بهشان نزدیکترند و انتظار حمایت بیشتری دارند.
مدیریت رفتار سازمانی امری است پیچیده.
تحقیقات نشان میدهد تا همه آزادانه درباره مشکلات سخن نگویند، مواردی مانند از زیر کار در رفتن رشد میکند و فرسودگی شغلی در میان نیروهای ارزشمند سازمان افزایش مییابد.
در نتیجه محیط کار عملا برای بسیاری غیرقابل تحمل میشود.
افراد بهتر است هیچگاه خود را از دریافت اطلاعات محروم نکنند زیرا صرف داشتن اطلاعات نمیتواند آسیبی به تصمیم نهایی بزند.
در زمان تصمیمگیری با پرسیدن چند سؤال ساده میتوان اثر شترمرغ را تشخیص داد.
آیا علاوه بر آنچه میدانم اطلاعات بیشتری هم هست که میتوانم به دست آورم؟
آیا آن اطلاعات را دنبال میکنم یا از آنها چشم میپوشم؟
در صورت چشمپوشی چرا آن اطلاعات اضافی را نادیده میگیرم؟
اگر در پاسخ به هر کدام از این سؤالات فرد به این نتیجه برسد که دلیل اصلی این است که حوصله سر و کله زدن با اطلاعات جدید را ندارد، به احتمال قریب به یقین گرفتار اثر شترمرغ شده است.
این به آن معنا نیست که هیچگاه نباید از هیچ اطلاعاتی چشمپوشی کرد.
❇️گاهی اوقات باید آگاهانه برخی اطلاعات را نادیده گرفت بویژه زمانی که مسئله هیچ ربطی به ما ندارد و مسئولیت تصمیمگیری متوجه فرد نیست.
وقتی کاری از دستمان ساخته نیست، لازم نیست اطلاعات بیشتری دریافت کنیم چون احتمالا دریافت اطلاعات بیشتر فقط حالمان را بدتر میکند.
#سوگیری_شناختی
سوگیری شماره (۱۴)
💠منفینگری💠
منفینگری (Negativity bias or effect) نوعی #سوگیری_شناختی است که ذهن وزن بیشتری برای اخبار و اطلاعات منفی قائل میشود ، حتی اگر نسبت اطلاعات منفی و مثبت یکسان باشد.
منفینگری ریشه تکاملی دارد ، زیرا وظیفه مغز شناسایی هر تهدید در کمین است تا بتواند راهحلی برایش پیدا کند و احتمال بقا را افزایش دهد در نتیجه به سرعت به هر گونه اطلاعات منفی واکنش نشان میدهد.
در زندگی مدرن این سوگیری در بسیاری از موارد مفید نیست.
در یک پژوهش عکس گروهی چند نفر را به شرکتکنندگان نشان دادند.
در این عکس همه خندان بودند جز یک نفر که اخمو و ناراحت بود.
از شرکتکنندگان خواسته شد واکنش خود را به این عکس در قالب چند جمله بیان کنند. اکثریت قریب به اتفاق به فرد اخموی در عکس واکنش نشان دادند.
نتایج چنین پژوهشهایی نشان میدهد که چیزهای مثبت تاثیر کمتری بر افراد دارند در قیاس با چیزهای منفی حتی اگر تاثیرشان به لحاظ عاطفی برای فرد کم و بیش یکسان باشد.
منفینگری در فرایندهای تصمیمگیری، نتیجهگیری، ارزیابی، برآورد هزینه و یادگیری مؤثر است.
نمونه دیگر منفینگری در ارتباطات زبانی قابل مشاهده است.
تحقیقات زبانشناسی شناختی نشان میدهد افراد ممکن است یک عبارت توهینآمیز را از زبان یک فرد سالها در خاطر داشته باشند.
در حالی که تعداد بیشماری از واژگان و جملاتی را که وی بر زبان آورده به راحتی فراموش کنند.
حساسیت بیش از اندازه مغز به اخبار منفی در مراحل اولیه پردازش اطلاعات رخ میدهد.
جان تی. کِیسیوپو، استاد فقید علوم شناختی دانشگاه میشیگان، در یک پژوهش به تعدادی شرکتکننده سه مدل تصویر نشان داد:
🔸تصاویری که احساسات مثبت را برمیانگیختند (مانند یک منظره زیبا یا یک غذای خوشمزه)
🔸تصاویری که احساسات منفی را برمیانگیختند (مثل جنازه یک گربه یا صورتی آسیبدیده) و
🔸تصاویری عاری از احساسات (مانند تصویر اشیا).
وی همزمان تحریک الکتریکی قشر مغز را ثبت میکرد.
مطالعات کِیسیوپو به روشنی نشان داد که مغز به تصاویر منفی واکنش قویتری نشان میدهد در نتیجه دیدگاه ما به شدت تحت تاثیر اخبار منفی است تا اخبار مثبت.
🔴نحوه تعامل زوجها یکی از مواردی است که منفینگری در صورت غفلت میتواند تبعات سنگینی داشته باشد.
تحقیقات زیادی حاکی است که در زوجهای راضی بین احساسات منفی و احساسات مثبت تعادل وجود دارد و در نتیجه در رفتارشان با یکدیگر جانب انصاف را بیشتر رعایت میکنند.
در حالیکه مطالعات درباره زوجهای به شدت ناراضی نشان میدهد که منفینگری باعث میشود آنان فقط بر رفتار منفی طرف مقابل و در نتیجه احساسات منفی تمرکز کنند.
این قضیه در روابط دوستانه نیز صادق است. دوستانی که درباره احساسات منفی که به هم دارند همدلانه گفتگو میکنند در رفاقتشان تعادل به وجود میآورند. در حالی که وقتی منفیگری در میان باشد، ذهن قهر و بیاعتنایی را واکنش مناسب تلقی میکند تا از احساسات منفی خودداری کند.
در این حالت رفاقت کمکم از بین میرود.
توصیه روانشناسان شناختی این است که در هر گونه رابطه عاطفی در کنار واکنش به رفتارهای منفی، به رفتارهای مثبت دیگری حتی بیشتر واکنش نشان دهیم تا اثر منفینگری ناخودآگاه به حداقل برسد.
همین فرمول ساده میتواند از طلاق و بهمخوردن دوستیها و خرابشدن روابط با دیگران بکاهد.
♻️برای غلبه بر منفینگری راههای گوناگونی وجود دارد.
✅هر بار تجربهای را پشت سر میگذاریم، تلاش کنیم فهرستی از جنبههای مثبت آن تجربه را در ذهن مرور کنیم وحتی یادداشت کنیم.
این اندازهگیری کمک میکند ذهن دریافتی نزدیک به واقعیت را از آن تجربه پیدا کند.
هر چه بیشتر فهرست کردن ذهنی را تجربه کنیم، راحتتر میتوانیم آن را تبدیل به یک عادت کنیم.
در این صورت زمانی که تجربهای در کل مثبت است از آن لذت میبریم و اجازه نمیدهیم یک یا دو جنبه منفی کل تجربه را ناخوشایند کند.
هنگامی که احساس خوبی داریم، تلاش کنیم مدتی آن حس را نگه داریم.
به بیان دیگر به خودمان فرصت لذت بردن از احساسات مثبت را بدهیم.
بسیاری اوقات وقتی چیزی خوب است انسان دوست دارد سریع تجربهاش به اتمام برسد.
در حالی که وقتی حسی منفی است، تمایل دارد در آن حس مدتی باقی بماند.
بر همین منوال فرد میتواند کاملا خودآگاه در زمانی که حس مثبتی دارد به خودش زمان بیشتری بدهد و اصطلاحاً حس آن تجربه را زنده نگه دارد.
رویاپردازی و مثبتانگاری هم در به حداقل رساندن اثر قدرتمند منفینگری نقشی مهم ایفا میکنند.
حواس انسان در مناسبتهای مختلف باید به منفینگری و اثرات مخربش جمع باشد.
به قول وینستون #چرچیل :
طرز نگرش ممکن است مسئلهای کوچک به نظر بیاید اما موجب تغییرات بزرگی میشود.
#سوگیری_شناختی
سوگیری شماره (۱۳)
💠پیوند انگاری💠
پیوندانگاری (Illusory correlation) پدیدهای است که ذهن خیال میکند پدیده الف به پدیده ب ربط دارد در حالی که در واقعیت بین آن دو پدیده ارتباطی معنادار وجود ندارد.
#پیوندانگاری زمانی رخ میدهد که فرد به اشتباه بیش از اندازه به یک نتیجه تکیه میکند و از نتایج دیگر چشمپوشی میکند.
بگذارید سناریوی فرضی زیر را مرور کنیم:
جاناتان برای گذران تعطیلات برای نخستین بار در عمرش به تهران سفر میکند.
اولین روزی که میخواهد سوار مترو شود یک نفر خیلی بیادبانه هلش میدهد و جلوتر سوار میشود.
او بعد تصمیم میگیرد برود یک رستوران خوب. آنجا نیز پیشخدمت رستوران خیلی عصبانی با وی برخورد میکند.
از رستوران که بیرون میآید از یک رهگذر درباره نشانی مقصد بعدیاش میپرسد و طرف خیلی بیحوصله جوابش را میدهد. وقتی بعدا دوستان جاناتان از وی درباره سفرش میپرسند، وی با یادآوری خاطرات ناخوشایند سفر نتیجه میگیرد "تهرانیها خیلی بیادبند" یا "ساکنان شهرهای بزرگ بینزاکتند." مشکل اینجاست که جاناتان تمام لحظات دیگر سفر را نادیده میگیرد.
زمانهایی که سوار مترو شده و هیچ مشکلی پیش نیامده، رستورانهای دیگری که رفته و همه چیز خوب بوده، تاکسیهایی که سوار شده و با رانندگان خوشمشربشان همکلام شده
هیچ کدام در خاطرش نمیماند.
در نتیجه به راحتی اسیر #پیوندانگاری میشود در حالیکه ارتباط معناداری بین زندگی در هر شهر یا کشور و رفتار تمام مردمان آنجا وجود ندارد.
پیوندانگاری را نخستین بار لورن چَپمَن، محقق دانشگاه ایلینوی جنوبی در شهر کاربوندیل، در سال ۱۹۶۷ به کار برد.
پدیدههایی همچون #خرافات، اعتقاد به #سحر و #جادو و #تعصبات_قومی قبیلهای همه تا حدی تحت تاثیر پیوندانگاری هستند.
در اینگونه موارد ذهن دو گروه مستقل پیشامد را به اشتباه به هم پیوند میزند.
بررسیهای متعددی در علوم شناختی ثابت کردهاند که ذهن بین دو گروه از خاطرات تبعیض قائل میشود:
⭕️خاطراتی را که به آسانی به یاد میآورد ، بیش از اندازه مهم تلقی میکند و
⭕️خاطراتی را که به سختی به یاد میآورد، کمتر از حد معمول.
به عبارت دیگر هرگاه چیزهایی را راحتتر به یاد میآوریم، احتمال بیشتری وجود دارد ربطی بین آنها برقرار کنیم در حالی که ممکن است هیچ ارتباطی واقعاً با هم نداشته باشند.
مثال : مهسا کلاس پنجم است. وی بر این باور است که همه معلمها انسانهای خوبی هستند در نتیجه به هر معلمی اعتماد میکند.
مثال دو: شهروز مربی فوتبال است. او اعتقاد دارد هرگاه لباس خاصی را میپوشد تیمش برنده میشود در نتیجه سعی میکند در بیشتر مسابقات همان جامه را بر تن کند.
مثال سه:
زهرا دانشآموز دبیرستان است.
او امتحان مهمی را که چهارشنبه پیش داده خراب میکند و به این باور میرسد که چهارشنبهها برایش بدشانسی میآورند.
مثال چهار:
ساناز به وقت گذرانی در کافیشاپهای مختلف علاقه زیادی دارد. در یکی از کافیشاپها، فنجان قهوه روی لباسش چپه میشود. او دیگر به این کافیشاپ نمیرود چون گمان میکند که ممکن است این اتفاق دوباره رخ دهد.
#سوگیری_شناختی
#تعاقب
#تقارن
#شش_لول_بندتگزاس
#تعمیم_شتابزده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوال کرونایی از یورگن کلوپ و پاسخ قابل تامل او!
🔺کلوپ: من نمیدونم چرا آدمای معروف باید راجع به همه مسائل نظر بدن. من نمیدونم و کسی که میدونه باید راجع به این مسائل صحبت کنه.
سلبریتی...!