📍سلبریتیها
✍🏻روزبه فیض
افرادی که واقعیتِ درونیِ پررنگی دارند به سادگی آن را تابعِ موضوعات بیرونی—هر چقدر هم که مهم یا جذاب به نظر برسند—نمیکنند.
✅این اشخاص از درون به بیرون حرکت میکنند، یعنی با تکیه بر واقعیتِ درونیشان وارد عرصهٔ عمومی میشوند و اگر هم شهرتی کسب کنند، #شهرتی است که به واسطهٔ قدر و منزلتِ همان واقعیتِ درونیِ آنها شکل گرفته است. اینها افرادی هستند که میتوانیم آنها را «صاحبْشخصیت» بدانیم، به این معنی که شخصیتِ آنها مبتنی بر #واقعیتِ_درونیِ_غنی، ریشهدار، پرداخته و باوقاری است که به راحتی تحتِ تأثیرِ محرکهای محیطی و اجتماعی قرار نمیگیرد.
✅شکی نیست که تعداد قابل توجهی از افرادِ مشهور در یک جامعه صاحبْشخصیت هستند، اما خیلی از افرادِ مشهور را نیز نمیتوانیم صاحبْشخصیت تلقی کنیم. گسترش رسانههای جمعی این امکان را برای عدهای فراهم آورد که بدونِ داشتنِ واقعیتِ درونیِ قابل اعتنایی بتوانند صرفاً از طریق حضور همزمان در تعدادِ زیادی #صفحهٔ_نمایش به شهرت برسند؛ پدیدهای که با شکلگیری و رشد شبکههای اجتماعی تشدید نیز شده است.
❗️این افراد که معمولاً آنها را به عنوان «سلبریتی» میشناسیم، به جای تقویتِ واقعیتِ درونی و شکل دادنِ شخصیتشان بر پایهٔ آن، به این نگاه میکنند که #شهرت_در_عرصهٔ عمومی چه طلب میکند و سعی میکنند پندار و گفتار و کردارشان را با همان مطالبات تنظیم کنند. شخصیتِ این افراد تا حدی زیادی تابعِ مطالباتِ عمومی و #شهوتِ_شهرت است و به این ترتیب واقعیتِ درونیشان تُنک و بیمایه باقی میماند.
❓اما آیا فرد نمیتواند عمدتاً با تکیه بر مطالباتِ عمومی، شخصیتِ توانمند و باوقاری برای خودش دستوپا کند؟ پاسخ کوتاه «خیر» است. طبعاً نمیتوانیم حکم مطلقی صادر کنیم و همیشه استثناهایی وجود دارد، اما همانطور که در یادداشتِ دیگری توضیح دادم، در عرصهٔ موضوعاتِ انسانی و اجتماعی استثناها معمولاً مؤیدِ قاعدهای عمومی هستند و نه ناقض آن. در اینجا هم قاعده این است که سلبریتیها—یعنی افرادی که عمدهٔ همّوغمّشان این است که تصویرِ عمومیشان جذاب و مشهور باشد و به رشد و پرداختِ واقعیتِ درونیشان کمتوجهند—مجبورند به الگوهای موردِ پسند یا #توجهِ_عموم رو بیاورند.
اما سلیقهٔ عمومی فاقدِ حساسیت و ظرافت است و همچون آینهٔ همگنسازیْ پیچیدگیها، گوناگونیها و شگفتیها را به پدیدههایی نافرم، مبتذل و #عادی تبدیل میکند.
🔻بنابراین، شخصیتِ یک سلبریتی آینهای از #پسندِ_میانگینِ_عمومی میشود و کممایه و توخالی میماند. تمایلِ عموم و افرادی که از حضور سلبریتیها بهره میبرند ارائهٔ روایتها و تصویرهایِ «سادهفهم»، «جذاب» و «آشنا» است و یک سلبریتی هر چه بیشتر خود را با این تمایلِ عمومی همراه کند، بیشتر «پاداش» میگیرد.
🔻 آنچه افراد کمشخصیت و میانمایه را به سلبریتی تبدیل میکند همان فرایندی است که جهان و مناسبتهایش را به عنوانِ پدیدههایی ساده و تقلیلیافته معرفی میکند که میتوان آنها را به راحتی توضیح داد و بدونِ زحمت فهمید.
نکتهٔ دیگر این است که باید تمایزی بینِ « سلبریتی» و « #ستاره» قائل شویم، چرا که این دو مفهوم اگر چه با هم همپوشانی دارند، اما یکسان نیستند.
🔹 «ستاره» کسی است که در حوزهٔ حرفهایاش کوشیده و به واسطهٔ همان هم در منظرِ عام درخشیده و مشهور شده است. بنابراین، ستارهٔ آسمانِ سینما یا ستارهٔ آسمانِ سیاست کسی است که مهارتها، تلاشها و دستاوردهایش در عرصهٔ سینما یا سیاست قابلِ اعتنا و جدی است. ستارهٔ واقعی دارای واقعیتِ درونیِ محکمی است— دستِ کم در حوزهٔ عملکردش—و شهرتش نیز کموبیش مبتنی بر تلاشها و #موفقیتهایِ_واقعی است.
🔹برعکس، سلبریتی کسی است که #هنری_جز_مشهور_شدن_ندارد و به جز جلوههای ظاهری و شیوههای جلبِ توجهِ عموم چیزی برای عرضه کردن ندارد. چنانچه میکروفون و صفحهٔ نمایش را از وی بگیرند به سرعت و به کلی از صفحهٔ روزگار محو میشود، تو گویی هرگز وجود نداشته است.
🔸 سلبریتی ستارهای قلابی است که شهرتِ اجتماعیاش را از طریقِ جا زدنِ خود به عنوان یک ستاره یا دستِ کم یک شبهِ ستاره به دست میآورد، اما در واقع نه تنها ستاره و شبهستاره نیست، بلکه سیارکی خُرد و بیمایه است که بیاراده تحتِ تأثیر #جاذبهٔ_مُد و تبلیغ، گردِ کانونهای مصرفگرایی و ابتذال میچرخد. سلبریتی نوری از خود ندارد، بلکه زرقوبرقهای کمارزش و زودگذرِ عرصهٔ عمومی را بازتولید میکند.
🔸کمتر کسی به دانستنِ واقعیتِ درونیِ یک رهگذرِ معمولیِ خیابان علاقه نشان میدهد،اما خیلیها دوست دارند واقعیتِ درونیِ یک سلبریتی را بدانند. آن چه کمتر به آن توجه میشود این است که واقعیتِ درونیِ آن رهگذر معمولیِ خیابان از واقعیتِ زندگیِ بیشتر سلبریتیها پررنگتر، زندهتر، منحصربهفردتر و در مجموع جالبتر است.
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ببینید چطور از جنگ جلوهای رنگین به نمایش میگذارند تا ایران را به سوریه و عراقی دیگر تبدیل کنند!
تئوریزه و توجیه کردن جنگ توسط رسانه ها نیز به همین شکل است...
🔴دونالد ترامپ فرمان اجرایی محدودیت رسانههای اجتماعی را امضا کرد
رییس جمهور آمریکا:
🔹 من برای محافظت از آزادی بیان مردم آمریکا دستورالعمل جدید درباره فعالیت رسانههای اجتماعی را امضا میکنم!
🔹 من علاوه بر دستورالعمل اجرایی رسانههای اجتماعی، قانون جدیدی صادر خواهم کرد
🔹 دستورالعمل اجرایی راه را برای پیگرد قانونی در رسانههای اجتماعی باز میکند
🔹صفحه خود در توییتر را نمیبندم(اسکای نیوز)
سواد رسانه و روانشناسی
🔴دونالد ترامپ فرمان اجرایی محدودیت رسانههای اجتماعی را امضا کرد رییس جمهور آمریکا: 🔹 من برای محافظ
دعوای ترامپ با توییتر
.
ماجرا از آنجا شروع شد که توییتر به دو توییت ترامپ در مورد انتخابات لینکهایی اضافه کرده تا جلوی گمراه شدن مخاطبان و انتشار اطلاعات غلط را بگیرد. .
این موضوع از زوایای بسیار قابل بررسی است. یکی از زوایا، مفهوم قدرت است. در این سناریو، قدرت در دست کیست و چطور رییسجمهور امریکا نمی تواند جلوی یک شرکت خصوصی را بگیرد؟
.
اما ماجرا به این ختم نشد در ادامه ماجرا، ترامپ تهدید کرده که مقررات سختگیرانه برای شبکههای اجتماعی وضع کند یا کلا تعطیلشان کند. و مجادله توییتر و ترامپ به مرزهای ناشناختهای رسیده.
در مینیاپولیس اعتراض به قتل یک سیاهپوست به شورش تبدیل شده. ترامپ معترضان را اراذل و اوباش خوانده و تهدید کرده ارتش را میفرستد تا با گلوله با آنها مقابله کند.توییتر میگوید این توییت تجلیل از خشونت است و دسترسی به آنرا محدود کرده.
ساده تر بگویم رییسجمهور آمریکا در توییتی نوشته «وقتی غارت شروع شود، تیراندازی هم آغاز میشود.»
توییتر روی این توییت یک پیام هشدار گذاشته که «ستایش خشونت» است؛ و کاربران باید روی دکمه مشاهده بزنند تا بتواند آن را بخوانند.
مشابه این نوشته در فیسبوک دونالد ترامپ منتشرشده. آنجا بدون هیچ هشدار یا محدودیتی.
.
همانطور که قابل پیشبینی بود، پاسخ ترامپ حمله همهجانبه به توییتر بود. او نوشته که بند ۲۳۰ باید لغو شود؛ اشاره به قانونی که اگر لغو شود، نه فقط توییتر، بلکه اینترنت زیر و رو میشود. بعبارت ساده بند ۲۳۰ به همه ارائهدهندگان خدمات اینترنتی در برابر آنچه کاربران منتشر میکنند، مصونیت میدهد.
.
دیروز خبرنگاران ازترامپ پرسیدند چرا توییترش را نمیبندد؛گفت از آن استفاده میکنم رسانههارا دوربزنم ومستقیم بامردم ارتباط بگیرم.
.
واقعا هم در دهه گذشته کاربرد شبکههای اجتماعی برای سیاستمداران همین بوده که ناظران درباره تاثیرش بر تحلیلرفتن قدرت رسانههای متعارف هشدار داده بودند.
سیدعلی موسوی
🔻 محورهای اساسی نظریه استفاده و رضایتمندی
۱. #مخاطبان منتظر نمی مانند تا پیام #رسانه ها به آنها ارائه شود. آنها به شکل فعال پیام های خاص خود را از درون برنامه های وسایل ارتباط جمعی برمی گزینند.
۲. مخاطبان #وسایل_ارتباط_جمعی، پیام را بر پایه تفاوت های فردی و نیازها، ارزش ها و انگیزه هایی برخواسته از روابط اجتماعی خود انتخاب می کنند و لذا جایگاه اجتماعی، تحصیلی و روابط اجتماعی افراد در انتخاب #پیام موثر خواهد بود.
۳. معیارهای روانشناختی افراد، آنها را برای انتخاب پیام های رسانه ای آماده می کند. این انتخاب، معمولا براساس معیارهای تفریحی، سرگرمی، آسودگی و فراغت از دغدغه های ذهنی انجام می شود.
۴. مخاطبان فعال، بخش هایی از پیام را انتخاب می کنند که در رفع نیازها و تامین رضایت و شادی، ارضای علایق و پاسخ به انگیزه هایشان موثر است.
#نظریه
#استفاده_و_رضایتمندی
سه سوال از شورای نظارت بر صداوسیما
سه شنبه نهم اردیبهشت اعلام شد که «شورای نظارت بر صداوسیما» به پرونده دستمزدهای نجومی مجریانی مثل علی ضیا و مهران مدیری و رضا رشیدپور و رضا گلزار و رامبد جوان وارد خواهد شد.
از اعضای شورای نظارت سه سوال دارم:
سوال اول: یعنی ما باید واقعا باید باور کنیم که شما به عنوان ناظران صداسیما که هرکدام عضو نهادهای بالادستی قدرت هم هستید از دستمزدهای میلیاردی خبر نداشتید و از توییتر من یک لاقبای لندننشین باخبر شدید؟ آنهم وقتی که دربان و آشپز صداوسیما هم قیمت دقیق درآمدهای این جماعت را میداند؟
سوال دوم: آیا شما به عنوان اعضای «شورای نظارت بر صداوسیما» برای اینهمه «بیخبر بودن» تان از شورا حقوق هم میگیرید؟ حق جلسه هم میگیرد؟ چقدر حق جلسه میگیرید؟ اصلا سالی چند بار تشکیل جلسه میدهید؟ شما چرا باید با اینهمه شغل دیگر مسئولنظارت بر صداوسیما هم باشید؟ در یکسال گذشته هر کدامتان برای نظارت بر سازمان چند ساعت و دقیقتر بپرسم، چند دقیقه وقت گذاشتید؟ اصلا بودن و نبودنتان چه فرقی دارد؟ آیا نباید چنین شورایی را تعطیل کرد؟
سوال سوم: هفده روز تمام از ادعای ورودتان به پرونده دستمزدهای نجومی صداوسیما گذشت. چرا یک خط اطلاعرسانی نمیکنید؟ مگر مردم نامحرمند؟
حافظ و سعدی و فردوسی مقابل ترامپ و بیوطنی نئولیبرالیسم
🔹 یازده اسفند ۹۶، الجزیره: کره جنوبی آموزش زبان انگلیسی برای سالهای اول و دوم مقطع ابتدایی را ممنوع کرد. این ممنوعیت براساس حکم دادگاه قانون اساسی کره در سال نود و چهار صادر شده که زبان انگلیسی را مانعی برای یادگیری زبان کرهای و باعث پاک شدن ریشههای کرهای دانسته بود.*
🔸 برمیگردیم به ۱۳ اردیبهشت ۹۵. آقای خامنهای گفت: «این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست...امروز کسانی که به اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به انگلیسی حرف میزنند... چرا فرانسه یا آلمانی تعلیم داده نمیشود؟ زبانهای کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است. آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه میکنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعهی زبان بیگانه را میگیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیکتر شدهایم! آمدهایم میدان را باز کردهایم و علاوه بر اینکه این زبان را کردهایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم میآوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستانها و در مهدِکودکها! چرا؟ ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی] کرسی زبان [فارسی] را در یکجا تعطیل میکنند، باید تماسهای دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان فارسی را تعطیل کردید. نمیگذارند، اجازهی دانشجو گرفتن نمیدهند، امتیاز نمیدهند، برای اینکه زبان فارسی را یکجا میخواهیم ترویج کنیم؛ آنوقت ما بیاییم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائی است؟ من نمیفهمم!"
🔹بیبیسی و رادیوفردا** بلافاصله این حرفها را تلاش برای انزواطلبی و ستیز با معاصر شدن نسل جوان تفسیر کردند و رادیو فرانسه*** در حالیکه رهبری به صراحت از لزوم آموزش زبان بیگانه گفت بود تیتر زد: «سخنان تند خامنهای علیه زبان انگلیسی: "زبان و فرهنگ بیگانه" را ترویج نکنید.»
🔸 در نهایت ۱۵ اردیبهشت ۹۵ آقای روحانی در قطب مقابل ایستاد و امری که قاعدتا باید فراجناحی و مورد توافق کل نظام و حتی ملیگرایان یا مدافعان منافع ملی خارج از نظام میبود را تبدیل به نزاعی سیاسی کرد و گفت: «مردم خودشان باید بخواهند ...و [دانش آموز] باید بتواند انتخاب کند چند زبان میخواهد بیاموزد. وقتی در یک مدرسهای ۹۸ درصد دانش آموزان یک زبان را انتخاب کردند ... ما که نمیتوانیم برای آن دو درصد معلم دیگری را به کار بگیریم. امروز شما ببینید در شبه قاره هند به خاطر اینکه این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی تقریبا مسلط هستند شما ببینید که در آی تی [علوم انفورماتیک] چه کارهایی انجام دادهاند و چه شغل بزرگی را این شبه قاره به دست آورده است، ما باید زبانی را یاد دهیم که در کنارش علم، راحتتر به دست آید و شغل بیشتر برای نسل جوان آینده به وجود بیاورد و ارتباط اقتصادی ما را با دنیا تسهیل کند.»
🔹 ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در سنین پایین در کره جنوبی، یعنی حتی این کشور که از پایان جنگ کره در سال ۱۳۳۲، رسما یکی از اقمار آمریکا بوده نگران حل شدن در هاضمه فرهنگی کدخداست. یعنی حتی سئول هم که وابستگی کامل نظامی-سیاسی به واشنگتن دارد دلواپس بیملیت شدن و بیهویت شدن بیشتر نسل جوانش است.
🔸 حالا شاید بدون سروصدای بلند جنگ رسانهای و از خلال خبر ممنوعیت زبان انگلیسی در کره جنوبی که قبله آمال بسیاری از غربزدگان ایرانی است بتوان تفاوت نگاه آقای روحانی و آقای خامنهای را بازبینی کرد. تفاوتی که شکلی دیگر از همان نزاع سی ساله میان پارادایم ادغام-گرایی و پارادایم مقاومت ملی است.
🔹 ایستادن مقابل انحصار انگلیسی، دفاع حداقلی از فارسی است نه جهان-هراسی و انزواطلبی. دفاع حداقلی از زبانی است که اگرچه قدمتی هزار ساله و نفوذی از شبه قاره هند تا شمال آفریقا دارد، اما اکنون مقابل طوفان جهانی شدن در خطر و نیازمند سیاستهای حمایتی است. حمایت از فارسی، حمایت از یکی از مهمترین عوامل هویت فرهنگی-ملی هشتاد میلیون ایرانی مقابل هژمونی و سلطهی فرهنگ آمریکایی است که تسلیم مقابلش، مقدمه تسلیم اقتصادی و نظامی خواهد بود. و حمایت از فارسی و فرهنگ ملی، نیروی جوان تحصیل کرده ایران را وفادار به منافع و تاریخ این کشور و مردمش نگه میدارد و نه متعهد به منافع شرکتهای چندملیتی؛ و مانع بیوطنی و گم شدن هویتی در راهروهای شرکتها و دانشگاههای غربی میشود. حافظ و سعدی بخشی از دیوار دفاعی ما هستند و مانع تبدیل سرمایه انسانی این کشور به سربازان نادانسته نئولیبرالیسم آمریکایی میشوند.
(تاریخ انتشار اسفند ۹۶. بازنشر به مناسبت روز فردوسی)
علی علیزاده
📸 هک شدن سایت های اینترنتی پلیس و شهرداری مینیاپولیس
🔻شبکه تلویزیونی RTL فرانسه: سایت های اینترنتی پلیس شهر مینیاپولیس و همچنین شهرداری این شهر از دسترس خارج شد.
🔻به احتمال زیاد این حمله سایبری هدفمند کار جنبش « هکرهای ناشناس» (انانیموس) است.
🚦گوگل از شما چه میداند و با آن چه میکند؟!
گوگل یک سرویس بینظیر با دو ویژگی مهم است: «خدمات گسترده» و - متاسفانه - «رایگان»!
🔸این دو ویژگی دو سوال مهم ایجاد میکند:
اول) اینکه گوگل با این همه اطلاعاتی که به واسطه خدمات گسترده خود از کاربران دارد، چه میکند؟
دوم) اینکه گوگل اصلا چطور پول در میآورد؟!
👈 ارتباط پاسخ این دو سوال و اینکه بدانید گوگل چطور از اطلاعاتتان پول در میآورد، شاید نگاهتان را به این غولِ مهربان IT عوض کند...!
📍گزارش «مروری بر حجم ترسناک اطلاعات گوگل درباره کاربران و شیوه پول درآوردن از طریق آنها» را هماکنون در اوسینتداتآیآر بخوانید:
osint.ir/?p=2785
🛑🛑 توییتر هم با سیاه کردن پروفتیل خود و گذاشتن هشتگ #BlackLivesMatter به اعتراضات ضد نژاد پرستانه امریکایی ها پیوست.